شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۳

ماجراي پانوراما
اميد پارسانژاد
نمايندگي بنگاه خبرپراكني بريتانيا (بي‌بي‌سي) در تهران روز 12 مهر 1352 توسط دولت ايران تعطيل شد و كاركنان آن از كشور اخراج شدند. سخنگوي دولت در توجيه اين اقدام گفت كه بي‌بي‌سي شيوه خصمانه‌اي عليه ايران اتخاذ كرده است. آنچه در واقع باعث عكس‌العمل دولت شده بود، پخش برنامه‌اي از سري برنامه‌هاي پانوراماي بي‌بي‌سي بود كه خريدهاي تسليحاتي شاه، شيوه سلطنت او و عدم احترام به آزادي در ايران را بررسي مي‌كرد و اين مسائل را در گفتگويي با شخص شاه در ميان مي‌گذاشت. شاه نسبت به آنچه مطبوعات و رسانه‌هاي غربي در مورد ايران ارائه مي‌كردند بسيار حساس بود و اگر چيزي عليه او در رسانه‌اي انعكاس مي‌يافت حتماً واكنش نشان مي‌داد. او در اين زمينه بسيار شبيه پدرش بود. رضاشاه نيز به مطبوعات خارجي حساس بود. سيد حسن تقي‌زاده در نقل خاطره‌اي از دوران سفارتش در فرانسه نوشته است: «اداره نظميه در تهران تمام روزنامه‌ها را آبونه بود. نه تنها هر مطلبي در فرانسه راجع به ايران نوشته مي‌شد، بلكه از تمام دنيا به دست اينها مي‌آمد. روزنامه‌هايي كه من در پاريس از آنها بي‌خبر بودم به اينجا مي‌رسيد. يك مرتبه ديديم تلگراف آمد كه در باب روزنامه فلان و فلان كه نسبت به ايران و شاه بد نوشته چه اقدامي كرده‌ايد؟ من تلگراف كردم كه مطلع نشده‌ام. حالا كه به دستم آمد خواندم و اقدام كردم. شكايت كردم به مراجع امور، مخصوصاً به وزارت خارجه فرانسه. ولي دولت يا وزارت خارجه فرانسه كاري نمي‌توانست بكند. ذره‌اي تأثير نداشت. آنها خيلي اظهار تأسف كردند ولي گفتند ما كاري نمي‌توانيم نسبت به روزنامه‌ها بكنيم. رضاشاه روز به روز غيظش بالا گرفت. مرتب زور مي‌آورد كه اينها را به محاكمه بدهيد. اين بود كه من هر چه از دستم مي‌آمد مي‌كردم اما نتيجه نداشت. به اين سبب [رضاشاه] غيظش بالا گرفت و [به خدمت من خاتمه داد.]» («زندگي طوفاني» خاطرات سيد حسن تقي‌زاده)
«نظر امپرياليستي»
اما كشمكشي كه محمدرضا شاه در سال 1352 با بي‌بي‌سي پيدا كرد ماجراي بسيار بامزه‌اي دارد كه آن را به روايت اميراسدالله علم، وزير دربار وقت كه هر روز با شاه در موارد مختلف گفتگو مي‌كرد و هر شب شمه‌اي از گفتگوها و خاطراتش را در خاطراتش ثبت مي‌كرد دنبال مي‌كنيم.
علم در يادداشت‌هاي 11 مهر 1352 خود نوشته است: «راجع به بي‌بي‌سي شاهنشاه خيلي عصباني بودند. چون اخبار عجيبي گفته است… ولي شاهنشاه هم در مصاحبه‌اي كه با آنها كرده‌اند پدرشان را در آورده‌اند و چند روز پيش نگران اين بودند كه عكس‌العمل آنها شديد باشد. به نخست‌وزير تلفن فرمودند كه: «عجيب است، من بايد اين مسائل را به شما بگويم؟ عكس‌العمل جرايد در مقابل سوءقصد به ما (اشاره به كشف شبكه خسرو گلسرخي كه ماجراي آن را چند روز در همين ستون خوانديد) و حرف‌هاي مزخرف بي‌بي‌سي هيچ نبود. چرا دستورات ما را اجرا نمي‌كنيد؟ فرض كنيد من دستور ندهم. پس وظيفه اخلاقي و وطني شما كجا رفته است؟» بعد كه گوشي را گذاشتند فرمودند: عجيب است كه هر چه مي‌گويم، [هويدا] فراموش مي‌كند…»
مي‌توان حدس زد هويدا مي‌خواسته با پشت گوش انداختن دستور شاه در اين مورد، صبر كند تا موضوع فراموش شود و دولت از اتخاذ تصميمي كه مايه آبروريزي است، معاف بماند. اما او صبح روز بعد از اين مكالمه تلفني ناچار شد به درخواست شاه، دفتر بي‌بي‌سي را در تهران تعطيل كند.
در يادداشت‌هاي روز 14 مهر (دو روز بعد) علم آمده است: «[شاهنشاه] باز در مورد بي‌بي‌سي صحبت فرمودند. فرمودند: نمي‌دانم اين لاطائلات را از طرف خودش مي‌گويد يا دولت انگليس هم دست دارد؟ فرمودند: فكر نمي‌كنم از طرف دولت انگليس با اين همه لاف دوستي كه با ما مي‌زند، تحريك شوند. عرض كردم: هيچ معلوم نيست. مگر پريروز عرض نكردم معاون وزارت خارجه، سر آرتور نيس گرين‌هيل را كه بازنشسته مي‌شود مي‌خواهند آن‌جا (به رياست بي‌بي‌سي) بگذارند؟ فرمودند: تعجب است. بعد فرمودند: بي‌بي‌سي به تايمز نوشته است كه ما به شاه ايران فرصت داديم كه از خودش دفاع بكند. مگر من مي‌بايست از خودم دفاع كنم؟ ببين اين پدرسوخته‌ها نظر امپرياليستي دارند. عرض كردم: فكر مي‌كنم اين سياق عبارت باشد.»
«فوق‌العاده خوب!»
يادداشت روز 15 مهر (روز بعد): «مدتي راجع به بي‌بي‌سي صحبت شد. فرمودند: «مردكه پدرسوخته گفته است با اين همه اسلحه كه ايران مي‌خرد، احتمال انقلاب در ايران نمي‌رود، چون با قواي انتظامي سركوب مي‌شود. پدر سوخته! كارگر و دهقان راضي ما مي‌خواهد انقلاب كند؟(!)» خيلي عصباني بودند. ضمناً فاينانشيال تايمز هم مقاله بسيار بدي راجع‌به انفلاسيون (تورم) در ايران نوشته بود. پرسيدند خواندي؟ عرض كردم بلي!»
يادداشت روز 16 مهر (روز بعد): «باز راجع به برنامه بي‌بي‌سي و بدگويي انگليس‌ها صحبت شد. شاهنشاه را خيلي نگران ديدم. تعجب است. تازه اگر دشمني هم مي‌كردند، اين قدر فكر نداشت. عرض كردم باكي نيست. فرمودند البته باكي نيست، ولي اين پدرسوخته‌ها كه اخيراً اين قدر راه آمده بودند، چه‌طور يك دفعه برگشتند؟ به هر صورت ديگر اعتناي سگ به آنها نكنيد(!)… بعد از ظهر برنامه پانوراماي بي‌بي‌سي انگليس را كه باعث اين همه صحبت شده است، رفتم در عمارت تلويزيون ايران تماشا كردم و يادداشت‌هايي برداشتم كه فردا به عرض برسانم.»
يادداشت روز 17 مهر (روز بعد): «صبح شرفياب شدم. عرض كردم: ديشب برنامه پانوراماي انگليس را رفتم اداره تلويزيون ديدم. به نظر من فوق‌العاده خوب بود(!) مخصوصاً فرمايشات شاهنشاه خيلي محكم بود، پدرشان را در آورديد، حالا گله هم مي‌فرماييد؟ در مورد خداپرستي و آزادي و آينده وليعهد به قدري خوب جواب داده‌ايد كه حد ندارد، با آن كه سئوال كننده خواسته است پدرسوختگي زياد بكند. من عقيده دارم بايد عيناً در تلويزيون ما پخش شود(!) فرمودند: بد فكري نيست(!) بگوييد يك كميسيوني مطالعه بكند… ولي در تفسير خيلي پدرسوختگي كرده است… جواب اينها را جاي ديگر خواهم داد، در صحنه تجارت. آنجاست كه مي‌توان دم آنها را پيچاند.»
و سرانجام قرار شد برنامه‌اي كه به خاطر آن دفتر بي‌بي‌سي در تهران را تعطيل كرده بودند، از تلويزيون ايران پخش شود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی