مرگ تيمور
اميد پارسانژاد
عبدالحسينخان تيمورتاش، وزير مقتدر دربار رضاشاه در سالهاي نخستين سلطنتش كه پس از عزل و محاكمه حدود 8 ماه زنداني بود، روز 9 مهر 1312 به شكل مرموزي در زندان قصر درگذشت. در جريان محاكمه عوامل شهرباني پس از بركناري رضاشاه در سال 1320، گفته شد كه «پزشك احمدي» (بهيار زندان) ابتدا او را مسموم كرده ولي چون هنوز زنده بوده است او را خفه كردهاند.
در مورد علت مغضوب شدن تيمورتاش نزد رضاشاه چند روايت وجود دارد. گروهي عقيده دارند تيمورتاش با شورويها سروسري داشته و گفتههاي يك مأمور سابق امنيتي اين كشور را شاهد ميگيرند كه تيمورتاش اطلاعاتي در مورد مذاكرات دولت ايران با بريتانيا در اختيار شورويها قرار داده است. به گفته اين گروه رضاشاه هنگامي كه در جريان اين گونه روابط تيمورتاش قرار گرفت او را عزل كرد. گروه ديگري عقيده دارند نگراني اصلي رضاشاه اين بوده است كه پس از مرگش با وجود شخصيت توانا، مقتدر و بلندپروازي چون تيمورتاش، وليعهد شانسي براي رسيدن به سلطنت نخواهد داشت و بنابراين آمادگي كنارگذاشتن او را داشته است. دشمني گروهي از رجال داخلي و بدگوييهاي مداوم آيرام (رئيس كل وقت نظميه) نيز به بدبيني شاه دامن زده و سرانجام باعث سقوط تيمورتاش شده است. به نظر ميرسد روايت دوم به حقيقت نزديكتر باشد.
سردار معظم
عبدالحسينخان پسر كريمدادخان معزّزالملك نرديني، حاكم تربت، سبزوار و جوين بود و در نوجواني، (به سنت فرزندان بزرگان همعصر) براي تحصيل به روسيه فرستاده شد. او در بهترين مدرسه نظامي ويژه اشراف روسيه به نام مدرسه نيكلايوسكي تحصيل كرد و به زبانهاي روسي و فرانسوي (و بعدها انگليسي) آشنا شد. در بازگشت از روسيه ابتدا مدتي از سوي پدرش نايبالحكومه جوين شد، سپس به تهران آمد و از نخستين كشمكشهايي كه ميان محمدعليشاه و مشروطهخواهان درگرفت، به هواداران مشروطه پيوست. او كه فرماندهي دستهاي از مجاهدان را به عهده داشت، در يكي از شديدترين درگيريها ميان قواي محمدعليشاه با مجاهدان، رشادت و تدبير بينظيري نشان داد و خود را به شهامت و كفايت شناساند.
عبدالحسين خان پس از دوران استبداد صغير به عنوان نماينده قوچان به مجلس دوم راه يافت و فعاليت سياسي جدي خود را از اين هنگام آغاز كرد. او در جريان اختلافات نمايندگان مجلس بر سر لزوم خلع سلاح مجاهدان آذري به فرماندهي ستارخان و باقرخان (كه در آن هنگام در پارك اتابك تهران مستقر بودند) نشان داد كه در مبارزه پارلماني نيز استعداد و توانايي كم نظيري دارد. عبدالحسين خان پس از انحلال مجلس دوم (در جريان واقعه شوستر) به خراسان بازگشت و پس از ازدواج با يكي از نوادگان نيّرالدوله، والي خراسان، لقب «سردار معظّم» گرفت و به رياست قشون خراسان منصوب شد. چند سال بعد، به هنگام تشكيل مجلس سوم، او بار ديگر به نمايندگي قوچان انتخاب شد. مجلس سوم نيز در جريان جنگ جهاني اول منحل شد. سردار معظّم در دوران هفت ساله فترت مجلس چندي در دولت وثوقالدوله حاكم گيلان شد. گفته ميشود او در دوران حكومت گيلان دست كم در يك مورد رفتاري خشونتآميز و غير مسئولانه در قبال چند متهم وابستگي به نهضت جنگل داشته است و در حال مستي دستور قتل پنج تن آنان را صادر كرده است.
سردار معظّم پس از كودتاي 1299 به سرعت متوجه شد كه قدرت در آينده در دست سردارسپه خواهد بود و لذا به او نزديك شد. عبدالحسينخان در كابينه دوم مشيرالدوله وزير دادگستري و در كابينههاي دوم و سوم سردار سپه وزير فوائد عامه بود. به تأكيد چند تن از رجال وقت، احتمالاً نخستين كسي كه فكر تغيير سلطنت و نشستن بر كرسي پادشاهي را با سردارسپه در ميان گذشت، تيمورتاش بود.
وزير دربار
تيمورتاش حتي اگر اولين كسي نباشد كه انديشه تغيير سلطنت را مطرح كرد، قطعاً بيش از سايرين در عملي شدن اين انديشه مؤثر بود. بنابراين او پس از نشستن رضاشاه بر كرسي سلطنت، نقش بسيار كليدي در نظام تازه پيدا كرد. از تيمورتاش نقل شده كه رضاشاه پس از تاجگذاري به او گفته است از اين به بعد امور نظامي كشور را من اداره ميكنم و امور سياسي به عهده توست. در نخستين سالهاي سلطنت پهلوي نيز كشور عملاً به همين شيوه اداره ميشد. تيمورتاش قدرتمندترين شخص پس از شاه بود و كنترل دولت و حتي مجلس را در اختيار داشت. سياست خارجي كشور را نيز او اداره ميكرد. تيمورتاش در اين دوران نهايت كفايت و توانايي را از خود نشان داد و به گفته گروهي از صاحبنظران (از جمله مرحوم دكتر شيخالاسلامي) خدمات كم نظيري براي ايران انجام داد.
اما اقتدار و توانايي فراوان و احاطه كاملي كه تيمورتاش بر امور كشور داشت با گذشت زمان به عاملي عليه خود او تبديل شد. رضاشاه به تدريج از طرف وزيردربارش احساس خطر كرد. قدرت رشكانگيز و شيوه رفتار تيمورتاش، دشمني سرسختانه عدهاي از رجال را نيز برانگيخته بود. آنها از هر فرصتي براي بدگويي از تيمور و دامن زدن به بدبيني بيمارگونه شاه استفاده كردند. گويا شيطنت وزارت خارجه بريتانيا و مديران شركت نفت ايران و انگليس (يا دست كم روزنامه تايمز لندن) نيز در وارد آمدن ضربه آخر به تيمورتاش تأثير فراوان داشت. تايمز در مقالهاي تيمورتاش را اداره كننده اصلي كشور و شخص مقتدري معرفي كرد كه در صورت مرگ ناگهاني شاه، امور را قبضه خواهد كرد. مدتي پس از انتشار همين مقاله بود كه تيمورتاش ناگهان بركنار و پس از چندي محاكمه و زنداني شد.
وزير مختار وقت انگلستان در تهران در گزارشي به وزارت خارجه كشورش در مورد مرگ تيمور نوشته است: «[تيمورتاش سه روز پيش در زندان قصر درگذشت] در سه هفته گذشته خبر داشتيم كه ايشان بيمار هستند ولي رضاشاه او را در عرض همين مدت در بدترين وضعي كه براي يك زنداني مجرد قابل تصور است از دنياي خارج جدا كرده و حتي اجازهاي را كه اعضاي خانوادهاش سابقاً داشتند كه او را گاهگاهي در زندان ملاقات كنند، لغو كرده بود... كليه اثاث و ملزومات سلولش را از دسترسش خارج كرده بودند. به اين ترتيب مردي كه لياقت و استعداد درخشانش او را در قلّهاي از عظمت كه فقط تالي مقام شاه بود قرار داده بود، در آخرين شب حياتش حتي تختخوابي كه روي آن بميرد در اختيار نداشت.» (نقل شده در «صعود و سقوط تيمورتاش» جواد شيخالاسلامي)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی