زلزله در جزيره ثبات
جيمي كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا كه به اتفاق بيش از 400 همراه به ايران سفر كرده بود، روز دهم ديماه 1356 در ضيافت شامي كه محمدرضا شاه پهلوي براي او ترتيب داده بود خطاب به پادشاه ايران گفت: «به دليل رهبري بزرگ شاهنشاه، ايران به جزيره ثبات در يكي از آشوبزدهترين نقاط جهان تبديل شده است. اين به دليل تكريم بسيار نسبت به شما، رهبري شما و احترام و ستايش و عشقي است كه ملت به شما دارد». آن شب، آخرين شب سال مسيحي 1977 بود و ضيافت كاخ نياوران براي رئيسجمهور آمريكا حكم جشن شب ژانويه را داشت. شايد به همين دليل او در ستايش از ميزبان خود «قدري زيادهروي» كرد و از عشق مردم به پادشاهي سخن گفت كه پيشتر -در مبارزات انتخاباتياش- او را به نقض گسترده حقوق بشر متهم كرده بود. اين پادشاه درست يك سال بعد، گيج از نفرتي كه مردم در تظاهرات خياباني نثارش ميكردند، ناچار شده بود دست به دامان دشمنان قديمياش شود و شخصي را در ميان ياران بازمانده دكتر مصدق جستجو كند كه سمت نخستوزيري حكومت او را بپذيرد.
حقوق بشر
پيروزي جيمي كارتر، نامزد حزب دمكرات، در انتخابات آبان 1355 رياست جمهوري آمريكا پادشاه ايران را اصلاً خوشحال نكرد. رابطه شاه با جمهوريخواهان هميشه بهتر بود. پيروزي كارتر او را تا حدودي به ياد دوران رياست جمهوري كندي ميانداخت كه او را وادار كرده بود علي اميني را به نخستوزيري انتخاب و استقلال رأي و صراحت لهجه او را براي مدتي كوتاه تحمل كند. گذشته از آن كارتر در تبليغات انتخاباتي خود بر لزوم محترم شمردن حقوق بشر در كشورهاي دوست ايالات متحده تأكيد كرده و از جمله حمايت بيدريغ دولت جمهوريخواهان را از حكومت شاه ايران نكوهيده بود. او در توضيح اين مسئله به نقض گسترده حقوق بشر در ايران اشاره كرده بود و طبيعتاً نشستن او بر صندلي رياست جمهوري تغييراتي در شيوه برخورد دولت آمريكا با حكومت ايران را ايجاب ميكرد.
وضعيت جديد با رابطهاي كه دو كشور در طول دهه هفتاد ميلادي با يكديگر داشتند به كلي متفاوت بود. شاه در دورهاي كه نيكسون، دوست قديمياش، در مسند رياست جمهوري ايالات متحده نشسته بود، اين امكان را يافت تا به عنوان حافظ امنيت خليج فارس و «ژاندارم منطقه» با استفاده از درآمدهاي سرشار نفت، خريدهاي تسليحاتي حيرتانگيزي از كارخانههاي آمريكايي انجام دهد. اين وضعيت به توهم قدرت او دامن زد و به تدريج او را به هواي ايفاي نقش بزرگتري در خاورميانه و اقيانوس هند انداخت. انفجار قيمت جهاني نفت و افزايش ناگهاني درآمدهاي ايران نيز به اين وضع دامن زد. اما تزريق حسابنشده درآمدهاي جديد به اقتصاد ناتوان ايران سيستم را از درون دچار مشكل كرد. تغيير در روابط ايران و آمريكا (ناشي از رئيسجمهور شدن كارتر) درست با بحران داخلي رژيم و اوج گرفتن بيماري سرطان شاه همزمان شده بود.
مدتي كوتاه پس از استقرار كارتر در كاخ سفيد زمزمههاي تغيير نخستوزير و دگرگوني در فضاي سياسي كشور در ايران پيچيد. اميرعباس هويدا، نخستوزيري كه در طول نزديك به 13 سال صدارت به سمبل سياستهاي حكومت شاه بدل شده بود، جاي خود را به جمشيد آموزگار داد و گفتگو از «فضاي باز سياسي»، «آزادي» و «حقوق بشر» علني شد. مخالفان رژيم در خارج از كشور به جنبش افتادند و نيروهاي سياسي قديمي كه سالها بود امكان فعاليت نداشتند به تدريج فعاليت دوباره خود را آغاز كردند. فعاليت مخالفان داخلي ابتدا با نوشتن چندين نامه سرگشاده در انتقاد به سياستهاي رژيم آغاز شد و سپس به كانونهاي روشنفكري و دانشگاهها گسترش يافت. بعضي گروههاي سياسي نظير نهضتآزادي تجديد فعاليت كردند و فضاي سياسي جامعه رو به گرمي رفت.
عامل وحدت
مخالفتها و انتقادات پراكنده، با وجود آشفتگي دروني وضعيت حكومت، امكان موفقيت نداشت. اتفاقي كه عملاً به عنوان عاملي وحدتبخش براي مخالفان عمل كرد، درگذشت ناگهاني حاج سيد مصطفي خميني بود كه به عنوان حادثهاي مشكوك گروه بزرگي از مخالفان را گرد هم جمع كرد و زمينه را براي به دست گرفتن رهبري آنها توسط آيتالله خميني (كه در عراق در تبعيد به سر ميبرد) آماده كرد. اما اين مخالفتها هنوز جنبه انقلابي به خود نگرفته بود و جرقهاي نياز داشت تا به مرحلهاي جديتر وارد شود.
شاه در اين شرايط به دلايل گوناگون اعتماد به نفس خود را در برخورد با مخالفان از دست داده بود. مهمترين عامل شرايط روحي نامناسب او (علاوه بر بيمارياش) از دست دادن حمايت ايالات متحده و حملات بيسابقه مطبوعات غربي عليه حكومت ايران بود. اما سفر كارتر به ايران و اظهارات عجيب او اعتماد به نفس شاه را موقتاً به او باز گرداند و از قضا باعث شد جرقه انقلاب اسلامي ايران زده شود. از آنجا كه مقاله معروف «رشيدي مطلق» تنها يك هفته پس از سفر كارتر به تهران منتشر شد، ميتوان حدس زد كه «اعتماد به نفس» بازيافته شاه در اثر حمايت لفظي بيسابقه رئيسجمهور آمريكا در انتشار آن بيتأثير نبوده است. انتشار همين مقاله به تظاهرات دو روز بعد قم انجاميد. ارتش در اين تظاهرات به سوي مردم تيراندازي كرد و زنجيره معروف چهلمها آغاز شد.
رژيم شاه به دلايل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراوان در آستانه فروپاشي قرار گرفته بود. بنابر اين ممكن است تأويل چنين حوادث تعيين كنندهاي به اظهارات يك شخصيت سياسي چندان منطقي به نظر نرسد. اما تجربه تاريخ نشان داده است كه يك اظهارنظر نسنجيده يا يك اقدام حسابنشده در شرايطي كه همه چيز براي انفجار آماده است، مهر خود را بر پيشاني تاريخ ميكوبد. از سوي ديگر وقتي همه چيز آماده باشد، وقوع حادثهاي كه قطار وقايع را به حركت در آورد اجتناب ناپذير به نظر ميرسد.
جيمي كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا كه به اتفاق بيش از 400 همراه به ايران سفر كرده بود، روز دهم ديماه 1356 در ضيافت شامي كه محمدرضا شاه پهلوي براي او ترتيب داده بود خطاب به پادشاه ايران گفت: «به دليل رهبري بزرگ شاهنشاه، ايران به جزيره ثبات در يكي از آشوبزدهترين نقاط جهان تبديل شده است. اين به دليل تكريم بسيار نسبت به شما، رهبري شما و احترام و ستايش و عشقي است كه ملت به شما دارد». آن شب، آخرين شب سال مسيحي 1977 بود و ضيافت كاخ نياوران براي رئيسجمهور آمريكا حكم جشن شب ژانويه را داشت. شايد به همين دليل او در ستايش از ميزبان خود «قدري زيادهروي» كرد و از عشق مردم به پادشاهي سخن گفت كه پيشتر -در مبارزات انتخاباتياش- او را به نقض گسترده حقوق بشر متهم كرده بود. اين پادشاه درست يك سال بعد، گيج از نفرتي كه مردم در تظاهرات خياباني نثارش ميكردند، ناچار شده بود دست به دامان دشمنان قديمياش شود و شخصي را در ميان ياران بازمانده دكتر مصدق جستجو كند كه سمت نخستوزيري حكومت او را بپذيرد.
حقوق بشر
پيروزي جيمي كارتر، نامزد حزب دمكرات، در انتخابات آبان 1355 رياست جمهوري آمريكا پادشاه ايران را اصلاً خوشحال نكرد. رابطه شاه با جمهوريخواهان هميشه بهتر بود. پيروزي كارتر او را تا حدودي به ياد دوران رياست جمهوري كندي ميانداخت كه او را وادار كرده بود علي اميني را به نخستوزيري انتخاب و استقلال رأي و صراحت لهجه او را براي مدتي كوتاه تحمل كند. گذشته از آن كارتر در تبليغات انتخاباتي خود بر لزوم محترم شمردن حقوق بشر در كشورهاي دوست ايالات متحده تأكيد كرده و از جمله حمايت بيدريغ دولت جمهوريخواهان را از حكومت شاه ايران نكوهيده بود. او در توضيح اين مسئله به نقض گسترده حقوق بشر در ايران اشاره كرده بود و طبيعتاً نشستن او بر صندلي رياست جمهوري تغييراتي در شيوه برخورد دولت آمريكا با حكومت ايران را ايجاب ميكرد.
وضعيت جديد با رابطهاي كه دو كشور در طول دهه هفتاد ميلادي با يكديگر داشتند به كلي متفاوت بود. شاه در دورهاي كه نيكسون، دوست قديمياش، در مسند رياست جمهوري ايالات متحده نشسته بود، اين امكان را يافت تا به عنوان حافظ امنيت خليج فارس و «ژاندارم منطقه» با استفاده از درآمدهاي سرشار نفت، خريدهاي تسليحاتي حيرتانگيزي از كارخانههاي آمريكايي انجام دهد. اين وضعيت به توهم قدرت او دامن زد و به تدريج او را به هواي ايفاي نقش بزرگتري در خاورميانه و اقيانوس هند انداخت. انفجار قيمت جهاني نفت و افزايش ناگهاني درآمدهاي ايران نيز به اين وضع دامن زد. اما تزريق حسابنشده درآمدهاي جديد به اقتصاد ناتوان ايران سيستم را از درون دچار مشكل كرد. تغيير در روابط ايران و آمريكا (ناشي از رئيسجمهور شدن كارتر) درست با بحران داخلي رژيم و اوج گرفتن بيماري سرطان شاه همزمان شده بود.
مدتي كوتاه پس از استقرار كارتر در كاخ سفيد زمزمههاي تغيير نخستوزير و دگرگوني در فضاي سياسي كشور در ايران پيچيد. اميرعباس هويدا، نخستوزيري كه در طول نزديك به 13 سال صدارت به سمبل سياستهاي حكومت شاه بدل شده بود، جاي خود را به جمشيد آموزگار داد و گفتگو از «فضاي باز سياسي»، «آزادي» و «حقوق بشر» علني شد. مخالفان رژيم در خارج از كشور به جنبش افتادند و نيروهاي سياسي قديمي كه سالها بود امكان فعاليت نداشتند به تدريج فعاليت دوباره خود را آغاز كردند. فعاليت مخالفان داخلي ابتدا با نوشتن چندين نامه سرگشاده در انتقاد به سياستهاي رژيم آغاز شد و سپس به كانونهاي روشنفكري و دانشگاهها گسترش يافت. بعضي گروههاي سياسي نظير نهضتآزادي تجديد فعاليت كردند و فضاي سياسي جامعه رو به گرمي رفت.
عامل وحدت
مخالفتها و انتقادات پراكنده، با وجود آشفتگي دروني وضعيت حكومت، امكان موفقيت نداشت. اتفاقي كه عملاً به عنوان عاملي وحدتبخش براي مخالفان عمل كرد، درگذشت ناگهاني حاج سيد مصطفي خميني بود كه به عنوان حادثهاي مشكوك گروه بزرگي از مخالفان را گرد هم جمع كرد و زمينه را براي به دست گرفتن رهبري آنها توسط آيتالله خميني (كه در عراق در تبعيد به سر ميبرد) آماده كرد. اما اين مخالفتها هنوز جنبه انقلابي به خود نگرفته بود و جرقهاي نياز داشت تا به مرحلهاي جديتر وارد شود.
شاه در اين شرايط به دلايل گوناگون اعتماد به نفس خود را در برخورد با مخالفان از دست داده بود. مهمترين عامل شرايط روحي نامناسب او (علاوه بر بيمارياش) از دست دادن حمايت ايالات متحده و حملات بيسابقه مطبوعات غربي عليه حكومت ايران بود. اما سفر كارتر به ايران و اظهارات عجيب او اعتماد به نفس شاه را موقتاً به او باز گرداند و از قضا باعث شد جرقه انقلاب اسلامي ايران زده شود. از آنجا كه مقاله معروف «رشيدي مطلق» تنها يك هفته پس از سفر كارتر به تهران منتشر شد، ميتوان حدس زد كه «اعتماد به نفس» بازيافته شاه در اثر حمايت لفظي بيسابقه رئيسجمهور آمريكا در انتشار آن بيتأثير نبوده است. انتشار همين مقاله به تظاهرات دو روز بعد قم انجاميد. ارتش در اين تظاهرات به سوي مردم تيراندازي كرد و زنجيره معروف چهلمها آغاز شد.
رژيم شاه به دلايل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراوان در آستانه فروپاشي قرار گرفته بود. بنابر اين ممكن است تأويل چنين حوادث تعيين كنندهاي به اظهارات يك شخصيت سياسي چندان منطقي به نظر نرسد. اما تجربه تاريخ نشان داده است كه يك اظهارنظر نسنجيده يا يك اقدام حسابنشده در شرايطي كه همه چيز براي انفجار آماده است، مهر خود را بر پيشاني تاريخ ميكوبد. از سوي ديگر وقتي همه چيز آماده باشد، وقوع حادثهاي كه قطار وقايع را به حركت در آورد اجتناب ناپذير به نظر ميرسد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی