دوشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۳

اوج مخالفت
اميد پارسانژاد
روز هجدهم شهريور 1298 با اوج درگيري دولت وثوق‌الدوله با مخالفان انعقاد قرارداد 1919 ميان ايران و انگليس مصادف بود. رئيسالوزراء درست يك ماه پيشتر اعلاميهاي صادر كرده بود و در آن از امضاي قراردادي ميان دو كشور خبر داده بود. احمدشاه جوان دو روز پس از انتشار اين اعلاميه، طبق برنامه قبلي سفر خود را به اروپا از راه انزلي آغاز كرد. او هنوز خاك ايران را ترك نكرده بود كه فرياد پارهاي از جرايد و شخصيتهاي سياسي به ويژه سيد حسن مدرس عليه قرارداد بلند شد. گروهي از رجال مخالف قرارداد، اوايل شهريور در ديداري با وثوقالدوله مخالفت خود را بيان كردند و توضيحات رئيسالوزراء را شنيدند. دولت تازه تأسيس شوروي روز بعد در محكوميت قراردادهاي روسيه تزاري با ايران و همچنين مخالفت شديد با قرارداد ايران و انگليس بيانيهاي صادر كرد. دولت ايالات متحده آمريكا نيز روز 18 شهريور به وسيله نماينده سياسي خود در تهران به انعقاد اين قرارداد اعتراض كرد. اين اعتراض با برخورد شديد دولت با مخالفان داخلي قرارداد همزمان شد. نويسندگان ايراني در هند، استانبول و اروپا نيز در اين مدت در توضيح دلايل مخالفت وطندوستان ايراني با قرارداد 1919 كوشيدند و افكار عمومي جهانيان را به اين موضوع جلب كردند. مجموعه اين مخالفتها زمينه شكست قرارداد را فراهم آورد.
كشمكشهاي داخلي
به نوشته مورخالدوله سپهر كه در آن زمان كارمند عاليرتبه وزارت جنگ بود: «به محض اينكه اعلاميه وثوقالدوله راجع به عقد قرارداد منتشر شد، اعتراض شديد علما به رهبري مدرس آغاز و شدت يافت و حتي نسخههايي از شكايات و عرضحال ايرانيان براي سفارتخانههاي فرانسه و آمريكا در تهران فرستاده شد. در كش و قوس اين وضع بود كه روابط تازه التيام يافته مدرس و وثوقالدوله دوباره قطع گرديد. مدرس در اين تاريخ قدرت و محبوبيتي عجيب در ايران داشت و كلامش مثل وحي منزل مورد قبول و احترام قاطبه ملت بود.» سپهر سپس با اشاره به نزديكي خودش با مدرس شرح ميدهد كه چگونه از طرف وثوقالدوله حامل پيامي براي مدرس بوده است. او به ياد ميآورد هنگامي كه از سوي وثوق، مدرس را از مخالفت با قرارداد بر حذر داشته است «مدرس اظهار داشت: به وثوقالدوله از قول من بگوييد من كار خودم را ميكنم و شما هم كار خودتان را. ليكن من موفق ميشوم و شما ضرر خواهيد كرد. اگر قرارداد لغو شود شما هميشه متضرّر، منفور و دور از صحنه سياست خواهيد ماند. اما اگر قرارداد عملي شد و به مرحله اجرا رسيد آنوقت وجودتان ديگر نفعي به حال انگليسيها نخواهد داشت و آنها شما را براي جلب رضايت ملت ايران فدا خواهند كرد. وقتي پيغام مدرس را به وثوقالدوله رساندم اين مرد تيزهوش اظهار كرد: خدا به دادمان برسد و وسايل آسايش اين ملت را فراهم سازد. نميدانم چرا مدرس توجه به اين امر نميكند كه ايران در چه وضع است و انگلستان در چه پايه از قدرت. من عقيده دارم كه بزرگترين خدمت را به ايران كردهام... عقدهام اين است كه عجالتاً پس از امضاء شدن قرارداد ديگر خطر (اشغال نظامي كشور توسط نيروهاي انگليسي) متوجه استقلال و تماميت ارضي ايران نيست ولو اينكه من به قول مدرس فداي سياست انگليسيها بشوم.» («خاطرهاي از گذشته» احمدعلي سپهر (مورخالدوله) درج شده در مجله وحيد، نقل شده در «سيماي احمدشاه قاجار» محمدجواد شيخالاسلامي)
مشخصترين جلوه صفآرايي موافقان و مخالفان قرارداد در روزنامهها ديده ميشد. «رعد» به مديريت سيدضياءالدين طباطبايي و تا حدودي «ايران» به مديريت محمد ملكزاده خراساني و سردبيري برادرش ملكالشعراي بهار مقالاتي در توضيح شرايطي كه امضاي قرارداد را توجيه ميكرد منتشر كردند. البته روزنامه «ايران» رويه نسبتاً بيطرفانهاي داشت و به رغم اينكه مديرش تن دادن به قرارداد را اجتنابناپذير ميدانست، چندين مقاله اساسي را نيز از مخالفان قرارداد چاپ كرد. شاعراني چون عارف قزويني، ايرج ميرزا، فرخي يزدي و ميرزاده عشقي در جانب مخالف قرار داشتند و اشعار آتشيني در مخالفت با قرارداد و وثوقالدوله منتشر ميكردند. از ميان اين شاعران، فرخي و عشقي به همراه رجالي چون ممتازالدوله، معينالتجار، مستشارالدوله، ممتازالملك، محتشمالسلطنه، امينالضرب و ضياءالواعظين در حكومتنظامي روز 18 شهريور بازداشت و زنداني شدند.
مخالفتها در خارج
همزمان با گسترش مخالفتها در داخل كشور، نويسندگان ايراني در خارج نيز مشغول روشنگري شدند. ايرانيان مقيم هند و استانبول در روزنامهها مقالاتي عليه قرارداد منتشر كردند. ايرانياني چون محمود افشار يزدي، ميرزا علياكبر خان داور، سيد حسن تقيزاده، محمدعلي جمالزاده، محمدعلي فروغي و كاظمزاده ايرانشهر نيز در مطبوعات اروپا به زبانهاي فارسي و اروپايي به توضيح دقيق دلايل مخالفت ايرانيان با قرارداد پرداختند و توانستند تا حدودي تلاشهاي تبليغاتي بريتانيا را خنثي كنند.
از سوي ديگر دولتهاي فرانسه، شوروي و آمريكا مخالفت خود را با انحصارطلبي بريتانيا در ايران آشكار كردند. بلشويكها كار اين مخالفت را به جايي رساندند كه در انزلي نيرو پياده كردند و با عقب راندن نيروهاي انگليسي مستقر در رشت، با كمك جنگليها جمهوري گيلان را ايجاد كردند. مدتي بعد شيخ محمد خياباني نيز قيام خود را در تبريز آغاز كرد كه گمان ميرفت با قرارداد 1919 مربوط باشد.
مجموعه اين مخالفتها به شكست قرارداد انجاميد. جالب اينجاست كه وثوقالدوله و دو وزير نزديكش نصرتالدوله و صارمالدوله كه به اتفاق، قرارداد 1919 را امضاء كرده بودند، اين شكست را پيشبيني ميكردند. آنها با طرف انگليسي قرار گذاشته بودند كه در صورت شكست قرارداد و چنانچه لازم شد پناهندگي سياسي دريافت كنند. امضاءكنندگان ايراني قرارداد مبالغي هم دريافت كرده بودند كه مايه بدنامي آنها شد و تا پايان عمر تاوان دريافت اين مبلغ را پرداختند.
انگلستان كه ايران را در آستانه سقوط به دامان بلشويسم ميديد، پس از نا اميد شدن از قرارداد 1919 به چارههاي تازه انديشيد كه كودتاي 1299 نتيجه آن بود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی