«شاه جوانبخت»
اميد پارسانژاد
محمدرضاشاه پهلوي روز 26 شهريور 1320 در جلسه فوقالعاده مجلس شوراي ملي سوگند پادشاهي خورد و دوران سلطنت خود را رسماً آغاز كرد. ارتشهاي شوروي و انگلستان در همين روز وارد تهران شدند و اتباع آلمان و ايتاليا كه مقدمات اخراجشان از قبل فراهم شده بود، كشور را ترك كردند. رضاخان (پادشاه مستعفي) در اصفهان به اعضاي خانوادهاش پيوست تا به اتفاق آنها از طريق بنادر جنوب كشور عازم تبعيدگاه خود شود. «شاه جوانبخت» فرمان عفو عمومي زندانيان سياسي را صادر كرد. سرپاس ركنالدين مختار، آخرين رئيس شهرباني رضاشاه كه در اصفهان بود از رياست شهرباني عزل شد. با رفتن رضاخان، گروهي از نمايندگان مجلس كه پيش از آن در چاپلوسي او از يكديگر سبقت ميگرفتند، زمزمههايي را در مورد احتمال غارت جواهرات سلطنتي توسط شاه سابق آغاز كردند كه در فضايي آشوبزده به سرعت به فرياد و هياهو بدل شد و فروغي را ناچار كرد پيش از خروج رضاخان از كشور «هبهنامه»اي از او بگيرد كه بر اساس آن تمام اموالش را در مقابل يك شاخه نبات به فرزندش (شاه جديد) ميبخشيد.
دوران تازه
بيشتر اعضاي خانواده رضاخان، چهار روز پس از حمله متفقين به ايران، به همراه محمود جم (وزير دربار وقت) به اصفهان منتقل شده بودند. آنها پس از رسيدن رضاخان سفر خود را به سوي بندرعباس آغاز كردند. نيروهاي انگليسي و كنسولهاي بريتانيا در شهرهاي مسير، بر سفر رضاخان و همراهانش نظارت ميكردند و ميكوشيدند آنها را هر چه زودتر به بندرعباس برسانند. روز پنجم مهر بود كه شاه سابق و اعضاي خانوادهاش را در بندرعباس بر كشتي نشاندند و به سوي مقصدي كه هنوز بر آنها معلوم نبود حركت دادند.
در اين مدت فضاي سياسي كشور تغييرات بزرگي كرده بود. روزنامهها با آزادي به انتشار مطالب مختلف مشغول بودند و از جمله به مظالم دوران پادشاهي رضاشاه و ديكتاتوري او ميپرداختند. بسياري از رجال سابق كه در دوران رضاشاه خانهنشين شده يا كشور را ترك كرده بودند، به صحنه سياست باز ميگشتند. بازماندگان كساني چون تيمورتاش، نصرتالدوله فيروز، سردار اسعد و شيخ خزعل كه در دوران رضاشاه سربهنيست شده بودند، خود را براي خونخواهي و انتقام آماده ميكردند.
به نوشته يرواند آبراهاميان: «با فرو ريختن پايههاي استبداد، نارضايتيهاي سركوب شده شانزده ساله بيرون ريخت... در شانزدهسال گذشته (دوران رضاشاه) قدرت كاملاً در دستهاي يك مرد متمركز شده بود، اما در سيزدهسال بعد، يعني از سقوط سلطنت نظامي رضاشاه در شهريور 1320 تا آغاز سلطنت نظامي محمدرضاشاه در مرداد سال 1332، قدرت در بين پنج قطب جداگانه دست به دست ميشد: دربار، مجلس، كابينه، سفارتخانههاي خارجي و مردم... فروپاشي ساختار سياسي در شهريور 1320 از وجود دو شكل عمده ستيز و كشمكش در ساختار اجتماعي پرده برداشت: تضادهاي طبقاتي (بهويژه در شهرها) و رقابتهاي قومي (بهخصوص در ميان قبايل همجوار، فرقههاي مذهبي و گروههاي زباني در مناطق غير شهري).» («ايران بين دو انقلاب» يرواند آبراهاميان)
با اين تفسير ميتوان حدس زد در ماههاي نخست سلطنت محمدرضاشاه، محمدعلي فروغي (نخستوزير) دچار چه مشكلاتي بوده است. او در كشوري اشغال شده، در ميان رجالههايي كه غالباً در بحرانها به حركت در ميآيند، با وجود مردمي زخمخورده و با حضور شاهي جوان و بيتجربه اداره كشور را به عهده داشت.
پيمان سهجانبه
مهمترين اقدام محمدعلي فروغي در اين دوره نخستوزيري، انعقاد پيماني سه جانبه با انگلستان و شوروي بود. انعقاد اين پيمان، «اشغال» ايران را به صورت حضور دوستانه دو ارتش همپيمان در ميآورد، ايران را از «بيطرفي» خارج ميكرد و اشغالگران را متعهد ميساخت پس از پايان جنگ خاك ايران را ترك كنند. هنگامي كه دولت فروغي مشغول مذاكره بر سر مفاد اين پيمان بود، ارتش آلمان در خاك شوروي پيشروي كرد و به دروازههاي مسكو رسيد. راديو آلمان كه پيروزي را نزديك ميديد، تبليغ عليه متفقين و دولت فروغي را تشديد كرد. بنابراين در ميان گروهي از نمايندگان مجلس و رجال سياسي ترديدهايي در مورد مصلحتآميز بودن انعقاد پيمان با شوروي و انگلستان به وجود آمد. اما مدتي بعد كه نيروهاي آلمان ناچار به عقبنشيني از دروازههاي مسكو شدند و با حمله ژاپن به پرلهاربور، ايالات متحده هم به متفقين پيوست، اين ترديدها كمتر شد و پيمان سهجانبه سرانجام به تأييد مجلس و امضاي سفراي شوروي و بريتانيا و وزيرخارجه ايران رسيد.
پيمان سهجانبه در نه فصل و سه ضميمه تنظيم شده بود و در آن شوروي و انگلستان متعهد ميشدند استقلال و تماميت ارضي ايران را محترم شمرده و از خاك ايران در برابر هر گونه تهاجم از سوي آلمان دفاع كنند. اين دو دولت همچنين تضمين ميدادند خواستار همكاري ارتش ايران در عمليات عليه آلمان نشوند. دولت ايران هم متعهد ميشد با هر وسيلهاي كه در اختيار دارد با متفقين همكاري كند؛ راهآهن، جادهها و فرودگاههاي خود را براي استفاده نامحدود در اختيار آنان قرار دهد و به آنان اجازه دهد نيروهاي نظامي خود را در خاك ايران مستقر كنند.
در فصل پنجم پيمان سه جانبه آمده بود: «پس از آنكه كليه مخاصمات بين دول متحده و دولت آلمان و شركاي آن به موجب يك يا چند قرارداد متاركه جنگ متوقف شد، دول متحده در مدتي كه زياده از شش ماه نباشد قواي خود را از خاك ايران بيرون خواهند برد و اگر پيمان صلح مابين آنها بسته شد، ولو اينكه قبل از ششماه بعد از متاركه باشد، بلافاصله قواي خود را بيرون خواهند برد. مقصود از شركاي دولت آلمان هر دولت ديگري است كه اكنون يا در آينده با يكي از دول متحده بناي مخاصمه گذاشته يا بگذارد.»
همين فصل بعداً در جريان غائله آذربايجان به كار دولت ايران آمد تا از شوروي بخواهد خاك ايران را ترك كند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی