تظاهرات عليه قاجاريه
اميد پارسانژاد
در چنين روزهايي در سال 1304، تظاهرات عليه سلطنت قاجاريه در تهران و بسياري از شهرهاي بزرگ كشور به اوج خود رسيد و رضاخان پهلوي خود را براي نشستن بر كرسي فرمانروايي ايران آماده كرد. سلطان احمدشاه كه در اروپا به سر ميبرد، حدود يك ماه پيش از آن در تاريخ 22 شهريور در تلگرافي به رضاخان نوشته بود: «جناب اشرف رئيسالوزراء! بعونالله تعالي دوم اكتبر (13 ربيعالاول) با كشتي «نالدار» از پاريس از راه بمبئي به ايران حركت ميكنيم. از مراجعت به وطن عزيز نهايت مسرّت حاصل و خوشوقتيم كه آن جناب اشرف را به زودي ملاقات خواهيم نمود. شاه»
احمد شاه در آبانماه 1302 و پس از آنكه سرانجام ناچار شد سردارسپه را به رئيسالوزرايي برگزيند، ايران را ترك كرد و به بهانه معالجه به اروپا رفت. او كه شخصي تقريباً بيعلاقه به سرنوشت ايران بود و انگيزه چنداني براي مبارزه نداشت، در اين مدت حتي يكبار مخفيانه پيام فرستاد كه آماده است در صورتي كه مقرري تضمين شدهاي برايش در نظر بگيرند، از سلطنت انصراف دهد.
فرمانده كل قوا
قدرت سردارسپه از كودتاي 1299 به بعد به طور مداوم افزايش يافته بود. او در اين مدت توانسته بود ارتشي منسجم تشكيل دهد و امينت را به كشور از هم گسيخته ايران باز گرداند، اما تمايلش به قدرت مطلق چنان بود كه بسياري از رجال دلسوز با وجود ستايشي كه نثار خدمات او ميكردند، از قدرت گرفتن بيش از حد او نگران بودند. از جمله سيد حسن مدرس در اغلب موارد كوشيد ضمن حمايت از خدمات سردارسپه، قدرت او را به مهار مجلس درآورد. غيبت شاه و رجال با تجربهاي چون وثوقالدوله، قوامالسلطنه، سيدضياءالدين طباطبايي و ناصرالملك (كه همه در اروپا به سر ميبردند) ميدان را براي سردارسپه بيرقيب ساخته بود.
رضاخان و هوادارانش يك بار در غائله جمهوري شانس خود را براي قبضه كردن قدرت آزموده بودند. اما تلاش آنها به شكست انجاميد. پس از آن نيز حوادثي چون قتل ميرزاده عشقي و ماژور ايمبري آمريكايي حيثيت سردار سپه را تا حدودي لكهدار كرده بود. در چنين شرايطي بود كه او در آبانماه 1303 براي پايان دادن به استيلاي شيخ خزعل بر خوزستان راهي جنوب شد.
خزعل، حاكم قدرتمند خوزستان (كه آن را عربستان ميخواند)، هم مورد اعتماد احمدشاه و هم تحت حمايت دولت بريتانيا بود. قدرت بيرقيب او در خوزستان به گونهاي بود كه گويي سرزميني خودمختار را اداره ميكرد. علاوه بر اين او يكي از مايههاي اميدواري هواداران احمدشاه براي كنار گذاشتن سردارسپه و اعاده قدرت پادشاه بود. گفته ميشود حتي مدرس هنگامي كه از قدرت گرفتن بيحساب رضاخان به هراس افتاد، با خزعل تماس گرفت تا توطئه مشتركي را عليه سردارسپه سامان دهد. خزعل در واقع آخرين بازمانده حاكمان قدرتمند منطقهاي بود كه در زمان بيقدرتي دولت مركزي، فرمانرواي سرزمين خود بودند و اين روش در دوران سردارسپه تحمل نميشد. بنابراين سفر رضاخان به خوزستان اهميتي كمنظير داشت. او توانست با كمترين هزينه، قواي نظامي خود را در خوزستان مستقر كند و خزعل را به نوعي تسليم محترمانه وادارد. بنابراين هنگامي كه به تهران بازگشت، مانند يك قهرمان مورد استقبال قرار گرفت. او در اين مرحله توانست با مدرس روابط دوستانهاي برقرار كند و به اين بهانه كه نگران توطئه شاه است، مجلس را متقاعد كرد او را رسماً به فرماندهي كل قوا منصوب كند.
نوسازي
هواداران سردارسپه در مجلس، از آغاز سال 1304 مقدمات برنامه نوسازي خود را به سرعت پيش بردند. آنها ابتدا لايحه نظام اجباري را مطرح كردند و سپس قانون اصلاح تقويم را به تصويب رساندند كه نامهاي فارسي جديد را جايگزين اسامي عربي ماههاي سال ميكرد. نخستين بانك ايراني (بانك پهلوي قشون- بانك سپه) روز اول ارديبهشت تأسيس شد. پانزده روز بعد مجلس همه القاب و عناوين قديمي را منسوخ و همگان را به برگزيدن نام خانوادگي موظف كرد. در ابتداي خرداد ماه نيز قانون انحصار قند و شكر تصويب شد كه مطابق آن عوايد دولت از فروش اين اقلام به احداث راهآهن اختصاص مييافت.
از سوي ديگر سلطان احمد شاه در اين مدت مدام در برابر درخواست هوادارنش براي بازگشت به كشور مقاومت ميكرد. ميزان بيعلاقگي او چنان بود كه حتي بسياري از شاهزادگان قاجار به فكر جايگزين كردن يكي از برادران يا پسر خردسالش به جاي او افتادند. او در اروپا مدام ميكوشيد در مذاكره با نمايندگان سياسي بريتانيا از آنها تضميني دريافت كند كه از او در برابر سردارسپه حمايت خواهد شد. اما بريتانياييها حاضر نبودند چنين تضميني بدهند. آنها در واقع نسبت به توانايي اين پادشاه براي ادراه كردن كشورش كاملاً مأيوس شده بودند.
به نظر ميرسد حتي تلگرافي كه احمدشاه براي سردارسپه فرستاد و در آن تاريخي براي آغاز سفرش به سوي ايران تعيين كرد، چندان جدي نبود. اما به هر حال سردارسپه در پاسخ او نوشت: «تلگراف مبارك كه مبشّر تشريففرمايي اعليحضرت همايوني بود زيارت. حقيقتاً باعث كمال مسرّت گرديد. استدعا دارم معلوم فرمايند موكب ملوكانه از كداميك از بنادر سرحدي نزول اجلال خواهند فرمود. رضا، رئيس عالي كل قوا»
حتي اگر احمدشاه قصد واقعي براي بازگشت به ايران نداشت، تبادل اين تلگرافها باعث شد سردارسپه براي برداشتن گام آخر مصمم شود. چند روز پس از اين تلگراف بود كه انبار غله (گويا به اشاره رئيسالوزراء) ارائه آرد را كم كرد و بحران نان پديد آمد. تظاهرات مردم معترض به خشونت كشيده شد و دولت تعدادي از شاهزادگان و درباريان را به بهانه دست داشتن در غائله دستگير كرد. اين بلوا در عين حال يادآور كمبود نان در جريان جنگ جهاني اول و طمعكاري سلطان احمد شاه بود كه گفته ميشد به جاي تلاش براي حل بحران، به احتكار گندم پرداخته بود. هواداران سردارسپه از فرصت استفاده كردند و تظاهرات عليه قاجاريه را آغاز كردند. نظاميان نيز در سازماندهي اين تظاهرات نقش روشني داشتند. فضا براي خلع قاجاريه آماده ميشد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی