قتل بهبهاني
اميد پارسانژاد
24 تير 1289، ساعتي از شب گذشته: «درشكهاي در نزديكي منزل مرحوم بهبهاني توقف ميكند، درشكهنشينان پياده شده از نوكر آقاي بهبهاني كه در مقابل درب منزل ايستاده بود، منزل آقا را ميپرسند. جواب ميدهد كه همينجاست. پس از تحصيل اجازت وارد منزل شده به طرف محلي كه آقا در آنجا تشريف داشته ميروند. آقا هم تازه از نماز فارغ شده با حاجي شيخ مهدي و حاجي هادي نوري مشغول صحبت بودند كه به نزديك آقا ميرسند. به مجرد رسيدن، بدون اينكه چيزي بگويند به تيراندازي بر ميخيزند و پيكر آقا از چند جا هدف تير شقاوت شده، بدرود زندگي ميكند و قاتلين از پلهها پائين آمده، راه خود را پيش گرفته ميروند.» («قيام آذربايجان و ستارخان» اسماعيل اميرخيزي)
قتل سيد عبد الله بهبهاني، يكي از دو پيشواي بزرگ مشروطه، يك سال پس از خلع محمدعلي شاه انجام شد و اختلافات عميقي را كه در اين مدت ميان مشروطهخواهان بروز كرده بود آشكار ساخت.
اختلاف
مشروطهخواهان در دوران مجلس اول (پيش از استبداد صغير) به دليل وجود دشمن مشترك، تا حدود زيادي متحد باقي ماندند. شاه و هواداران استبداد در مقابل مجلس مقاومت ميكردند و مشروطهخواهان براي پيش بردن اهداف خود به اتحاد نياز داشتند. اما پس از خلع محمدعلي شاه و استقرار دوباره مجلس، اختلافها پديدار شد. مجلس به دو جناح اصلي تقسيم شد و دو حزب «دمكرات - عاميون» و «اجتماعيون - اعتداليون» به وجود آمد. دمكراتها كه 28 نماينده در مجلس داشتند، انديشههاي خود را از سوسيالدمكراتهاي قفقاز الهام گرفتند و «تندرو» يا «انقلابي» محسوب ميشدند. اما اعتداليون با 36 نماينده در مجلس، روشي محافظهكارانهتر داشتند و به سياست تغيير تدريجي معتقد بودند.
رهبري دمكراتها را تقيزاده، عليمحمد خان تربيت، محمدرضا مساوات، حسين قلي خان نواب و حيدرخان عمواوغلي (خارج از مجلس) به عهده داشتند و اعتداليون را سيد محمدصادق طباطبايي (پسر يكي از دو رهبر بزرگ جنبش مشروطه)، علياكبر دهخدا، برادران دولتآبادي و شكرالله خان قوام الدوله رهبري ميكردند. اعتداليون از حمايت بسيار مؤثر سيد محمد طباطبايي و سيد عبدالله بهبهاني نيز بهرهمند بودند. از جمله برنامههاي دمكراتها مي توان به «انفكاك كامل قوه سياسي از قوه روحاني، تقسيم املاك بين رعايا، قانون منع احتكار، تعليم اجباري و مخالفت با مجلس اعيان» اشاره كرد در حالي كه برنامههاي اعتداليون، تشكيل مجلس سنا، حفظ مذهب، اجراي شريعت، حمايت از مالكيت خصوصي و مقابله با تروريسم، الحاد و ماديگري بود. بنابراين آشكار است كه چرا اعتداليون، دمكراتها را «تندرو» و حتي «كافر» ميخواندند و خود از سوي آنها «مرتجع» لقب ميگرفتند. در ميان نيروهاي مسلح، بختياريها و اكثر مجاهدان قفقازي به دمكراتها گرايش داشتند و مجاهدان آذري از اعتداليون حمايت ميكردند.
ترور
سوسيال دمكراتهاي روسيه از سالها قبل، حتي پيش از مشروطيت كوشيده بودند در ايران شعبهاي به وجود آوردند. حيدرخان (عمواوغلي) مأمور اين كار شد اما چندان موفق نبود: «چون كلههاي مردم به قدري نارس بود كه سعي من در اين ايام بينتيجه ماند و مطلقاً معني كلمات مرا درك نميكردند.»
(مجله يادگار، نقل شده در «مشروطه ايراني» ماشاءالله آجوداني) البته «مركز غيبي» تبريز كه علي مسيو آن را تأسيس كرده بود رابطه نزديكي با سوسيال دمكراتهاي قفقاز برقرار كرد و انديشههاي آنها را رواج داد. پس از مشروطه، حوزه مخفي اجتماعيون عاميون (سوسيال دمكراتها) در تهران با حضور حيدرخان عمواوغلي تشكيل شد. «هيأت مدهشه» يا كميته ترور يكي از زير مجموعههاي اين حوزه مخفي بود كه تحت رياست حيدرخان عمل ميكرد و علياصغر خان اتابك را كشت و در مسير كالسكه محمدعلي شاه بمب انداخت. به تعبير آجوداني «گرچه در تاريخ جديد ايران دفتر ترور سياسي به دست ميرزا رضا كرماني و با قتل ناصرالدين شاه گشود، اما ترور سياسي به معناي جديد و به شيوه سازمان يافته، تشكيلاتي و ايدئولوژيك، ميراثي است كه از اجتماعيون عاميون ايران و قفقاز به فرهنگ سياسي اين عصر راه يافت.»
نزديكترين گروه فعالان سياسي ايران به سوسيالدمكراتها، حزب دمكرات بود. رهبر اصلي اين حزب، سيد حسن تقيزاده با حيدرخان دوستي داشت و در تشكيلات مخفي عضو بود. بنابراين هنگامي كه سيد عبدالله بهبهاني (پشتيبان با نفوذ اعتداليون) كشته شد، حزب دمكرات و تقيزاده متهم شدند. بازار تهران چند روز تعطيل شد و دستههاي عزاداري به راه افتاد. عزاداران خشمگين فرياد ميزدند: «فقيهي كه اسلام را بود پشت، تقيزاده گفت و شقيزاده كشت». علماي نجف بر اساس همين اتهام، تقيزاده را تكفير كردند و خواستار اخراج او از مجلس شدند. او خود در اين مورد گفته است: «گفتند كه من دست در كشتن آقا سيد عبدالله داشتم. دروغ محض بود. من خود خيلي متأثر شدم چون او حق بزرگي بر مشروطيت داشت... شايد حيدرخان دست داشت.» مسئوليت قتل بهبهاني را كسي به عهده نگرفت. حيدرخان بازداشت شد اما مدتي بعد بدون اينكه اتهامي متوجه او شود، آزاد شد.
تقيزاده سه ماه از مجلس مرخصي گرفت و كشور را ترك كرد. (او تا زمان پهلوي به ايران باز نگشت.) يك مجاهد قفقازي، عليمحمد خان تربيت را به تلافي قتل بهبهاني در خيابان كشت. دمكراتها براي كاستن از عواقب برخورد نهايي با اعتداليون، با كمك بختياريها ميرزا حسنخان مستوفي الممالك را به رئيسالوزرايي رساندند. مستوفي اعلام كرد همه مجاهدان بايد خلع سلاح شوند. يپرمخان كه رياست نظميه را به عهده داشت، به كمك بختياريها حدود سيصد هوادار مسلح اعتداليون را كه مجاهدان آذري ستارخان و باقرخان بودند در پارك اتابك محاصره و در نبردي سخت خلع سلاح كردند.
مدتي بعد ماجراي مورگان شوستر و اولتيماتوم روسيه پيش آمد و مجلس تعطيل شد. ناصرالملك، نايب السلطنه، فشارهاي سختي به دمكراتها وارد كرد. سرخوردگي ناشي از اخراج تقيزاده، قتل تربيت و فشارهاي ناصرالملك هواداران سوسيال دمكراتها را به نقطهاي رساند كه چند سال بعد «كميته مجازات» را تشكيل دادند. چرخه ترور ادامه داشت.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی