دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۳

پايان عصر رضاشاهي
اميد پارسانژاد
صبح روز بيست و پنج شهريور 1320، محمدعلي فروغي (نخست‌وزير وقت) نزد رضاشاه رفت، متن استعفاءنامه او را تنظيم كرد و به امضاء رساند، جلسه فوق‌العاده مجلس را تشكيل داد و كناره‌گيري رضاشاه را از سلطنت به اطلاع نمايندگان رساند. شايد تا يك ماه پيش‌تر به مخيله هوشمندترين و مطلع‌ترين سياستمداران هم خطور نمي‌كرد كه شاه مقتدر به اين سرعت از مقام خود كناره‌گيري كند و اوضاع كشور با چنين شتابي آشوب‌زده و بحراني شود.
هنگامي كه روز سوم شهريور خبر تهاجم قواي متفقين ميان مردم پخش شد و شهرهايي در شمال و جنوب كشور مورد حمله هوايي قرار گرفت، شاه و سران كشور نيز به اندازه مردم عادي غافلگير شدند. پس از آن به سرعت معلوم شد كه ارتش ايران توان مقابله با حمله دو مهاجم قدرتمند را ندارد و مردم خسته از حكومت مستبدانه رضاشاه نيز انگيزه‌اي براي به خطر انداختن جان خود براي حفظ او ندارند. با اين وجود كمتر كسي تصور مي‌كرد هنوز شهريور به پايان نرسيده، رضاشاه ديگر شاه نباشد و اوضاع سياسي كشور به كلي دگرگون شده باشد.
تهاجم
حمله آلمان به شوروي در نخستين روز تابستان 1320، نقطه عطفي در تاريخ جنگ جهاني دوم محسوب مي‌شد كه براي ايران نتايج بسيار تعيين كننده‌اي داشت. در آن هنگام حدود يك‌سال از نخست‌وزيري علي منصور (منصورالملك) مي‌گذشت. حمله آلمان به شوروي باعث شد بريتانيا و شوروي خصومت ديرين را كنار بگذارند و با هم در مقابل آلمان هيتلري متحد شوند. از آن پس نمايندگان سياسي انگلستان و شوروي در تهران، مكرر و هماهنگ نسبت به حضور كارشناسان و جاسوسان آلماني در ايران هشدار مي‌دادند و به تلويح و تصريح قطع رابطه ايران با آلمان و اخراج آلماني‌ها را خواستار مي‌شدند. گروهي از صاحبنظران عقيده دارند كه اگر منصور يا شخص شاه متوجه مي‌شدند اين هشدارها و درخواست‌ها در واقع زمينه‌چيني براي يك تهاجم نظامي است، مي‌توانستند با اقدام به موقع بهانه را از دست بريتانيا و شوروي خارج كنند و از تهاجم نظامي آنها را به ايران جلوگيري كنند. اما به نظر مي‌رسد اشغال ايران و تأمين مسيري مطمئن براي رساندن تداركات به جبهه‌هاي شوروي، براي متفقين چنان حياتي و داراي اهميت استراتژيك بود كه جلوگيري از آن عملاً ممكن نبوده است.
پس از تهاجم غافلگير كننده متفقين به ايران، رضاشاه بار ديگر به ياد محمدعلي فروغي افتاد كه پس از دو دوره نخست‌وزيري، مغضوب و خانه نشين شده بود. شاه، عصر روز پنجم شهريور نصرالله انتظام را كه در آن زمان رئيس تشريفات دربار بود به دنبال فروغي فرستاد و در كاخ سعدآباد به او پيشنهاد نخست‌وزيري داد. فروغي بي‌درنگ پذيرفت و قرار شد كابينه قبلي با اندك تغييري به كار خود ادامه دهد. به نوشته انتظام كه شخصاً شاهد صحنه بوده است: «شاه تنها از اطاق بيرون آمد و به وليعهد گفت فروغي گرچه پير است ولي در چنين موقعي براي خدمت بسيار مناسب مي‌باشد... حس مي‌كردم شاه كه قطعاً از رجال سابق كه فروغي هم يكي از آنها بود بارها نزد فرزند بد گفته، اينك كه مجبور به احضار و ارجاع خدمت شده، ناراحت است و توضيحاتي كه راجع به صلاحيت فروغي براي نخست‌وزيري مي‌دهد بيشتر از آن جهت است.» (خاطرات نصرالله انتظام نقل شده در «بازيگران عصر پهلوي» محمود طلوعي)
فروغي روز ششم شهريور و به هنگام معرفي كابينه‌اش به مجلس شوراي ملي از تصميم ايران به ترك مقاومت خبر داد و گفت: «دولت و ملت ايران صميمانه طرفدار صلح و مسالمت بوده و مي‌باشد. براي اينكه اين نيت كاملاً بر جهانيان مكشوف گردد در اين موقع كه از طرف دو دولت شوروي و انگلستان اقدام به عملياتي شد كه ممكن است موجب اختلال صلح و سلامت گردد، دولت با پيروي از نيات صلحجويانه اعليحضرت همايوني به قواي نظامي كشور دستور مي‌دهد كه از هرگونه عمليات مقاومتي خودداري نمايند تا موجبات خونريزي و اختلال امنيت مرتفع شود.»
انتقال سلطنت
بخش فارسي راديو بي‌بي‌سي از اواسط شهريور ماه حملاتي را مستقيماً عليه رضاشاه آغاز كرد كه نخستين نشانه‌هاي علني قصد متفقين براي بركنار كردن او بود. اسناد و خاطراتي كه در سال‌هاي بعد منتشر شد نشان مي‌دهد كه دولت انگلستان نخست قصد داشت به حكومت پادشاهي در ايران خاتمه دهد و فروغي را به عنوان نخستين رئيس‌جمهور ايران در نظر گرفته بود. اما فروغي از بيم اينكه شوروي‌ها در آينده از نظام حكومتي جمهوري سوءاستفاده كنند، با اين نظر مخالفت كرد و پيشنهاد انگليسي‌ها را نپذيرفت. پس از آن ايده بازگرداندن سلطنت به قاجارها مطرح شد و حتي وزير خارجه بريتانيا با محمدحسن ميرزا (آخرين وليعهد سلسله قاجار) و پسرش حميدميرزا (كه نامزد احراز مقام سلطنت بود) ديدار كرد، اما مقامات وزارت امور خارجه انگلستان پس از آنكه متوجه شدند حميدميرزا فارسي نمي‌داند بررسي اين موضوع را رها كردند. سرانجام نيز بحث از انتقال سلطنت به يكي ديگر از پسران رضاشاه (به جز محمدرضا، وليعهد) به ميان آمد. اما فروغي توانست نمايندگان متفقين را به انتقال سلطنت به وليعهد متقاعد كرد.
رضاشاه عصر روز 24 شهريور كه براي عيادت از فروغي (كه بيمار بود) به منزل او رفته بود، در جريان مذاكرات و توافق او با سفيران دو كشور متفق قرار گرفت و به كناره‌گيري به نفع وليعهدش رضايت داد. او روز بعد استعفاءنامه‌اش را امضاء كرد و به سوي اصفهان رفت تا به ساير اعضاي خانواده‌اش بپيوندد. فروغي به مجلس رفت، متن استعفاي رضاشاه را خواند و پايان دوران سلطنت او را اعلام كرد. «شاه جوان‌بخت» روز بعد در مجلس حاضر شد و سوگند ياد كرد. عصر رضاشاهي به راستي پايان يافته بود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی