شاهزاده نگونبخت
اميد پارسانژاد
نصرت الدوله فيروز، وزير سابق ماليه كه سالها در خانه تحت نظر بود، روز سوم مهر 1315 بار ديگر دستگير و به زندان منتقل شد. او اوايل خرداد 1308 به طرز عجيبي بركنار و بازداشت شد و پس از محاكمه به اتهام ارتشاء و سوءاستفاده مالي، مدتي را در زندان گذراند. سپس با وساطت ميرزا حسن خان مستوفيالممالك (از معدود رجال قديمي كه هنوز مورد احترام رضاشاه بود) به خانه منتقل شد و همانجا تحت نظر قرار گرفت. گفته ميشود دليل بازداشت دوباره او، رابطهاش با يك ديپلمات فرانسوي بوده است.
نصر ت الدوله فرزند شاهزاده عبدالحسين ميرزا فرمانفرما و نوه دختري مظفرالدين شاه بود كه از نوجواني به كار سياست پرداخت. او در جريان انعقاد قرارداد 1919 وزير خارجه كابينه وثوقالدوله و يكي از سه امضاءكننده قرارداد بود. وزارت خارجه بريتانيا پس از شكست قرارداد به فكر افتاد كه دولتي مقتدر در ايران بر سر كار آورد. نصرتالدوله نامزد جناحي از دولت بريتانيا براي رياست چنين دولتي بود، اما جناح رقيب با به راه انداختن كودتاي 1299 پيشدستي كرد و سيدضياءالدين طباطبايي را روي كار آورد. نصرتالدوله كه از اين عمل بريتانياييها به شدت سرخورده شده بود، چندي بعد به مجلس وارد شد و به اطرافيان مدرس پيوست. او در اين هنگام مواضع بسيار تند ضد انگليسي ميگرفت. اما او مدتي بعد كه روشن شد آينده به سردارسپه تعلق دارد، از مدرس فاصله گرفت و به حلقه ياران رضاخان وارد شد. با آغاز سلطنت پهلوي، نصرتالدوله با كمك دوستش تيمورتاش به وزارت ماليه رسيد و يكي از قدرتمندترين رجال كشور شد.
مغضوب
«روز 18 خرداد 1308 (ده محرم) در تكيه دولت جمع بوديم. آلبومهايي مشتمل بر عكسهايي از راهآهن جنوب رسيده بود. شاه سينه به سينه نصرتالدوله با بشاشت عكسها را نشان ميدادند و شرحي ميفرمودند. بر حسب معمول تشريف بردند و ما به طرف درب شمسالعماره راهي شديم. جلوي پله عمارت بادگير افسري از نظميه جلو آمد و نصرتالدوله را جلب كرد. تيمورتاش هم بيخبر بود. متحير مانديم. راست گفتهاند كه خنده سلاطين، نمودن دندان شير است.» («خطرات و خاطرات» مهديقلي هدايت، مخبرالسلطنه)
تيمورتاش، وزير مقتدر دربار كه در آن هنگام بانفوذترين رجل سياسي كشور پس از شاه محسوب ميشد، صميميترين دوست فيروز بود. سر رابرت كلايو، وزير مختار بريتانيا در تهران در گزارشي كه از گفتگوي خود با تيمورتاش براي وزارت خارجه كشورش فرستاده، نوشته است: «به تيمورتاش گفتم ميخواهم سئوالي از ايشان بكنم: درست است كه فيروز ميرزا (نصرتالدوله) از وزارت ماليه منفصل شده و تحت تعقيب قانوني قرار گرفته، ولي علت حقيقي بازداشت ايشان... هنوز بر كسي معلوم نشده. به وزير دربار گفتم... حدس ميزنم كه توقيف همزمان دو شاهزاده معروف قاجار (نصرتالدوله و صارمالدوله) آن هم درست در موقعي كه ايالت فارس دچار آشوب و طغيان شده بود، به نوعي چشمترس گرفتن از ساير شاهزادههاي قاجار ميماند و اعليحضرت كه ظاهراً بيمناك بودهاند مبادا شورش فارس مقدمه قيام قاجارها عليه رژيم پهلوي باشد، دست به توقيف نصرتالدوله در تهران و صارمالدوله در شيراز زدهاند تا ديگران تكليف خود را بفهمند. از اين لحاظ مسئله اختلاس و پول گرفتن شاهزاده فيروز، به عقيده من، نوعي بهانه ظاهري براي توقيف و تحت نظر قرار دادنشان بوده است. جناب اشرف (تيمورتاش) صحت استنتاج مرا تأييد و تصديق فرمودند كه حدسم درست بوده.» (نقل شده در «صعود و سقوط تيمورتاش» جواد شيخالاسلامي)
خانه نشيني
دوران خانه نشيني نصرتالدوله نيز با دشواريهايي براي او همراه بود. به نوشته تقيزاده: «رضاشاه گفت اين حرامزادهها (وثوقالدوله، نصرتالدوله و صارمالدوله) پول از خارجه گرفتهاند، بايد پس بدهند.» («زندگي طوفاني» خاطرات تقيزاده)
اشاره شاه به پولي بود كه اين سه تن در جريان انعقاد قرارداد 1919 از دولت بريتانيا دريافت كرده بودند. نصرتالدوله و پدرش فرمانفرما سرانجام ناچار شدند اين مبلغ را به دولت بپردازند. فيروز كه عمر خود را تباه شده ميديد، در معاشرتهايش با تلخكامي از اوضاع روزگار گلايه ميكرد و اين نوع گلايهها احتمالاً توسط جاسوسان به گوش شاه ميرسيد. علاوه براين او به رغم آگاهي از حساسيتهاي شاه نسبت به تماس اشخاص با خارجيان، چند معاشر خارجي داشت. از جمله يكي از ديپلماتهاي سفارت فرانسه در تهران گاهي به ديدن او ميرفت. بنابراين هنگامي كه مقالهاي به زعم شاه موهن در يكي از نشريات پاريس به چاپ رسيد كه در آن به شيوه حكومت شاه ايران انتقاد شده بود، شهرباني ريشه آن را در روابط نصرتالدوله با سفارت فرانسه تشخيص داد و همين استنباط موجب گرفتاري دوباره او شد.
فيروز پس از بازداشت دوباره به سمنان تبعيد شد و آنجا تحت نظر قرار گرفت. او حدود يكسال بعد در تبعيدگاهش به قتل رسيد. پس از شهريور 1320 و كنارهگيري رضاشاه، در جريان محاكمات گروهي از مأموران سابق شهرباني معلوم شد سه مأموري كه براي قتل او به سمنان رفته بودند ابتدا به او سم خورانده و سپس او را خفه كرده بودند. نصرتالدوله به هنگام مرگ كمتر از 50 سال داشت.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی