برخورد حسابنشده
اميد پارسانژاد
مورگان شوستر، مستشار مالي آمريكايي و خزانهدار كل ايران، روز 18 مهر 1290 براي اجراي مصوبه هيأت وزيران به مأموران ژاندارمري خزانه دستور داد براي مصادره املاك شعاعالسلطنه و سالارالدوله اقدام كنند. اين دو شاهزاده، برادران محمدعلي ميرزا (شاه بركنار شده) بودند كه همراه او براي باز پس گرفتن سلطنت به ايران لشكر كشيدند. شعاعالسلطنه و محمدعلي ميرزا كه از شمال شرق، وارد كشور شدند در اين هنگام شكستخورده كشور را ترك كرده بودند، اما سالارالدوله كه خود ادعاي پادشاهي داشت هنوز در غرب كشور فعال بود. محمدعلي ميرزا و برادرانش از حمايت روسها برخوردار بودند. روسيه تزاري از جنبش مشروطه و برپا شدن مجلس دل خوشي نداشت و آن را محدود كننده نفوذ سنتي خود در ايران ميدانست. كشمكشي كه به بهانه اقدام شوستر در مصادره اموال برادران محمدعلي ميرزا ميان دولت روسيه و حكومت مشروطه ايران در گرفت، نخستين درگيري مستقيم ميان دو طرف بود و سرانجام به انحلال مجلس دوم، آغاز يك دوران چند ساله فترت مجلس و تسريع روند هرج و مرج انجاميد.
مستشار
اكثر دولتمردان مشروطهخواه ايران در مورد نفوذ بيش از اندازه دولتهاي انگلستان و بهويژه روسيه در ايران نگران بودند. آنها به همين دليل ميكوشيدند مستشاران مورد نياز خود در امور مختلف از كشورهاي بيطرف استخدام كنند. يكي از اين مستشاران، مورگان شوستر، متخصص امور مالي از آمريكا بود كه براي ساماندهي ماليه و وصول مالياتها توسط دولت ايران استخدام شد. مجلس شوراي ملي براي شوستر اختيارات گستردهاي در نظر گرفت و او را به خزانهداري كل كشور گمارد. او با استفاده از اختياراتش «ژاندارمري خزانه» را براي وصول مالياتها تأسيس كرد و يك افسر انگليسي به نام ماژور استوكس را به فرماندهي آن گمارد. به كار گرفتن يك مستشار مالي از آمريكا به تنهايي ميتوانست خشم روسها را كه برانگيزد چه رسد به اينكه يك افسر انگليسي نيز به فرماندهي نيروي مسلح كوچكي انتخاب شود كه قرار بود در حوزه نفوذ روسها در ايران (ناشي از قرارداد 1907 ميان روسيه و انگلستان) عمل كند.
در چنين فضايي شوستر دستور توقيف املاك شعاعالسلطنه را صادر كرد. روز بعد (19 مهر) نماينده سفارت روسيه به وزارت امور خارجه ايران رفت و ادعا كرد ملك متعلق به شعاعالسلطنه كه در شمال تهران واقع است و شوستر قصد مصادره آن را دارد، وثيقه وامي است كه شعاع از «بانك استقراضي روس» دريافت كرده و سفارت روسيه در مقابل مصادره آن مقاومت خواهد كرد. اين رفتار روسها بر شوستر و دوستان دمكراتش در مجلس شوراي ملي گران آمد و آنها آماده رويارويي شدند. روسها چند قزاق را در مقابل باغ متعلق به شعاعالسلطنه به نگهباني گمارده بودند. ژاندارمهاي شوستر به باغ رفتند، قزاقها را از آنجا راندند و باغ را به تصرف در آوردند. يكي از املاك ديگر شعاعالسلطنه در جنوب تهران نيز به همين ترتيب مصادره شد.
آشكار بود كه روسها چنين وضعيتي را تحمل نميكنند. آنها ابتدا توسط وزير مختار خود در تهران به وثوقالدوله، وزير امور خارجه ايران اعتراض كردند. وثوق خواستار برگزاري جلسه غير علني مجلس شد و در آن با برشمردن مخاطرات احتمالي، از نمايندگان خواست با مسكوت گذاشتن موضوع مصادره موافقت كنند. اما فراكسيون دمكرات كه در اقليت بود توانست عده قابل توجهي از فراكسيون اعتدال (اكثريت) را متقاعد كند و اكثريت مجلس با درخواست وزير خارجه مخالفت كردند. از سوي ديگر سفارت روسيه چندي بعد با ارسال يك يادداشت رسمي از دولت ايران خواست املاك شعاعالسلطنه را تخليه كند.
به نوشته دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان در «دولت و جامعه در ايران»: «تا اينجا مسئله دو جنبه داشت: يك جنبه حقوقي صريح، يعني اينكه ملك حق كيست؟ و يك جنبه سياسي ضمني كه نشان دهنده عزم روسها براي دفاع از شعاعالسلطنه بود. ولي بياعتنايي به يادداشت روسها و خشمي كه نخوت روسها برانگيخت موضوع را تبديل به معارضهاي كرد بر سر اينكه كدام طرف (روسها يا شوستر و مجلس) زورش بيشتر است. نتيجه براي ايران و حكومت مشروطه نوپايش فاجعه بود.»
فاجعه
دولت صمصامالسلطنه بختياري در اين ميان با فراكسيون اقليت مجلس به شدت درگير بود و به رغم ميلش نتوانست خواست دولت روسيه را عملي كند. اواخر آبان خبر رسيد كه نيروهاي روسيه از قفقاز به سوي ايران روانه شده اند. اما آنچه منجر به بروز «فاجعه» مورد اشاره دكتر كاتوزيان شد اولتيماتومي بود كه سفارت روسيه در تهران روز هفتم آذر 1290 به ايران داد. بر اساس اين ضربالاجل دولت ايران 48 ساعت فرصت داشت تا 1- مورگان شوستر را اخراج كند. 2- بپذيرد كه از آن پس براي استخدام اتباع خارجي موافقت دولتهاي بريتانيا و روسيه را جلب كند. 3- پرداخت هزينه لشكركشي روسيه به ايران را به عهده بگيرد.
روشن بود كه روسها در آنچه ميگويند جدي هستند و مقاومت در برابر خواست آنها بسيار پر هزينه خواهد بود. حتي وزير مختار بريتانيا نيز به ديدار شوستر رفت و از او خواست نرمش نشان دهد. اما شوستر جواني نيكسرشت و سرسخت بود و اين پيشنهاد را نپذيرفت. روز نهم آذر كه زمان اولتيماتوم به پايان ميرسيد، مجلس جلسه داشت و موضوع را بررسي كرد. نمايندگان در نهايت اولتيماتوم روسيه را رد كردند. شايد بتوان چكيده استدلال آنها را در جملهاي كه احمد كسروي از زبان «يك آخوند گرانمايهاي» در تاريخ 18 ساله آذربايجان نقل كرده، يافت: «شايد خدا خواسته آزادي ما را با زور از ميان بردارند ولي ما نبايد با دست خود از ميان برداريم.»
نپذيرفتن اين اولتيماتوم باعث شد نيروهاي روسيه در خاك ايران به سرعت پيشروي كنند و دولت سرانجام براي نجات تهران از خطر اشغال ناچار شد به همراهي نايبالسلطنه مجلس را منحل و به همه خواستهاي روسيه تن دهد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی