روز پر غوغا
نهم آذر 1290 روز پر غوغايي بود. سفارت روسيه در تهران، يك روز قبل، اولتيماتوم معروف خود را در مورد اخراج مورگان شوستر، مستشار مالي آمريكايي و خزانهدار كل ايران، خطاب به دولت ايران صادر كرده بود. جلسه فوقالعاده مجلس شوراي ملي، صبح روز نهم با شركت جمعي از وزيران دولت تشكيل ميشد تا در مورد اين اولتيماتوم تصميم بگيرد. به نوشته برخي منابع «هزاران» تن از مردم تهران در اطراف ساختمان مجلس تجمع كرده بودند و عليه دولت روسيه شعار ميدادند. ميرزا احمدخان علاءالدوله و ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه، دو رجل سياسي نزديك به محمدعلي ميرزا (پادشاه مخلوع كه مورد حمايت روسيه بود) توسط مجاهدان ترور شدند كه علاءالدوله كشته شد ولي مشيرالسلطنه جان سالم به در برد، هر چند يكي از همراهانش به قتل رسيد.
اولتيماتوم
مورگان شوستر، مستشاري بود كه مجلس شوراي ملي براي سامان دادن به اوضاع مالي كشور استخدام كرده و به او اختياراتي گسترده داده بود. شوستر به عنوان خزانهدار كل ايران براي جمعآوري ماليات، يك نيرويي نظامي به نام «ژاندارمري خزانه» ايجاد كرد و امور مالي كشور را نظم داد.
در اين حال محمدعليميرزا، پادشاه سابق، به همراه دو برادرش، سالارالدوله و شعاعالسلطنه، به سوداي باز پس گرفتن سلطنت، از شمال و غرب به كشور وارد شدند و با كمك پنهاني روسها، سپاهياني تشكيل دادند و به سوي پايتخت تاختند. مدافعان نظام مشروطه به فرماندهي يپرمخان (رئيس نظميه كشور و رهبر مجاهدان ارمني) و سردار اسعد بختياري (فرمانده قواي بختياري) به مقابله با مهاجمان پرداختند و آنها را عقب راندند. شوستر از اين موقعيت استفاده كرد و كوشيد املاك متعلق به شعاعالسلطنه را در ازاي مالياتهاي عقبافتاده او مصادره كند. سفارت روسيه كه از اعمال شوستر، به ويژه تشكيل ژاندارمري خزانه، ناخرسند بود فوري واكنش نشان داد و اعلام كرد املاك مورد نظر در گرو بانك استقراضي روس است و به عنوان وثيقه وامي معرفي شده كه شعاعالسلطنه از اين بانك دريافت كرده است. مقاومت روسها خشم شوستر و دوستان دمكراتش را در مجلس شوراي ملي برانگيخت. ژاندارمهاي شوستر املاك مورد مناقشه را به زور از قزاقهاي روس كه از آن محافظت ميكردند، تخليه كردند و آن را به تصرف در آوردند. وزير مختار روسيه در اين مورد به وثوقالدوله، وزير وقت امور خارجه، اعتراض كرد. وثوق در جلسه غيرعلني مجلس حضور يافت و ضمن برشمردن مخاطرات احتمالي ناشي از پافشاري بر مصادره املاك شعاعالسلطنه پيشنهاد كرد مجلس با مسكوت گذاردن موضوع موافقت كند. اما نمايندگان دمكرات مجلس به تندي مخالفت كردند و توانستند اكثريت مجلس را نسبت به حمايت از موضع شوستر متقاعد كنند. اواخر آبان 1290 خبر رسيد كه قواي روسيه از قفقاز به سوي مرز ايران روانه شده است و سرانجام روز هفتم آذرماه دولت روسيه اولتيماتوم معروف خود را خطاب به ايران صادر كرد. مطابق اين اولتيماتوم به ايران 48 ساعت فرصت داده ميشد كه مورگان شوستر را اخراج كند، بپذيرد كه از اين پس توافق دولتهاي روسيه و انگليس را براي استخدام مستشاران خارجي جلب كند و خسارت لشكركشي روسيه به ايران را به گردن بگيرد.
به نظر ميرسيد كه كار از كار گذشته و گرهي كه با دست باز ميشد، حالا با دندان هم گشودني نيست.
تصميم
تصميم سرنوشتساز در مورد اين اولتيماتوم به جلسه فوقالعاده مجلس موكول شد. «روز شنبه نهم آذر (نهنم ذيحجه) در تهران از پرشورترين روزها بود. در اين روز هنگام پيشين، چهل و هشت ساعت مهلت به پايان ميرسيد و ميبايست پاسخ ايران دانسته شود. ميبايست دارالشوراء پيش از نيمروز در باره پذيرفتن خواهشهاي روس رأي دهد. در آغاز روز يك نمايش دليرانهاي از آزاديخواهان سر زد و آن كشتن علاءالدوله بود كه هنگاميكه از خانه بيرون ميآمد با چند گلوله از پا در آمد. كشندگان از مجاهدان بودند و دستور از يفرمخان (يپرم) داشتند و اين يك كار بسيار بجايي بود كه چشم ديگران ترسيده در چنان هنگام گرفتاري به آشوب بر نخيزند. دسته دسته مردم به سوي مجلس ميشتافتند به اندك زمان همه گالريها و اطاقها و باغ پر از مردم گرديد. كساني از كاركنان سفارتخانهها نيز ميان تماشاچيان بودند. يك ساعت پيش از نيمروز مجلس برپا شد. در آن يكساعت ميبايست سرنوشت توده ايران شناخته گردد و شايستگي و ناشايستگياش به آزادي دانسته شود.» («تاريخ 18 ساله آذربايجان» احمد كسروي)
لحني كه كسروي در گزارشش از روز سرنوشت ساز نهم آذر 1290 به كار گرفته است، تا حدود زيادي فضاي افكار عمومي آنروز را بازتاب ميدهد.
در ابتداي جلسه مجلس، بار ديگر وثوقالدوله به سخن آغاز كرد و ماجرا را از ابتدا تا آنجا مرور كرد. او تلاشهاي دولت را براي جلوگيري از پيچيدهتر شدن بحران برشمرد و به نمايندگان اطلاع داد كه دولت ايران حتي از دولت انگلستان درخواست ميانجيگري كرده است كه مؤثر نبوده. شوستر كه خود در اين جلسه حضور داشت (و البته ناظر بيطرفي نبود) در خاطرات خود نوشته است كه پس از سخنان وزير خارجه، مجلس را سكوتي سنگين فرا گرفت تا اينكه يك روحاني «گرانمايهاي» به پا خواست و نطق خود را شروع كرد. اين روحاني گرانمايه، سيد حسن مدرس بود (پينوشت را ببينيد) كه استدلال كرد: حال كه كار به اينجا رسيده و قرار است ما آزادي خود را از دست بدهيم، چرا به دست خود اين كار را بكنيم؟ بگذاريد آنها با زور اين كار را بكنند... اين را گفت و دستهاي خود را به سوي نمايندگان گرفت. مجلس به شور آمد و به رد اولتيماتوم رأي داد.
چيزي نگذشت كه پايتخت كشور در آستانه اشغال نظاميان روس قرار گرفت و دولت از ناصرالملك (نايبالسلطنه) در خواست كرد كه مجلس را منحل كند. او نيز با اين درخواست موافقت كرد و يپرمخان ناچار شد بر در ساختمان مجلسي كه بارها براي حفظش تا پاي جان جنگيده بود، قفل بزند.
پينوشت:
روز پس از نوشتن اين مقاله، كتاب «مدرس در پنج دوره تقنينيه» تأليف محمد تركمان را براي تهيه مطلبي ديگر نگاه ميكردم كه دريافتم در اين مقاله اشتباهي كردهام، مدرس در جلسه نهم آذر 1290 سخن نگفته است. آقاي تركمان موضوع را در بخشي از كتاب توضيح داده بود: «مطلب ديگري در آغاز [كتاب] «نطقها و مكتوبات... سيد حسن مدرس» (تأليف ديگر تركمان) راجع به مخالفت مدرس با اولتيماتوم روسيه تزاري در مجلس دوم، البته با ذكر مأخذ، نقل شده است كه صحيح نميباشد. شخص مخالف كه مورگان شوستر آمريكايي از او بدون ذكر نام تجليل كرده است، شيخ محمد خياباني بوده است، نه مدرس.»
ظاهراً اين اشتباه از «نطقها و مكتوبات...» يا مأخذ مقدم بر آن به آثار ديگران نيز راه يافته است.
نهم آذر 1290 روز پر غوغايي بود. سفارت روسيه در تهران، يك روز قبل، اولتيماتوم معروف خود را در مورد اخراج مورگان شوستر، مستشار مالي آمريكايي و خزانهدار كل ايران، خطاب به دولت ايران صادر كرده بود. جلسه فوقالعاده مجلس شوراي ملي، صبح روز نهم با شركت جمعي از وزيران دولت تشكيل ميشد تا در مورد اين اولتيماتوم تصميم بگيرد. به نوشته برخي منابع «هزاران» تن از مردم تهران در اطراف ساختمان مجلس تجمع كرده بودند و عليه دولت روسيه شعار ميدادند. ميرزا احمدخان علاءالدوله و ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه، دو رجل سياسي نزديك به محمدعلي ميرزا (پادشاه مخلوع كه مورد حمايت روسيه بود) توسط مجاهدان ترور شدند كه علاءالدوله كشته شد ولي مشيرالسلطنه جان سالم به در برد، هر چند يكي از همراهانش به قتل رسيد.
اولتيماتوم
مورگان شوستر، مستشاري بود كه مجلس شوراي ملي براي سامان دادن به اوضاع مالي كشور استخدام كرده و به او اختياراتي گسترده داده بود. شوستر به عنوان خزانهدار كل ايران براي جمعآوري ماليات، يك نيرويي نظامي به نام «ژاندارمري خزانه» ايجاد كرد و امور مالي كشور را نظم داد.
در اين حال محمدعليميرزا، پادشاه سابق، به همراه دو برادرش، سالارالدوله و شعاعالسلطنه، به سوداي باز پس گرفتن سلطنت، از شمال و غرب به كشور وارد شدند و با كمك پنهاني روسها، سپاهياني تشكيل دادند و به سوي پايتخت تاختند. مدافعان نظام مشروطه به فرماندهي يپرمخان (رئيس نظميه كشور و رهبر مجاهدان ارمني) و سردار اسعد بختياري (فرمانده قواي بختياري) به مقابله با مهاجمان پرداختند و آنها را عقب راندند. شوستر از اين موقعيت استفاده كرد و كوشيد املاك متعلق به شعاعالسلطنه را در ازاي مالياتهاي عقبافتاده او مصادره كند. سفارت روسيه كه از اعمال شوستر، به ويژه تشكيل ژاندارمري خزانه، ناخرسند بود فوري واكنش نشان داد و اعلام كرد املاك مورد نظر در گرو بانك استقراضي روس است و به عنوان وثيقه وامي معرفي شده كه شعاعالسلطنه از اين بانك دريافت كرده است. مقاومت روسها خشم شوستر و دوستان دمكراتش را در مجلس شوراي ملي برانگيخت. ژاندارمهاي شوستر املاك مورد مناقشه را به زور از قزاقهاي روس كه از آن محافظت ميكردند، تخليه كردند و آن را به تصرف در آوردند. وزير مختار روسيه در اين مورد به وثوقالدوله، وزير وقت امور خارجه، اعتراض كرد. وثوق در جلسه غيرعلني مجلس حضور يافت و ضمن برشمردن مخاطرات احتمالي ناشي از پافشاري بر مصادره املاك شعاعالسلطنه پيشنهاد كرد مجلس با مسكوت گذاردن موضوع موافقت كند. اما نمايندگان دمكرات مجلس به تندي مخالفت كردند و توانستند اكثريت مجلس را نسبت به حمايت از موضع شوستر متقاعد كنند. اواخر آبان 1290 خبر رسيد كه قواي روسيه از قفقاز به سوي مرز ايران روانه شده است و سرانجام روز هفتم آذرماه دولت روسيه اولتيماتوم معروف خود را خطاب به ايران صادر كرد. مطابق اين اولتيماتوم به ايران 48 ساعت فرصت داده ميشد كه مورگان شوستر را اخراج كند، بپذيرد كه از اين پس توافق دولتهاي روسيه و انگليس را براي استخدام مستشاران خارجي جلب كند و خسارت لشكركشي روسيه به ايران را به گردن بگيرد.
به نظر ميرسيد كه كار از كار گذشته و گرهي كه با دست باز ميشد، حالا با دندان هم گشودني نيست.
تصميم
تصميم سرنوشتساز در مورد اين اولتيماتوم به جلسه فوقالعاده مجلس موكول شد. «روز شنبه نهم آذر (نهنم ذيحجه) در تهران از پرشورترين روزها بود. در اين روز هنگام پيشين، چهل و هشت ساعت مهلت به پايان ميرسيد و ميبايست پاسخ ايران دانسته شود. ميبايست دارالشوراء پيش از نيمروز در باره پذيرفتن خواهشهاي روس رأي دهد. در آغاز روز يك نمايش دليرانهاي از آزاديخواهان سر زد و آن كشتن علاءالدوله بود كه هنگاميكه از خانه بيرون ميآمد با چند گلوله از پا در آمد. كشندگان از مجاهدان بودند و دستور از يفرمخان (يپرم) داشتند و اين يك كار بسيار بجايي بود كه چشم ديگران ترسيده در چنان هنگام گرفتاري به آشوب بر نخيزند. دسته دسته مردم به سوي مجلس ميشتافتند به اندك زمان همه گالريها و اطاقها و باغ پر از مردم گرديد. كساني از كاركنان سفارتخانهها نيز ميان تماشاچيان بودند. يك ساعت پيش از نيمروز مجلس برپا شد. در آن يكساعت ميبايست سرنوشت توده ايران شناخته گردد و شايستگي و ناشايستگياش به آزادي دانسته شود.» («تاريخ 18 ساله آذربايجان» احمد كسروي)
لحني كه كسروي در گزارشش از روز سرنوشت ساز نهم آذر 1290 به كار گرفته است، تا حدود زيادي فضاي افكار عمومي آنروز را بازتاب ميدهد.
در ابتداي جلسه مجلس، بار ديگر وثوقالدوله به سخن آغاز كرد و ماجرا را از ابتدا تا آنجا مرور كرد. او تلاشهاي دولت را براي جلوگيري از پيچيدهتر شدن بحران برشمرد و به نمايندگان اطلاع داد كه دولت ايران حتي از دولت انگلستان درخواست ميانجيگري كرده است كه مؤثر نبوده. شوستر كه خود در اين جلسه حضور داشت (و البته ناظر بيطرفي نبود) در خاطرات خود نوشته است كه پس از سخنان وزير خارجه، مجلس را سكوتي سنگين فرا گرفت تا اينكه يك روحاني «گرانمايهاي» به پا خواست و نطق خود را شروع كرد. اين روحاني گرانمايه، سيد حسن مدرس بود (پينوشت را ببينيد) كه استدلال كرد: حال كه كار به اينجا رسيده و قرار است ما آزادي خود را از دست بدهيم، چرا به دست خود اين كار را بكنيم؟ بگذاريد آنها با زور اين كار را بكنند... اين را گفت و دستهاي خود را به سوي نمايندگان گرفت. مجلس به شور آمد و به رد اولتيماتوم رأي داد.
چيزي نگذشت كه پايتخت كشور در آستانه اشغال نظاميان روس قرار گرفت و دولت از ناصرالملك (نايبالسلطنه) در خواست كرد كه مجلس را منحل كند. او نيز با اين درخواست موافقت كرد و يپرمخان ناچار شد بر در ساختمان مجلسي كه بارها براي حفظش تا پاي جان جنگيده بود، قفل بزند.
پينوشت:
روز پس از نوشتن اين مقاله، كتاب «مدرس در پنج دوره تقنينيه» تأليف محمد تركمان را براي تهيه مطلبي ديگر نگاه ميكردم كه دريافتم در اين مقاله اشتباهي كردهام، مدرس در جلسه نهم آذر 1290 سخن نگفته است. آقاي تركمان موضوع را در بخشي از كتاب توضيح داده بود: «مطلب ديگري در آغاز [كتاب] «نطقها و مكتوبات... سيد حسن مدرس» (تأليف ديگر تركمان) راجع به مخالفت مدرس با اولتيماتوم روسيه تزاري در مجلس دوم، البته با ذكر مأخذ، نقل شده است كه صحيح نميباشد. شخص مخالف كه مورگان شوستر آمريكايي از او بدون ذكر نام تجليل كرده است، شيخ محمد خياباني بوده است، نه مدرس.»
ظاهراً اين اشتباه از «نطقها و مكتوبات...» يا مأخذ مقدم بر آن به آثار ديگران نيز راه يافته است.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی