كودتاي اول
اميد پارسانژاد (براي شرق)
سرهنگ نعمتالله نصيري، فرمانده وقت گارد سلطنتي، هنگامي كه ساعت يك بامداد 25 مرداد 1332 حكم عزل دكتر محمد مصدق از نخستوزيري را در منزل او به دستش ميداد، نميدانست لحظهاي بعد دستگير ميشود و طرح كودتا شكست ميخورد. توطئه براي سرنگون كردن دولت مصدق مدتها پيش آغاز شده بود. دولت انگلستان همزمان با پيگيري مسئله ملي شدن نفت ايران در مجامع بينالمللي، در پي راهي براي برانداختن دولت مصدق ميگشت و اقدامات خود را از طريق مداخله در امور سياسي ايران آغاز كرده بود. دولت ايالات متحده نيز سرانجام از هراس قدرت گرفتن حزب توده در ايران متقاعد شد كه بايد به سقوط مصدق كمك كند. در واقع پس از آنكه مصدق از ادامه كار سفارت انگلستان در تهران جلوگيري كرد، سفارت آمريكا و مأموران سيا طراحي و هدايت توطئه عليه دولت مصدق را به عهده گرفتند.
شكاف
هواداران نهضت ملي، پس از قيام سي تير 1331 به تدريج دچار اختلاف شدند. مظفر بقايي و آيتالله كاشاني به تدريج در جبهه مخالف مصدق قرار گرفتند. در حزب زحمتكشان ملت ايران كه منسجمترين سازمان جبهه ملي بود انشعاب شد و خليل ملكي و همفكرانش از حزب اخراج شدند. آنها نيروي سوم را تشكيل دادند. گروهي از نمايندگان هوادار جبهه ملي نيز به تدريج در مقابل مصدق قرار گرفتند. به وجود آمدن اين شكاف دلايل مختلفي داشت. گروهي به اين دليل كه به نظرشان سهم شايستهاي از قدرت به آنها داده نشده بود، خشمگين شدند. عدهاي از انتصابهاي دكتر مصدق برآشفتند. بعضي به او ايراد گرفتند كه چرا حزب توده را آزاد گذاشته است. اداره كشور در شرايط اقتصادي تازه (تحريم نفتي) نيز ملازماتي داشت كه منافع گروه ديگري از هواداران نهضت ملي را به خطر ميانداخت. آنها اين مخاطره را از چشم دكتر مصدق ميديدند.
يكي از مهمترين دلايل، يا دست كم دستاويزهاي مخالفت با مصدق، موضوع حزب توده بود. مسلم است كه دكتر مصدق سركوب حزب توده را مخالف اصول دمكراسي ميدانست، اما مماشات او در برابر فعاليتهاي اين حزب يك دليل تاكتيكي هم داشت. در فضاي بينالمللي آن روز، مليون ايراني ايالات متحده را به عنوان كشوري قدرتمند ميشناختند كه شايد بتوان به اتكاي او در برابر زياده خواهيهاي بريتانيا ايستادگي كرد. دكتر مصدق احتمالاً به اين نكته توجه داشت كه ايالات متحده از افتادن ايران به دامن حزب توده و كمونيسم نگران است، ولي ميخواست نشان دهد كه در صورت تداوم دخالتهاي بريتانيا در امور ايران، احتمال گرايش يافتن مردم فقير و تهيدست به سوي حزب توده افزايش خواهد يافت.
دولت بريتانيا و عوامل دربار ايران نيز از آزادي فعاليتهاي حزب توده به نفع استدلال خود بهره ميجستند. آنها ميگفتند ادامه زمامداري دكتر مصدق به رواج كمونيسم و قدرت گرفتن حزب توده خواهد انجاميد. به نظر ميرسد سازمان سيا و دولت آمريكا متقاعد شده بودند كه خطر اخير جدي است. اسناد سري دولت آمريكا كه به تازگي انتشار يافته است، نشان ميدهد آمريكاييها با پيشبيني احتمال شكست كودتا عليه مصدق، خود را براي يك جنگ داخلي دراز مدت در ايران آماده كرده بودند. بر پايه اين اسناد آنها اعتقاد داشتند در صورت شكست كودتا، سرانجام قدرت در ايران به دست حزب توده خواهد افتاد، يا دست كم اين حزب بهره فراواني از قدرت سياسي به دست خواهد آورد.
ميتوان حدس زد نگرانيهاي مشابه كه به وسيله عوامل دربار و انگلستان در داخل ايران نيز دامن زده ميشد، در رويگرداني بسياري از هواداران راستگراي جبهه ملي از مصدق تأثير داشته است.
كودتا
عوامل سفارت بريتانيا در تهران از سال 1331 سرلشكر زاهدي را تشويق ميكردند عليه مصدق دست به كار شود. عمليات براندازي دولت كه به نام رمز «آژاكس» شناخته ميشد را ابتدا يك مأمور سازمان جاسوسي بريتانيا رهبري ميكرد و سفارت بريتانيا در تهران مركز توطئه بود. اما دولت مصدق در مهرماه 1331 براي جلوگيري از توطئههاي انگلستان، سفارت آن كشور را تعطيل كرد و پس از آن، فرماندهي مستقيم عمليات آژاكس به عهده سفارت آمريكا قرار گرفت.
حادثه نهم اسفند 1331 كه در آن توطئه عليه جان مصدق شكست خورد، نخستين اقدام عملي توطئهگران بود. شاه به بهانه اينكه مصدق حمه كارهاي مملكت را به دست گرفته و كاري براي او نمانده ادعا كرد تصميم دارد كشور را ترك كند. مصدق مخالفت كرد. شاه مدتي بعد بچهدار نشدن ثريا، همسرش را بهانه كرد و گفت براي معالجه او به اروپا ميرود. مصدق استدلال كرد كه ملكه ميتوانند به اروپا بروند و اگر نياز شد اعليحضرت هم به ايشان ملحق شوند. اما شاه سرانجام به مصدق خبر داد كه تصميم قطعي به سفر گرفته است و از او خواست موضوع محرمانه باقي بماند، مصدق پذيرفت. شاه و عوامل دربار از سوي ديگر خبر سفر شاه را به اين شكل درز دادند كه مصدق او را وادار به ترك ايران ميكند. سوءقصد به جان مصدق اينطور ترتيب داده شده بود كه او پس از خداحافظي با شاه، به هنگام خروج از كاخ سلطنتي مثلاً توسط مردم خشمگين به قتل برسد. اما مصدق با هوشياري و البته مقداري شانس از مهلكه گريخت. عامل كاشاني، بهبهاني، بقايي و دربار به خانه مصدق حمله و آنجا را غارت كردند، در حالي كه مصدق از بام گريخته بود.
توطئه دوم ربودن و قتل افشار طوس، رئيس شهرباني كل كشور بود كه به سرعت كشف شد و بقايي، زاهدي و خطيبي در معرض اتهام قرار گرفتند. بقايي با استفاده از مصونيت پارلماني و زاهدي با كمك آيتالله كاشاني از بازداشت گريختند.
پس از انحلال مجلس هفدهم در يك همهپرسي توسط مصدق (كه پيشتر به آن پرداختيم)، عوامل كودتا موقعيت را مناسب ديدند و شاه را متقاعد كردند مصدق را عزل و زاهدي را به نخستوزيري برگزيند. او احكام عزل مصدق و نصب زاهدي را نوشت و خود به كلاردشت رفت تا در صورت شكست كودتا از همانجا بگريزد. (حوادث بعدي را در شماره بعدي دنبال ميكنيم)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی