چهارشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۳

جلسه تخت‌جمشيد

19 دي 1351 روزي بود كه خداداد فرمانفرمائيان، رئيس سازمان برنامه و بودجه ايران جاي خود را به عبدالمجيد مجيدي داد و از سازمان برنامه رفت. ماجرايي كه به اين جابجايي منجر شد يكي از روشنگرترين حوادث سال‌هاي پاياني سلطنت پهلوي است كه نشان مي‌دهد وقتي همه چيز در حكومت به سليقه و رضايت يك شخص بستگي پيدا مي‌كند، روابط قدرت تا چه اندازه مبتذل و مضحك خواهد شد.
خداداد فرمانفرمائيان (پسر عبدالحسين‌خان فرمانفرما) كه در دانشگاه استانفورد آمريكا اقتصاد خوانده بود در سال 1336 به ايران آمد و به عنوان رئيس دفتر اقتصادي سازمان برنامه و بودجه كار خود را آغاز كرد. او از سال 1342 تا 1349 قائم مقام و رئيس بانك مركزي بود و در سال 1349 (به عنوان مديرعامل) به سازمان برنامه بازگشت. مهمترين اقدام او در دوران رياست سازمان برنامه و بودجه تدوين برنامه پنجم توسعه بود كه سرانجام به كناره‌گيري او منجر شد.
برنامه پنجم
فرمانفرمائيان در گفتگويي با بنياد مطالعات ايران كه در جلد چهارم كتاب «مجموعه توسعه و عمران ايران» منتشر شده است، ماجراي تدوين برنامه پنجم توسعه را چنين شرح مي‌دهد: «اولاً ما خيلي روي عدم تمركز و تقسيم كار و فعاليت بين استان‌ها و يا منطقه‌هاي مختلف كشور تأكيد كرديم... جزء اولين كارهايي كه كردم، در استان‌ها نماينده گذاشتم. اولين دستوري كه نماينده‌ها داشتند تهيه برنامه پنجم بود براي استان.» او سپس توضيح مي‌دهد كه براي دريافت نظرات نمايندگان سازمان و شناخت نيازهاي منطقه‌اي به سفرهايي به گوشه و كنار كشور پرداخته كه به گفته او انتشار خبرهايش در مطبوعات به مذاق هويدا (نخست‌وزير) خوش نيامده است: «من هي رفتم و هي آمدم به اين استان‌ها و مردم مي‌آمدند ميدان طياره پيشواز. اين كار را مردم براي همه مي‌كردند، به خصوص براي من نبود و من آن‌چنان معروفيت سياسي نداشتم. ولي خوب مي‌آمدند ميدان طياره و عكس برمي‌داشتند و روزنامه‌ها مي‌نوشتند. اين سروصداها يك مقدار شخص هويدا را ناراحت كرده بود. هويدا خيلي حساس بود نسبت به حركات سياسي وزرايش... من حس مي‌كنم هويدا از لحاظ آن فهم سياسي كه داشت، يا بگويم حساسيت‌هاي سياسي زيادي كه داشت، فكر مي‌كرد ادامه اين كار شايد باعث شود كه من زياده از آن حدي كه او دوست داشت از لحاظ سياسي گنده بشوم».
بنابراين نخست‌وزير سفرهاي استاني فرمانفرمائيان را ممنوع كرد و اين ماجرا سپري شد. كار تدوين برنامه پنجم به تدريج پيش رفت و اصول آن در جلسه‌اي به اطلاع و تصويب شاه رسيد. هنگامي كه برنامه آماده شد، قرار شد جزئيات برنامه در جلسات مفصلي در حضور هيأت وزيران براي شاه توضيح داده شود. به گفته فرمانفرمائيان، هويدا از پيشنهاد سازمان برنامه كه اين جلسات در چادرهاي مربوط به جشن‌هاي 2500 ساله در تخت‌جمشيد و در فضايي دور از دغدغه‌هاي روزمره تهران برگزار شود استقبال كرد اما تعداد مهمانان را بسيار افزايش داد و خبرنگاران مطبوعات و راديو تلويزيون را نيز دعوت كرد: «گفتم آقا! اين كه مي‌شود يك نمايش گنده. گفت نه، ليست را درست كنيد. ليست را تهيه كردم، سيصد و سي‌چهل نفر شد. اين دستور مستقيم هويدا به من بود. خيلي مهم است اين را يادآوري كنم.»
نمايش گنده
اما در مورد اين «نمايش گنده» كه در تخت جمشيد برگزار شد و به رياست فرمانفرمائيان بر سازمان برنامه پايان داد، دو روايت وجود دارد. شيوه كار اين بود كه پس از نطق هويدا و فرمانفرمائيان، مسئولان بخش‌هاي مختلف سازمان برنامه، قسمت‌هاي مربوط به خود را از برنامه پنجم توضيح مي‌دادند و سپس وزيران و معاونان آنها در حضور شاه نظر خود را ارائه مي‌دادند. فرمانفرمائيان تأكيد كرده است كه مطالب اصلي را شخصاً در متن نطق نيم‌ساعته هويدا گنجانده و خود در نطقي سه دقيقه‌اي تنها از همكارانش تشكر كرده است. تأكيد او به اين معناست كه با توجه به شناختي كه از حساسيت‌هاي هويدا داشته، همه كوشش خود را به كار برده است كه برنامه به نام هويدا تمام شود. كار ارائه برنامه پنجم در حضور شاه سه يا چهار روز -هر روز در دو جلسه صبح و عصر- ادامه يافت. بعضي وزيران مانند انصاري وزير اقتصاد، روحاني وزير كشاورزي و وليان وزير تعاون و امور روستاها اعتراض‌هايي كردند. تا اينكه در يكي از جلسات شاه خشمگين شد و در حضور صدها مسئول و خبرنگار رو به وزيران گفت: «حرف مي‌خواهيد بزنيد، بزنيد، ولي اينقدر مزخرف نگوييد»! فرمانفرمائيان گفته است: «من كه اين را شنيدم اصلاً شدم يك‌پارچه يخ و به جان بچه‌هايم همان وقت مي‌دانستم كه من كارم تمام است... به صورت هويدا نگاه كردم، ديدم صورت هويدا شده سفيد». تلقي فرمانفرمائيان اين است كه اين جمله به معني تأييد نظرات سازمان برنامه بوده است. او حتي ادعا مي‌كند كه شاه پس از اين جلسه او را به اطاق خصوصي خواسته و رضايت خود را اعلام كرده است.
اما عبدالمجيد مجيدي كه به عنوان وزير كار در جلسه حضور داشت روايت ديگري دارد. او گفته است: «مقدار زيادي نظرات سازمان برنامه مورد تأييد قرار نگرفت. يعني يك مقدارش را اعليحضرت قبول نكردند و [نظرات] دولت هم طبعاً در تأييد نظرات اعليحضرت بود.» («خاطرات عبدالمجيد مجيدي»)
اسدالله علم نيز در يادداشت‌هاي همان روزش (18 آبان 1351) نوشته است: «شاهنشاه «به همه» اوقات تلخي شديد كردند و مجلس بسيار بد خاتمه يافت». اما ياداشت‌هاي علم حاول نكته بسيار مهم ديگري نيز هست. او در بخش اول يادداشت‌هاي 18 آبان خود از بداخلاقي شاه با خود در بامداد همان روز خبر مي‌دهد كه ابتدا دليلش را نمي‌دانسته: «سر ناهار رفتم. شاهنشاه [باز هم] با من سرسنگين بودند. باز هم باعث تعجب شد. ولي چون پهلوي دستشان نشسته بودم، سر صحبت را باز كردم. بالاخره مطلب دستم آمد كه از... راضي نيستند! واقعاً من بدبخت چه گرفتاري‌ها دارم.»
باور كردنش دشوار است، اما ظاهراً علت همه بدخلقي‌هاي آن روز شاه، از جمله آنچه در حضور جمعي سيصد چهارصد نفري به وزيران گفته بود، نارضايتي از دختري بوده كه شب قبل را با او به سر برده است.
هويدا پس از جلسه تخت جمشيد تصميم گرفت فرمانفرمائيان را به كناره‌گيري وادار كند و اين كار را به شيوه خود انجام داد. رئيس سازمان برنامه و بودجه كشور دو ماه بعد تغيير كرد بدون اينكه كسي به درستي علت آن را بداند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی