حادثه سينما ركس
اميد پارسانژاد
راديو بيبيسي، 29 مرداد 1357: «دولت ايران ميگويد حمله تروريستي ديشب را كه به مرگ تقريباً 400 نفر در سينمايي در شهر آبادان انجاميد رسماً بررسي خواهد كرد. بر طبق اخبار راديو ايران تا كنون اجساد 377 نفر از زير آوار سينما بيرون آورده شده و گروههاي امدادي هنوز مشغول جستجوي خرابه هستند. سينما ديشب پر از تماشاچي بود كه ناگهان تروريستها به هر چهار گوشه ساختمان آتش زدند. از آنجا كه درهاي خروجي سينما قفل بود تماشاچيان نتوانستند كه از ساختمان فرار كنند. خبرنگار بيبيسي در تهران ميگويد كه اين ضايعه، پرتلفاتترين حريق عمدي بوده كه اخيراً در ايران صورت گرفته.» («داستان انقلاب ايران» بيبيسي)
حادثه آتشسوزي سينما ركس آبادان درست در بيست و پنجمين سالگرد كودتاي 28 مرداد 1332 روي داد و تدابير رژيم براي مهار انقلاب را بياثر كرد. نظاميان در پي حوادث روز 20 مرداد اصفهان كه به كشته شدن عدهاي از مردم معترض انجاميده بود، خود را براي رويارويي با زنجيره تازهاي از چهلمها آماده ميكردند كه حادثه سينما ركس رخ داد و آنها را غافلگير كرد. دولت با توجه به سابقه آتشزدن سينماها به دست انقلابيون مذهبي، مخالفان خود را مسئول حادثه معرفي كرد. مخالفان نيز حادثه را توطئه ساواك دانستند و با اشاره به بسته بودن درهاي خروج سينما و كارشكني در رسيدن به موقع آتشنشانها، اعلام كردند كه رژيم براي بدنام كردن انقلابيون اين جنايت را مرتكب شده است. استدلال ديگر مخالفان اين بود كه سينماهايي كه پيش از آن توسط انقلابيون مذهبي آتش زده شده بود همه فيلمهاي «مستهجن» خارجي نشان ميدادند در حالي كه سينما ركس فيلم «گوزنها» ساخته مسعود كيميايي را نمايش ميداد كه رويكردي آشكارا انتقادي داشت و حتي بخشهايي از آن سانسور شده بود.
تير خلاص
حادثه سينما ركس براي دولت جمشيد آموزگار در حكم تير خلاص بود. آموزگار پس از انتخاب كارتر به رياستجمهوري ايالات متحده و با توجه به انتقاداتي كه او در تبليغات انتخاباتي نسبت به رژيمهاي ناقض حقوق بشر عنوان كرده بود جاي هويدا را گرفت. سوليوان (سفيري كه دولت كارتر به تهران فرستاد) در خاطراتش اشاره ميكند كه در ملاقاتي با شاه نسبت به بعضي سياستهاي اقتصادي دولت اميرعباس هويدا انتقاد كرده است. شاه قدري دلخور و حتي خشمگين شده و به او پاسخ داده است. اما سوليوان چند روز بعد نشانههايي از تغيير ميبيند. به نوشته او: «طولي نكشيد كه كابينه استعفاء داد... نميدانم ميان گفتگوي من با شاه و تغييراتي كه او ايجاد كرد چه رابطه علت و معلولي وجود داشت. ترجيح ميدادم جواب اين سئوال را ندانم. برايم مشكل بود آن چه را كه در چنين جوابي مستتر بود بپذيرم.» («مأموريت در ايران» ويليام سوليوان، نقل شده در «معماي هويدا» عباس ميلاني)
روزي كه حادثه سينما ركس رخ داد، درست يك سال از نخست وزيري آموزگار ميگذشت (او 27 مرداد 1356 كار خود را آغاز كرده بود). در اين يك سال اتفاقات بسيار مهمي افتاده بود. شاه تقريباً همزمان با معرفي كابينه توسط آموزگار، سياست «فضاي باز سياسي» را اعلام كرد و مطبوعات و راديو تلويزيون به شكل بيسابقهاي شروع به انتقاد از دولت كردند. چندي بعد آموزگار با توجه به كسر بودجه شديد دولت، ناچار شد سياست رياضت اقتصادي را به كار گيرد. نمايش معروف جشن هنر شيراز كه صداي بسياري از روحانيون و مخالفان دولت را بلند كرد در ماه دوم صدارت آموزگار اجرا شد. برنامه مبارزه با فساد رژيم و كار «كميسيون شاهنشاهي» نيز در همين دوره آغاز شد. گروهي از صاحبنظران، تشكيل همين كميسيون و محاكمه وزيران و مقامات را جلوي دوربين تلويزيون از اشتباهات بزرگ رژيم ميدانند. از جمله عبدالمجيد مجيدي كه در سالهاي دهه 50 وزير مشاور و رئيس سازمان برنامه و بودجه بود گفته است: «يكي از علل عمدهاي كه انقلاب اسلامي را به وجود آورد همين تشكيل كميسيون شاهنشاهي بود. براي اينكه نتيجه اين كميسيون در واقع بيحيثيت كردن دولتي بود كه سيزده سال سر كار بود. مفتضح كردن سيستمي بود كه اين سيستم را اعليحضرت به وجود آورده بودند و قبولش داشتند.» («خاطرات عبدالمجيد مجيدي» به كوشش حبيب لاجوردي)
شبهاي شعر معروف انستيتو گوته كه در آن روشنفكران و نويسندگان سخنرانيهاي تندي عليه رژيم ايراد كردند در دوران آموزگار برگزار شد. تظاهرات ضد شاه در مقابل كاخ سفيد به هنگام سفر شاه و انتشار تصويري از شاه كه در اثر استفاده پليس از گاز اشكآور گويي گريه ميكرد نيز در همين دوره بود. اما مهمتر از همه اينها انتشار مقاله معروف «رشيدي مطلق» در روزنامه اطلاعات بود كه ميتوان گفت آتش انقلاب را شعلهور كرد. گفته ميشود شاه پس از انتشار مصاحبه آيتالله خميني با روزنامه فرانسوي لوموند كه به تجديد فعاليت وي تعبير شد، تصميم گرفت به آن پاسخ دهد و نتيجه اين تصميم، مقاله موهني بود كه با امضاي مستعار منتشر شد و خشم هواداران آيتالله را برانگيخت. اعتراض به چاپ همين مقاله در قم به كشته شدن تعدادي تظاهر كننده انجاميد و زنجيره چهلمها آغاز شد. چند ماه بعد، وقوع حادثه سينما ركس آبادان آخرين ضربه را به دولت آموزگار وارد كرد.
اتهام
روز پس از حادثه، دهها هزار تن از بستگان قربانيان و مردم شهر آبادان در مراسم تشييع جنازه كشتهشدگان شركت كردند. آنها به رقم ادعاي دولت، ساواك را مسئول آتشسوزي ميدانستند و عليه شاه و حكومت او شعار ميدادند: «مرگ بر شاه»، «ارتش برادر ماست، خميني رهبر ماست» و «نابود باد سلطنت پهلوي».
پس از انقلاب (تا آنجا كه به ياد دارم) كس يا كساني به اتهام آتش زدن سينما ركس آبادان محاكمه شدند كه ادعا ميكردند انگيزه انقلابي و مذهبي داشتهاند. اما به هر حال روشن بود كه بسته ماندن درهاي خروجي سينما اتفاقي نبوده است. به نظر ميرسد نيروهاي امنيتي پس از آتش گرفتن سينما گمان كرده بودند با استفاده از اين موقعيت ميتوان تبليغي مؤثر عليه انقلابيون به راه انداخت. اما آنها غافل بودند كه بخت از حكومت برگشته است و اعمال حكومتي كه در سراشيبي سقوط افتاد، به ضد خود تبديل ميشود.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی