رويارويي با روحانيت
اميد پارسانژاد
لايحه تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي، روز 15 مهر 1341 از تصويب هيأت وزيران گذشت. دولت اسدالله علم در غياب مجلس شوراي ملي وظيفه قانونگذاري را نيز به عهده داشت، زيرا شاه مجلس را به درخواست علي اميني (نخستوزير پيشين) منحل كرده بود. تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي در قانون اساسي مشروطه پيشبيني شده بود و با تشكيل آن ميبايست بخشي از اختيارات حكومتي به ايالات واگذار شود، اما اصول مربوط به اين امر تا آن هنگام (كه 56 سال از تصويب قانون اساسي مشروطه ميگذشت) به دلايل مختلف اجرا نشده بود. به نظر ميرسد آنچه دولت علم را به فكر تشكيل اين انجمنها انداخت، كوشش شاه براي نشان دادن نرمش در برابر دكترين كندي بود. كندي انجام اصلاحات اجتماعي در كشورهاي همپيمان غرب را بهترين شيوه براي جلوگيري از نفوذ كمونيسم به آنها ميدانست و به همين دليل در سال 1340 به شاه فشار آورده بود تا دكتر علي اميني را با اختيارات گسترده به نخستوزيري برگزيند. از جمله اقدامات اميني و حسن ارسنجاني (وزير كشاورزي دولت او) آغاز اجراي برنامه اصلاحات ارضي بود. گويا شاه توانست چندي بعد آمريكاييها را متقاعد كند كه با بركناري اميني، اجراي اصلاحات اجتماعي را خود به عهده بگيرد و تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي از جمله اين اصلاحات بود. اما در مصوبه دولت علم براي تشكيل اين انجمنها نكاتي بود كه حكومت محمدرضا شاه پهلوي را براي نخستين بار در برابر دستگاه سنتي روحانيت قرار داد.
شرايط مناقشه برانگيز
دولت علم كه قصد داشت مدتي بعد انتخابات مجلس شوراي ملي را برگزار كند، احتمالاً براي آزمودن واكنشهاي اجتماعي، مقرر كرد در انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي شرط مسلمان بودن از شرايط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان حذف شود، عبارت «سوگند به قرآن» به «سوگند به كتاب آسماني» تغيير يابد و زنان حق انتخاب كردن و انتخاب شدن پيدا كنند.
هنگامي كه متن تصويبنامه دولت در مطبوعات منتشر شد، آيتالله خميني در قم به حركت درآمد. گفته ميشود ايشان به بيت علماي ديگر مراجعه كرده و از آنها خواسته بود در مقابل اين تصويبنامه واكنش نشان دهند. در اين هنگام بيش از يك سال از درگذشت آيتالله بروجردي ميگذشت. آيتالله بروجردي در زمان حيات، رهبري دستگاه روحانيت را به عهده داشت و در مقابل حكومت، شيوهاي خاص به كار ميگرفت. به گفته دكتر مهدي حائري يزدي: «مرحوم آقاي بروجردي بسيار مرد با تدبيري بود... رابطهاش با هيأت حاكمه يك رابطه بسيار شرافتمندانه بود... حق خودش را كه امور مذهبي بود به هر نحوي بود از دولت وقت ميگرفت... در مسائل مذهبي دستور ميداد به حكومت و بايستي حكومت يا هيأت حاكمه هم دستور او را انجام بدهد. اما در مسائل غير مذهبي به هيچ وجه مداخله نميكرد، بلكه طرفداري هم ميكرد از منويات و اجرائيات هيأت حاكمه. اين روش كلياش بود.» («خاطرات دكتر مهدي حائري يزدي» به كوشش حبيب لاجوردي)
اما شيوه آيتالله خميني چنين نبود و ايشان به عدم دخالت روحانيت در امور ديگر عقيده نداشت. شايد به همين دليل بود كه پس از مرگ آيتالله بروجردي، شاه به بسياري از علماي قم كه حتي برخي از آنها از نظر موقعيت فقهي پايينتر از آيتالله خميني بودند، تلگراف تسليت فرستاد ولي براي ايشان نفرستاد.
روز 17 مهر 1341، آيتالله خميني براي نخستين بار در تلگرافي شخص شاه را مخاطب قرار داد و به مصوبه دولت در مورد انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي اعتراض كرد. متن اين تلگراف چنين بود: «بسمالله رحمن رحيم. حضور مبارك اعليحضرت همايوني. پس از اهداء تحيت و دعا به طوري كه در روزنامهها منتشر است دولت در انجمنهاي ايالتي و ولايتي اسلام را در رأي دهندگان و منتخبين شرط نكرده و به زنها حق رأي داده است و اين امر موجب نگراني علماي اعلام و ساير طبقات مسلمين است. بر خاطر همايوني مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است. مستدعياست امر فرماييد مطالبي را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمي مملكت است از برنامههاي دولتي و حزبي حذف نمايند تا موجب دعاگويي ملت مسلمان شود. الداعي: روح الله موسوي.» («صحيفه نور» جلد اول)
لغو مصوبه
شاه در پاسخ به اعتراضهاي علما اطلاع داد كه متن درخواستها را براي نخستوزير فرستاده است و اطمينان داد كه در حفظ شعائر مذهبي كوشا خواهد بود. علم نيز در مصاحبهاي كوشيد بخشي از مفاد مصوبه دولت را توجيه كند. اما توضيحات او مورد قبول واقع نشد و آيتالله خميني در تلگرافهاي تندي به نخستوزير نسبت به عواقب اصرار دولت بر اجراي مصوبهاش هشدار داد. ايشان از جمله نوشت: «معلوم ميشود شما بنا نداريد به نصيحت علماي اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسي و احساسات عمومي قيام كرد... اينجانب مجدداً به شما نصيحت ميكنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسي گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماي ملت و زعماي مسلمين و تخلف از قانون اساسي بترسيد و عمداً و بدون موجب مملكت را به خطر نيندازيد والّا علماي اسلام درباره شما از اظهار عقيده خودداري نخواهند كرد.» (همان)
آيتالله خميني و ساير روحانيان معترض اعلام كردند تا اعلام رسمي لغو مصوبه دولت، به اعتراض ادامه خواهند داد. گروهي از روحانيون در تهران مردم را به اجتماع در مسجد عزيزالله دعوت كردند. گروهي از مردم نيز به عنوان همراهي با اعتراض علماي قم به آن شهر رفتند. دولت سرانجام به اين نتيجه رسيد كه آمادگي مقابله با اعتراضها را ندارد و روز دهم آذر 1341 رسماً لغو مصوبه تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي را اعلام كرد. اين در واقع نخستين رويارويي دستگاه روحانيت و آيتالله خميني با حكومت شاه بود كه به پيروزي روحانيان انجاميد. هر چند مدتي بعد، ماجراي انقلاب سفيد و رفراندوم ششم بهمن پيش آمد و دو طرف بار ديگر روياروي هم قرار گرفتند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی