پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۳

كنفرانس تهران

تهران در چنين روزهايي در سال 1322، ايام سرنوشت‌سازي را مي‌گذراند. چرچيل، استالين و روزولت (سران متفقين) در تهران اشغال شده گردهم آمده بودند تا براي آينده جنگ تصميم بگيرند. شاه جوان ايران، مردي كه هنوز كسي او را جدي نمي‌گرفت، روز هشتم آذر به ديدار سران رفت. برخوردي سرد از سوي نخست‌وزير بريتانيا و رئيس‌جمهور ايالات متحده انتظار او را مي‌كشيد. اما روز بعد ژوزف استالين، رهبر اتحاد جماهير شوروي، براي بازديد او به كاخ سلطنتي رفت و سردي برخوردهاي روز نخست را تا حدودي التيام داد. نقش نتايج كنفرانس تهران را در تعيين روند جنگ جهاني كه كنار بگذاريم، بيانيه منتشر شده در پايان ماجرا، براي ايران اهميت فراواني داشت و استقلال و تماميت ارضي ايران را در شرايط آشفته جهان آن روز تا حدودي تثبيت كرد.
رهبران
سر ريدر ويليام بولارد، سفيركبير وقت بريتانيا در تهران، توصيف حوادث كنفرانس تهران را در نامه‌اي به همسرش چنين آغاز كرده است: «در مورد كنفرانس تهران اطلاعات زيادي به ما داده نشده بود. منظور، پيام مستقيم است؛ والا علايمي وجود داشت كه مي‌توانست فقط حاكي از يك چيز باشد. هولمن، رايزن ما، با هواپيما از مرخصي در مصر بازگشت و فرمانده ارتش همراه او از بغداد به تهران آمد و يكباره مقدمات اجلاس فراهم گرديد. اردوي بزرگي با استفاده از چادر در سرتاسر محوطه سفارتخانه بر پا شد... اول قرار بود آقاي روزولت در سفارتخانه ما اقامت گزيند، ولي بعد تصميم گرفته شد در عمارتي در محل سفارتخانه شوروي ساكن شود، جايي كه قرار بود مذاكرات صورت گيرد. سفارتخانه ما و روس‌ها در دو طرف يك خيابان (نوفل لوشاتوي فعلي) قرار دارد و براي اطمينان كامل از پنهانكاري و امنيت، تنها كار لازم اين بود كه دو انتهاي خيابان بسته شود. براي از نظر دور داشتن افرادي كه بين دو سفارتخانه رفت و آمد مي‌كردند، سراسر آن را پرده كشيدند.»
در چنين شرايطي بود كه ابتدا استالين در روز چهارم آذر به همراه مولوتف، كميسر امور خارجه شوري، وارد شد و روز بعد چرچيل و روزولت با يك هواپيما از قاهره به تهران آمدند. ملاقات سه رهبر به درخواست استالين صورت مي‌گرفت و دولت ايران كاملاً بي‌خبر نگاه داشته شده بود. مهمترين موضوع مورد بحث سه طرف، گشودن جبهه دومي در خاك اروپا عليه نازي‌ها و برقراري هماهنگي بيشتر ميان كشورهاي عضو اردوي متفقين بود. علي سهيلي (نخست‌وزير وقت ايران) و محمد ساعد مراغه‌اي (وزير خارجه) فرصت را مغتنم شمردند و در ملاقات با مولوتف، ايدن (وزير خارجه بريتانيا) و ژنرال پاتريك هرلي (مشاور رئيس‌جمهور آمريكا) بر كمك‌هاي ايران به متفقين تأكيد كردند و سپس در تذكاريه‌اي خطاب به سران سه كشور نوشتند: «دولت و ملت ايران رجاء واثق دارد كه تعهدات كتبي و اطمينان‌هاي شفاهي كه از طرف متفقين نسبت به تماميت و استقلال كامل ايران داده شده است با كمك و مساعدت‌هاي مادي و معنوي در تمام رشته‌هاي سياسي و اقتصادي تقويت يافته و ايران مي‌تواند بدين‌وسيله نقش با افتخاري را كه در گذشته بين كشورهاي متمدن جهان به عهده داشته در آتيه نيز ادامه دهد... دولت و ملت ايران انتظار دارند در اين موقع كه پيشوايان معظم سه دولت بزرگ در ايران اقامت دارند براي تأييد مراتب بالا اعلاميه‌اي صادر و حسن‌نيتي را كه كراراً كتباً و شفاهاً نسبت به ايران ابراز داشته‌اند، بار ديگر تصريح نمايند.» (نقل شده در «سياست خارجي ايران در دوران پهلوي» عبدالرضا هوشنگ مهدوي)
به اين ترتيب چرچيل، روزولت و استالين در روز دهم آذر اعلاميه معروف تهران را صادر كردند كه در آن بار ديگر حفظ استقلال و تماميت ارضي ايران تضمين شده بود.
ملاقات
به ماجراي ملاقات شاه ايران با سران سه كشور باز گرديم. سيدحسن تقي‌زاده، سفير وقت ايران در لندن اين ماجرا را چنين روايت كرده است: «وقتي روزولت و چرچيل و استالين محرمانه به طهران آمدند، هيچ‌جا و هيچ‌كس نمي‌دانست. خيابان فردوسي را آدم گذاشتند. شاه خواست با آنها ملاقات كند. وقتي به آنجا رفت صندلي گذاشتند در بيرون منتظر ماند... به شاه خيلي بد گذشت. علاء (وزير دربار) آدم رشيد و دانا بود. رفت درها را باز كرد و گفت اعليحضرت همايوني تشريف مي‌آورند. ناچار چرچيل و روزولت هر كدام عذري پيش آوردند. مثلاً روزولت گفت من از بلند شدن و راه رفتن عاجزم و اين قبيل حرف‌ها. ولي شاه خيلي عصباني شد، به سهيلي هزار فحش داد كه اينها آبروي مرا بردند. شاه رفت خانه مورخ‌الدوله (سپهر) كه با روس‌ها ارتباط زيادي داشت. مورخ‌الدوله به او گفت من درست مي‌كنم... رفت با روس‌ها صحبت كرد و گفت حالا موقع شكار است، از دست ندهيد، شما جلبش كنيد. استالين فردا صبح پا شد گفت مي‌روم ديدن شاه.» («زندگي طوفاني» سيد حسن تقي‌زاده)
خود شاه نيز در كتاب «مأموريت براي وطنم» ديدار با استالين را شرح داده است: «استالين مخصوصاً در هنگام ملاقات با من مؤدب و قاعده‌دان بود و ظاهراً مي‌خواست خاطره خوشي از خود در ذهن من باقي بگذارد. او حتي پيشنهاد اهداي يك هنگ تانك «ت-34» و يك گروه هواپيماهاي جنگنده نمود... ولي چند هفته بعد كه از جزئيات اطلاع حاصل شد، معلوم گرديد كه آن هديه متضمن شرايط دشواري هم هست، بدين كيفيت كه افسران و درجه داران روسي بايد با اين هديه به ايران بيايند و محل نگهداري تانك‌ها بايد فقط در قزوين و هواپيماهاي جنگنده در مشهد باشد و تا پايان دوره آموزشي كه مدت آن معلوم و مشخص نشده بود، تانك‌ها و هواپيما‌ها بايد در تحت فرماندهي ستاد روسيه در مسكو باشد... از اين رو از پذيرفتن هداياي مزبور... معذرت خواستم.»
به اين ترتيب ديدار دلجويانه استالين از شاه نيز به نتيجه مطلوب نرسيد و تنها از جنبه تشريفاتي جبران كننده بي‌اعتنايي سران بريتانيا و ايالات متحده شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی