بلواي نان
اميد پارسانژاد
«صبح روز چهارشنبه، اول مهرماه 1304، مطابق 4 ربيعالاول 1344 مردم به بازار ريخته، بازار را بسته، بعد در مسجد شاه اجتماع كردند و از طرف بعضي از ناطقان نطقهايي ايراد شد. در اين ضمن اميرلشكر طهماسبي به مسجد شاه آمده، به مردم اميدواريهايي داد. لكن مردم قانع نشده، به حالت اجماع رو به مجلس آوردند و در مسير خودشان، خيابان ناصريه و چراغبرق، كليه دكاكين را بستند.» («تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران» محمدتقي بهار)
حادثه روز اول مهر 1304، آغاز بلواي ناني بود كه گويا به تحريك سردارسپه (رئيسالوزراي وقت) و براي برانگيختن افكار عمومي عليه احمدشاه (كه در اروپا به سر ميبرد) تدارك ديده شد. اما مهار ماجرا از دست او و هوادارانش خارج شد و عليه دولت ادامه يافت. سردارسپه نيز به ناچار اعتراض مردم را پس از چند روز به سختي سركوب كرد و با افزايش عرضه گندم و آرد در بازار به بحران خاتمه داد.
آغاز بلوا
سردارسپه پس از كودتاي 1299 پلكان ترقي را به سرعت پيموده بود. او كه در هنگام كودتا يك صاحبمنصب نيروي قزاق بود، در كمتر از يك سال به وزارت جنگ دست يافت سپس قواي قزاق و ژاندارمري را ادغام كرد و با سركوب چند شورش در اطراف كشور، خود را به عنوان مردي قدرتمند به همگان شناساند. او سپس به رياستوزرايي منصوب شد، به خدمت مستشاران سوئدي نظميه پايان داد و با گماردن درگاهي به رياست آن، حوزه قدرت خود را بيش از پيش گسترش داد. سردارسپه و هواداران او يكبار در اواخر سال 1302 كوشيدند نظام حكومتي كشور را به جمهوري تغيير دهند اما با مخالفت علماء، رجال سياسي و مردم روبرو شدند و شكست خوردند. سردارسپه از رياستوزراء كنارهگيري كرد اما فشار نيروهاي نظامي در گوشه و كنار كشور مجلس را به بازگرداندن او وارار كرد.
پس از غائله جمهوري، چند حادثه از جمله قتل ميرزاده عشقي و كشته شدن ماژور ايمبري (نايب كنسول سفارت آمريكا) حسن شهرت و نفوذ سردارسپه را كاهش داد. از سوي ديگر گروهي از رجال سياسي كه از قدرت گرفتن بيش از حد سردارسپه نگران شده بودند، ميكوشيدند احمدشاه را كه از زمان رئيسالوزراء شدن رضاخان در اروپا به سر ميبرد به كشور باز گردانند. از جمله نيروهايي كه هواداران بازگشت شاه به آن اميد داشتند، شيخ خزعل در خوزستان بود كه نيروي محلي قابل توجهي در اختيار داشت. اقدام سردارسپه در لشكركشي به خوزستان و واداشتن شيخ به تسليم، هم حيثيت مخدوش شده سردار را تا حدود زيادي ترميم كرد و هم اميد هواداران بازگشت شاه را كاهش داد.
محمدحسن ميرزا (وليعهد) در تهران و در ميان شاهزادگان قاجار و مخالفان قدرت گرفتن بيشتر سردار سپه، به تدريج محبوبيتي پيدا كرده بود. او به ويژه در جريان غائله جمهوري جربزه نشان داده و وفاداري خود را به برادرش (احمدشاه) به نمايش گذارده بود. بنابراين حتي در صورتي كه تغيير پادشاه اجتنابناپذير ميشد، افكار عمومي محمدحسن ميرزا را به عنوان جانشين طبيعي احمدشاه به رسميت ميشناخت.
در چنين شرايطي سردارسپه دست به كار شد و به اداره مركزي غله دستور داد عرضه گندم را كاهش دهد. او ميدانست كه محصول آن سال خوب نبوده است و كاهش عرضه گندم از انبار مركزي، به سرعت بازار را تحت تأثير قرار خواهد داد. او حساب كرده بود كه مردم كمبود نان را به حساب شاه ميگذارند. بسياري از مردم قحطي زمان جنگ جهاني اول و امساك احمدشاه از فروش محصول املاكش را به قيمت مناسب، به ياد داشتند، بنابراين برنامه سردارسپه در گام نخست درست پيش رفت.
بحران
سخنرانان روز اول مهر 1304 در مسجدشاه (همانطور كه سردارسپه ميخواست) مسئوليت كمبود نان را به گردن شاه انداختند و حتي خلع او را خواستار شدند. اما مردم گرسنه و خشمگين به استدلال آنان چندان توجه نكردند و عازم مجلس شدند. به نوشته بهار: «به محض ورود به مجلس شروع كردند به اينكه فرياد نمايند: «ما شاه را ميخواهيم و سردار سپه را نميخواهيم!» و سپس به داخل مجلس هجوم آورده و شيشههاي در و پنجره و غيره را شكستند.»
به سرعت مشخص شد كه ماجرا نه تنها در مسيري كه سردارسپه ميخواست حركت نميكند، بلكه حتي ممكن است به ضد او بدل شود. خشم مردم را در روز اول، سخنان نمايندگاني چون سيدحسن مدرس و مشيرالدوله فرو نشاند. معترضان به اميد اينكه مجلس مسئله را پيگيري ميكند، به تدريج متفرق شدند، اما نظميه درگاهي گروهي از مردم و از جمله تعداد زيادي از زنان را بازداشت كرد و به زندان انداخت. اين اقدام بر خشم مردم افزود. (مرحوم مدرس گفته بود: «هرچه ما ميبافيم، اين جوانمرگ شده (درگاهي) پنبه ميكند!»)
روز بعد جمعيت زيادي در اعتراض به بازداشت زنان به سوي مجلس حركت كرد. سردارسپه و اميرلشكر طهماسبي به ساختمان بهارستان آمدند و نيروهاي مسلح را بر بام مجلس مستقر كردند. با رسيدن جمعيت به ميدان بهارستان و هجوم جلوداران آنها به ساختمان، تيراندازي آغاز شد و تعدادي از تظاهركنندگان كشته و مجروح شدند. نظمه در اين روز تعداد زيادي از مردم و گروه زيادي از رجال هوادار وليعهد را به بهانه دست داشتن در بحران بازداشت كرد. دولت، دو روز بعد مقداري گندم و آرد در اختيار نانوايان قرار داد و بحران به تدريج فروكش كرد.
سرانجام حدود يكماه بعد سردارسپه و هوادارانش احتياط را كنار گذاشتند و ماده واحده خلع قاجاريه از سلطنت را به مجلس ارئه كردند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی