دنياي كوچكي است
امروز برايم اتفاق جالبي افتاد. ديدم براي يكي از پستهاي وبلاگم كامنت گذاشتهاند. بازش كردم و ديدم نوشته است: ... شما يك بار به مزارشريف در افغانستان نيامده بوديد؟
امضا را خواندم: سخيداد هاتف. فوري او را شناختم. به ياد سفري افتادم كه در پائيز 1375 به افغانستان رفتم. آنروزها عكاس همشهري بودم و در شرايطي به افغانستان رفتم كه هنوز نيمه شمالي افغانستان (صفحات شمال) به دست طالبان نيافتاده بود و عبدالرشيد دوستم بر ولايت بلخ حكم ميراند. روزي براي ديدن دانشگاه (پهنتون) بلخ رفتم. گشتي در دانشگاه زدم و سر صحبت را با يكي از دانشجويان باز كردم. وقتي فهميد خبرنگار هستم فوري گفت بايد با هاتف صحبت كني. مرا نزد او برد. جواني هم سن و سال خودم بود، با هوش ، پر مطالعه و خوش بيان. مدتي در گوشهاي از حياط پهنتون نشستيم و گپ زديم. دفترچه كوچكم را در آوردم و حرفهايش را يادداشت كردم. حالا پس از هفت سال او بايد در اين دنياي بزرگ (احتمالا به واسطه سايت ايران امروز) وبلاگ مرا پيدا كند و برايم كامنت بگذارد...
... در دفتر يادداشتهاي سفرم به افغانستان در مورد گفتگو با هاتف اين جملههاي تلگرافي را نوشتهام:
«واقعيت داخل (افغانستان) مرزبندي سه قوميت در برابر پشتونها را منتفي ميسازد و احتمال سه گانه ائتلاف پشتونها با تاجيكها، ازبكها و هزارهها وجود دارد. كينههاي عميق بين تاجيك ها و ازبكها(وجود دارد)... ائتلافِ جنبش (ملي اسلامي شمال به رهبري دوستم) با رباني و مسعود غيرطبيعي است. بزرگ جلوه دادن نقش پاكستان توسط ايران و رباني باعث اين ائتلاف شد...اگر پاكستان بتواند ايران را خطر بزرگ جلوه دهد، مسعود و رباني را به تنهايي مقابل همه قرار ميدهد...»
به ياد دارم كه او هم از من در مورد وضعيت داخلي ايران پرسيد. درست يادم نيست چه جوابي دادهام. پائيز 75 بودهاست و احتمالا در مورد انتخابات مجلس و پديده كارگزاران صحبت كردهايم. بحث احتمال تمديد رياست جمهوري هاشمي هم بايد مطرح شده باشد... زمان چقدر زود ميگذرد و دنيا چقدر كوچك است. دلم ميخواهد دوباره به افغانستان بروم.
هاتف وبلاگ جالبي هم دارد كه براي علاقهمندان به افغانستان خواندني است. هنوز نميدانم كجاست و چه ميكند. برايش در وبلاگش كامنت گذاشتم. اميدوارم پاسخ دهد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی