فتح تهران
اميد پارسانژاد
مجاهدين و مشروطهخواهان بختياري، گيلاني و قفقازي روز 23 تير 1288 وارد تهران شدند و با همفكران تهراني خود ساختمان مجلس و مسجد سپهسالار را پايگاه مبارزه قرار دادند. هنوز يك سال از روزي كه محمدعلي شاه، سرمست از پيروزي، دستور داد نشان «عدل مظفري» و نام «دارالشوراي ملي» را از سردر مجلس بكنند نميگذشت كه او ناچار شد در سلطنتآباد موضع بگيرد و چند عراده توپ را براي دفاع از خود در قلهك و دروس مستقر كند. به نظر ميرسد او از ابتدا قدرت و نفوذ مشروطهخواهان را دستكم گرفته بود.
محمدعلي شاه يكي دو روز پس از به توپ بستن مجلس در دوم تير 1287، در تلگرافي به ميرهاشم دوچي (نماينده پيشين تبريزيان در مجلس كه در اين هنگام به شاه گرويده بود) نوشت: «جناب مستطاب شريعتمدار آقا ميرهاشم آقا سلمهالله تعالي: با كمال قدرت فتح كردم! مفسدين را تمام گرفتار كرده سيد عبدالله (بهبهاني) را به كربلا فرستادم، سيد محمد (طباطبايي) را به خراسان، ملكالمتكلمين و ميرزا جهانگير (صوراسرافيل) را سياست (اعدام) كردم، مفسدين تمام محبوس، شما هم با كمال قدرت مشغول رفع مفسدين باشيد و از من هم هر نوع تقويت بخواهيد حاضرم.» («تاريخ مشروطه ايران» احمد كسروي) اين تلگراف دو چيز را به خوبي نشان ميدهد. اول اينكه شاه خود را در موضع قدرت ميديد و گمان ميكرد چشم «فتنه» را كور كرده است، و دوم اينكه نگران اوضاع تبريز بود.
جنبش مقاومت
حوادث بعدي نشان داد كه نگراني او به جا بوده است، چنانكه نخستين مخالفت در برابر استبداد صغير از تبريز برخاست و اين شهر تا پايان غائله و برقراري دوباره مشروطه، روي آرامش نديد. ستارخان و باقرخان، سرداران آذري مشروطهخواه، جنبش مقاومت تبريز را رهبري ميكردند و بارها با قواي دولتي جنگيدند. در اين كشمكشها گاهي مجاهدين و گاهي قواي دولتي پيروز ميشدند، اما مشروطهخواهان شكستها را تاب آوردند و به مقاومت ادامه دادند.
محمدعلي شاه اوايل مهر ماه (1287)، تحت فشار دولتهاي اروپايي اعلام كرد مجلس جديد تا دو ماه ديگر گشايش خواهد يافت، هر چند او مردم تبريز را از مشاركت در اين مجلس منع كرده بود. اواخر آبان عدهاي از علما و رجال در باغشاه جمع شدند تا ظاهراً به خواست شاه مقدمات تشكيل مجلس را فراهم كنند، اما شيخ فضلالله نوري در اين نشست گفت كه مشروطه با شريعت سازگار نيست و در نهايت حاضران در نامهاي به شاه از او خواستند كه از برقراري مجلس و اعاده مشروطه صرفنظر كند. شاه در پاسخ اعلام كرد «حال كه مكشوف داشتيد تأسيس مجلس با قواعد اسلامي منافي است... از اين خيال بالمره منصرف و ديگر عنوان همچو مجلسي نخواهد شد.»
يك ماه از اين موضوع نگذشته بود كه سيد علي آقا يزدي، روحاني مخالف مشروطه كه در كنار شيخ فضلالله نوري با مجلس و مشروطه مخالفت و دشمني كرده بود، تغيير روش داد و در حضرت عبدالعظيم بست نشست. صدرالعلما و گروه ديگري از مشروطهخواهان نيز به سفارت عثماني پناهنده شدند. روز نهم دي، كريم دواتگر در منزل عضدالملك شيخ فضلالله را ترور كرد، اما شيخ جان به در برد. كريم دواتگر كه نتوانست بگريزد، گلولهاي نيز به دهان خود شليك كرد كه كارگر نشد. شيخ فضلالله بعداً ضارب خود را بخشيد.
پيروزي
اواسط ديماه، اصفهان به تصرف سواران صمصام السلطنه بختياري در آمد و به دستور او انجمن مشروطه در اين شهر تشكيل شد. يكماه و نيم بعد مجاهدان گيلاني و قفقازي تحت فرماندهي يپرم خان ارمني متحد شدند و رشت نيز به دست مشروطهخوهان افتاد. محمدولي خان سپهدار تنكابني كه به مشروطه گرويده بود، رهبري سياسي و حمايت مالي انقلابيون گيلان را به عهده گرفت. شاه كه چنين ديد روز 11 ارديبهشت 1288 دستخطي مبني بر احياي مشروطه نوشت و قول داد تا 28 تير مجلس را دوباره داير كند، اما كار از كار گذشته بود. تير خلاص را تلگراف علماي نجف بر پيكر استبداد صغير زد كه در آن آمده بود: «همه بدانيد همراهي و اطاعت و شليك بر ملت و قتل مجلسخواهان در حكم اطاعت يزيد ابن معاويه و با مسلماني منافي است...» شاه و شيخ فضلالله بازي را باخته بودند.
قواي يپرمخان و سردار اسعد بختياري از دو سمت به سوي تهران ميآمدند. مشروطهخواهان در تهران از تحصن خارج شده و اسلحه به دست گرفته بودند. بازار تهران اواسط تيرماه تعطيل شد. محمدعلي شاه در سلطنتآباد موضع دفاعي گرفت. جواهرات سلطنتي به بانك استقراضي روس سپرده شد. 22 تير نيروهاي يپرم خان و سردار اسعد بختياري به هم پيوستند و به دروازه تهران رسيدند. روز بعد جنگ آغاز شد. مجاهدان قواي دولتي را شكست دادند و از دروازه بهجتآباد وارد شهر شدند. از بامداد روز بيست و چهارم جنگ خياباني در گرفت. لياخوف تا عصر مقاومت كرد و سپس از جنگ دست كشيد. محمدعلي شاه بامداد روز 25 تير به همراه وليعهد (احمد ميرزا) و خانوادهاش به باغ سفارت روسيه در زرگنده گريخت. رجال مستبد، به جز عينالدوله به سفارتخانههاي روس و انگليس پناهنده شدند يا پرچم اين دو كشور را بر سردر خانههايشان آويختند. (عينالدوله خود را به مشروطهخواهان تسليم كرد و سرنوشت خود را به سردار اسعد و سپهدار واگذارد.) روز بيست و ششم، شوراي عالي مشروطهخواهان با حضور صدرالعلماء براي اعاده مشروطه تشكيل شد و تصميم گرفت محمدعلي شاه را به علت پناهنده شدن به سفارت روسيه از پادشاهي خلع و پسرش احمد ميرزا را به عنوان شاه جديد معرفي كند. عضدالملك (رئيس ايل قاجار) به عنوان نايبالسلطنه شاه 13 ساله انتخاب شد. دولت جديد همان روز با حضور سپهدار تنكابني كار خود را آغاز كرد، يپرم خان به رياست نظميه منصوب شد، صمصامالسلطنه حكومت اصفهان گرفت، دستور انتخابات دوره دوم مجلس صادر شد و مقرر گرديد پنج شبانه روز در شهرهاي سراسر كشور جشن و چراغاني بر پا شود.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی