سه‌شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۳

صديقي و پيشنهاد نخست‌وزيري

دكتر غلامحسين صديقي، عضو سابق جبهه ملي و از رجال خوشنام سياسي ايران، روز سوم دي‌ماه 1357، پس از يك هفته مشورت و مذاكره، پيشنهاد شاه را در مورد پذيرش سمت نخست‌وزيري و تشكيل يك دولت آشتي ملي رد كرد. شاه پس از شكست دولت‌هاي شريف‌امامي و ازهاري به صرافت سپردن امور كشور به شخصيت‌هاي ملي و هواداران دكتر مصدق افتاده بود. او ابتدا پيشنهاد نخست‌وزيري را به دكتر كريم سنجابي، رهبر جبهه ملي ايران ارائه كرد اما پس از آنكه سنجابي پاسخ داد بدون خروج او از كشور و در صورت عدم همكاري رهبر انقلاب اسلامي، تشكيل هر دولتي بي‌نتيجه خواهد بود، موضوع را با دكتر صديقي در ميان گذاشت.
نخستين تغييرات در فضاي سياسي ايران كه به تدريج به شكل‌گيري انقلاب اسلامي منجر شد، در سال 1356 و در پي به قدرت رسيدن جيمي‌كارتر در ايالات متحده آمريكا آغاز شد. شاه تحت فشار بين‌المللي ناشي از اين اتفاق ناچار شد فضاي سياسي كشور را بازتر كند. هويدا پس از 13 سال از نخست‌وزيري بركنار شد و جمشيد آموزگار جاي او را گرفت. تحولات ناشي از باز شدن فضا و رقابت‌ گروه‌هاي قدرت در درون رژيم وضعيت را به گونه‌اي پيش برد كه در دي‌ماه 1356 انتشار مقاله معروف «رشيدي مطلق» در روزنامه اطلاعات به مثابه كشيدن كبريت در انبار باروت عمل كرد. ارتش عليه معترضان به انتشار اين مقاله در قم وارد عمل شد و زنجيره چهلم‌ها آغاز گشت. دولت آموزگار به دشواري تا اوايل شهريور 1357 دوام آورد و پس از آن جاي خود را به دولت آشتي ملي شريف‌امامي داد. نخست‌وزير تازه كوشيد پيام‌هاي دوستانه‌اي براي گروه‌هاي ناراضي جامعه به ويژه روحانيون بفرستد، اما حوادثي چون آتش‌سوزي سينما ركس آبادان و كشتار 17 شهريور تلاش‌هاي او را عقيم گذاشت. در اين ميان امام خميني نيز از عراق به فرانسه منتقل شد و صداي انقلاب در دسترس رسانه‌هاي بين‌المللي قرار گرفتند. گفته مي‌شود در چنين شرايطي بود كه شاه براي نخستين بار به فكر واگذار كردن امور كشور به يك دولت ائتلافي با شركت گروهي از مخالفان ميانه‌رو افتاد.
سردرگمي
شاه با بالا گرفتن آتش انقلاب روز به روز گيج‌تر مي‌شد و ابتكار عمل را از دست مي‌داد. او دو نوع توصيه از اطرافيانش دريافت مي‌كرد. گروهي از مشاوران دربار او را به برخورد شديد و سركوب خونين انقلاب تشويق مي‌كردند در حالي كه عده‌اي ديگر به او توصيه مي‌كردند انعطاف نشان دهد و اشتباهات رژيم را بپذيرد تا از اين طريق افكار عمومي را به سوي خود جلب كند. او شيوه‌اي دوگانه برگزيد و همزمان با روي كار آوردن دولت نظامي ازهاري كه به نشان دادن چنگ و دندان تعبير مي‌شد، نطقي متواضعانه در راديو تلويزيون ايراد كرد كه از نظر عموم ناظران نشان ضعف و از موضعي انفعالي بود. اين تاكتيك دوگانه كار او را خراب‌تر كرد و اوضاع كشور با اعتصاب‌هاي گسترده و تظاهرات پي‌درپي رو به وخامت گذاشت. بنابراين در روز 23 آذر 1357 پس از مشورت با علي اميني (نخست‌وزيري كه از 17 سال پيش مغضوب شده بود)، دكتر سنجابي را به كاخ خود فراخواند تا به او پيشنهاد نخست‌وزيري بدهد. سنجابي پاسخ داد كه اولاً شاه بايد كشور را ترك كند و ثانياً هر گونه راه‌حلي منوط به همراهي رهبري انقلاب است. اين پاسخ به منزله رد پيشنهاد شاه تلقي شد. چند روز بعد پيشنهاد مشابهي به دكتر غلامحسين صديقي ارائه شد. صديقي درخواست شاه را به طور اصولي پذيرفت، اما براي دادن پاسخ نهايي هفته‌اي فرصت خواست.
شرايط
دكتر صديقي يكي از نزديك‌ترين ياران دكتر مصدق بود كه پس از كودتاي 28 مرداد مدتي را در زندان شاه به سر برد و از سال‌ها قبل فعاليت سياسي نمي‌كرد. اما او با وجود اينكه عضو جبهه ملي نبود، در ميان شخصيت‌هاي ملي احترامي استثنايي داشت و به همين دليل ممكن بود بتواند دولتي مشروع با همكاري عده‌اي از مخالفان رژيم تشكيل دهد.
صديقي در ابتدا چند شرط براي پذيرش سمت نخست‌وزيري مطرح كرد. او خواستار انحلال ساواك، لغو حالت فوق‌العاده و آزادي زندانيان سياسي شد، اما مهم‌تر از آن خواست كه شاه به محدوديت‌هايي كه قانون اساسي مشروطه براي او در نظر گرفته بود تن دهد و ثروت خود و خاندان سلطنتي را به صاحبان اصلي‌اش، مردم، باز گرداند. شاه بعضي از شروط صديقي را پذيرفت و بعضي را به مذاكره موكول كرد. اما صديقي در يك هفته‌اي كه براي فكر كردن و مشورت وقت خواسته بود فشارهاي فراواني را از سوي همفكرانش تحمل كرد. از جمله اعضاي جبهه ملي در جلسه‌اي به او هشدار دادند كه اين كار نتيجه‌اي در پي نخواهد داشت و تنها به حيثيت سياسي او لطمه مي‌زند. از جمله گفته مي‌شود مرحوم داريوش فروهر در اين جلسه احساساتي شد و حتي به گريه افتاد.
از سوي ديگر هنگامي كه گفتگوهاي شاه و صديقي به محدوديت قدرت شاه در قانون اساسي رسيد، اختلافات اصلي بروز كرد. صديقي انتظار داشت شاه اداره ارتش را به دولت بسپارد و اين امري بود كه شاه به شدت از آن اجتناب داشت. صديقي علاوه بر اين مي‌خواست كه شاه در كشور بماند اما شوراي سلطنتي تشكيل دهد و وظايف خود را به آن منتقل كند. به نظر مي‌رسد صديقي تنها كسي بود كه در آن شرايط به شاه پيشنهاد مي‌كرد كشور را ترك نكند. او مي‌خواست با حفظ شاه در كشور ارتش را از دست زدن به كودتا باز دارد. اما شاه به دو دليل مخالفت كرد. اولاً اكثر مشاورانش، به ويژه آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها، از او خواسته بودند كشور را ترك كند. ثانياً تشكيل شوراي سلطنت را در حالي كه خودش در كشور حضور دارد به معني اعتراف به بي‌كفايتي مي‌دانست. به هر حال مخالفت شاه با اين دو خواسته باعث شد صديقي روز سوم دي 1357، روزي كه ازهاري در اثر سكته قلبي در بيمارستان بستري شده بود، به شاه اطلاع دهد كه نخست‌وزير نخواهد شد. پس از اين بود كه شاه به فكر شاپور بختيار افتاد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی