چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۳

خلع قاجاريه
اميد پارسانژاد
مجلس شوراي ملي در جلسه روز نهم آبان 1304 با تصويب ماده واحده‌اي انقراض سلسله قاجاريه را تصويب كرد و مقرر داشت مجلس مؤسساني براي تغيير موادي از متمم قانون اساسي كه در مورد سلطنت قاجار بود تشكيل شود. مجلس همچنين رضاخان پهلوي، رئيس‌الوزراي وقت را «والاحضرت اقدس» خواند و تا تعيين تكليف سلطنت به رياست موقت حكومت منصوب كرد. به اين ترتيب حكومت 153 ساله قاجاريه در ايران پايان يافت.
مقدمات
چنانكه پيشتر ديديم در پي بحران نان كه از اوايل مهرماه 1304 در تهران آغاز شد و به تظاهرات و درگيري‌هايي انجاميد، درخواست در مورد انقراض قاجاريه همه گير شد. در تهران و شهرهاي ديگر مردم -گويا به اشاره و تشويق نظاميان- عليه ادامه سلطنت قاجارها به راهپيمايي پرداختند و تلگراف‌هاي متعددي از ولايات و ايالات مختلف در اين مورد به سوي مجلس شوراي ملي روانه شد. در اين هنگام اكثريت مجلس را هواداران سردارسپه تشكيل مي‌دادند اما اقليت كوچكي كه در برابر يكه‌تازي او مقاومت مي‌كردند، از سياستمداراني سرشناس و برجسته تشكيل مي‌شد.
موضوع تلگراف‌هاي رسيده به مجلس، در جلسه غروب پنجشنبه 7 آبان مطرح شد. از ميان نمايندگان اقليت، سيدحسن مدرس به دليل بيماري در اين جلسه غايب بود و مستوفي‌الممالك، مشيرالدوله و مصدق نيز حاضر نبودند. تنها شخص برجسته حاضر از ميان مخالفان سردارسپه، ملك‌الشعراي بهار بود كه در اين جلسه سخن گفت. پس از طرح موضوع ابتدا چند نماينده موافق نظرشان را مطرح كرده بودند و از جمله علي‌اكبرخان داور ضمن برشمردن دلايل لزوم تصميم‌گيري فوري و قاطع مجلس در مورد اوضاع مملكت گفته بود: «اين را هم عرض بكنم كه قوانين براي مواقع عادي است. گاهي هم مي‌شود كه اگر به طور خيلي جدي يك مسائلي را دنبال كرديد و از راه قانوني عادي حل كرديد كه بسيار خوب، ولي اگر نشد يك وقت ممكن است اوضاع به يك جايي برسد كه يك طريق غير عادي پيش بيايد و مجبور شوند به يك طريق غيرقانوني اقدام بكنند و پيشامدهاي ناگوار بشود و مسئوليتش متوجه تمام آن اشخاصي است كه نخواستند سعي كنند تا بلكه يك طريق صحيح مشروع قانوني پيدا كنند.» (نقل شده در «تاريخ مختصر احزاب» محمدتقي بهار)
پس از سخنان داور، ملك‌الشعراي بهار در سخنانش بر لزوم حفظ قانون اساسي تأكيد كرد و گفت هر راه حلي براي مشكلات مملكت پيدا مي‌كنيم بايد در چارچوب قانون اساسي باشد. او كه قدري ناخوش بود، پس از پايان نطقش صحن مجلس را ترك كرد و براي استراحت به يكي از اتاق‌ها رفت، اما چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه صداي تيراندازي شنيد و معلوم شد كساني واعظ قزويني، مدير روزنامه نصيحت را در جلوي مجلس به گمان اينكه ملك‌الشعراست هدف چند گلوله قرار داده و كشته‌اند.
شب بعد (جمعه شب) و در چنين فضاي مرعوب كننده‌اي، تك تك نمايندگان مجلس تلفني به خانه سردارسپه فراخوانده شدند. چند نماينده هوادار رضاخان، به رهبري داور، در زير زمين خانه متن پيشنهاد انقراض سلسله قاجاريه را براي امضاء در اختيار نمايندگان قرار دادند و همان شب حدود 75 امضاء جمع كردند. خبر به گروه مخالفان رسيد. آنها كه در خانه مشيرالدوله گردهم آمده بودند تصميم گرفتند صبح روز بعد، پيش از تشكيل جلسه مجلس در خانه يحيي دولت‌آبادي جمع شوند و با تصميمي واحد به مجلس بروند. سرانجام روز نهم آبان فرا رسيد. در جلسه خانه دولت‌آبادي اين سئوال مطرح ‌شد كه اقليت در مجلس حاضر شوند يا خير. مصدق گفت كه حاضر خواهد شد و در مخالفت صحبت خواهد كرد. مشيرالدوله و مؤتمن‌الملك (برادران پيرنيا) تصميم گرفتند به مجلس نروند. سرانجام تقي‌زاده، علاء، دولت‌آبادي، مستوفي‌الممالك، مصدق و مدرس به مجلس رفتند و خود را براي روزي دشوار آماده كردند.
روز دشوار
تقي‌زاده در مورد جلسه روز نهم آبان گفته است: «هنوز جلسه منعقد نشده بود كه ما رفتيم در اطاقي نشستيم و دوباره صحبت كرديم. نظر ما بر اين بود كاري بكنيم كه تأخير بيفتد... تيمورتاش و ذكاءالملك فروغي آمدند توي حياط و مي‌خواستند با ما صحبت كنند كه مخالفتي نكنيم (با علاء صحبت كردند كه نتيجه نداد).» در اين هنگام از منزل سردارسپه تلفني تماس گرفتند و مستوفي‌الممالك را براي مذاكره خواستند. او با اين قصد كه رضاخان را از تصميمش در تغيير سلطنت منصرف كند به خانه رئيس‌الوزراء رفت، اما آنجا او را آنقدر معطل نگاه داشتند كه موضوع از تصويب مجلس گذشت. سپس سردارسپه نزد او آمد و به او گفت علت اين معطلي اين بود كه نمي‌خواستم ميان من و شما كدورتي ايجاد شود.
اما در مجلس و در ابتداي جلسه مدرس طبق برنامه قبلي (براي تأخير انداختن در كار) در مورد استعفاي مستوفي‌الممالك از رياست مجلس كه چند روز قبل داده شده ولي هنوز مطرح نشده بود، اعتراض كرد. تدين كه رياست جلسه را به عهده داشت به همراه داور استدلال كردند كه طرح استعفاء ضرورت ندارد. سپس ماده واحده خلع قاجاريه مطرح شد. مدرس بلافاصله اخطار قانوني داد و گفت اين موضوع خلاف قانون اساسي است و جاي طرح آن در مجلس نيست. سپس در حالي كه فرياد مي‌زد «اگر صدهزار رأي هم بدهيد خلاف قانون اساسي است» جلسه را ترك كرد. سپس سيد حسن تقي‌زاده شروع به سخنراني كرد و با اشاره به فضاي ارعاب كه به وجود آمده بود گفت: «خدا را شاهد مي‌گيرم و در مقابل تاريخ و در مقابل نسل‌هاي آينده مي‌گويم كه اين كار به اين ترتيب مطابق قوانين اساسي مملكت نيست و مطابق صلاح مملكت هم نيست. بيش از اين حرف زدن هم صلاح نيست، همه مي‌دانند. آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است.»
پس از تقي‌زاده چند نماينده موافق سخن گفتند تا نوبت به مصدق رسيد. مصدق با برشمردن موارد خلاف قانون اساسي كه در تصويب پيشنهاد خلع قاجاريه مي‌ديد، هشدار داد اگر پادشاه همه قدرت را در اختيار بگيرد، كشور به دوران استبداد بازمي‌گردد. او در عين حال از خدمات سردارسپه تقدير كرد و گفت ايشان با قرار گرفتن در مقام سلطنت كارايي خود را از دست خواهد داد. يحيي دولت‌آبادي و حسين علاء نيز در مخالفت سخن گفتند اما سرانجام ماده واحده با اكثريت بزرگ آراي نمايندگان به تصويب رسيد. عصر همان روز محمدحسن ميرزا، وليعهد، از كشور اخراج شد و مجلس مؤسسان روز 22 آذر 1304 رضاخان پهلوي را به پادشاهي برگزيد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی