روزي روزگاري در دربار شاهنشاهي
امروز بخشهايي از خاطرات روز 21 ديماه 1354 اسدالله علم را مرور ميكنيم. علم در آن هنگام وزير دربار شاهنشاهي ايران بود و بيش از هر مقام ديگري به شاه دسترسي داشت. مرور خاطرات او از يك روز عادي در دربار آن روزگار ميتواند تصوير جالبي از آنچه در بالاترين سطح حكومت ايران ميگذشت ارائه دهد. فرح پهلوي در آن روز از طريق پاريس عازم تعطيلات زمستاني در سوئيس بود.
يكشنبه 21/10/54
صبح شرفياب شدم، سر صبحانه، چون شاهنشاه ميخواستند علياحضرت شهبانو را كه به پاريس تشريف ميبردند، بدرقه فرمايند. ديگر به دفتر تشريففرما نشدند. يك ساعتي شرفياب بودم. نامهاي از ملكحسين رسيده بود تقديم كردم. خيلي تعجب فرمودند كه ملكحسين پول از كجا آورده است كه ميخواهد و ميتواند زمين در سنموريتز بخرد. عرض كردم چند سال پيش عربستان سعودي دوازده ميليون پوندي به او داده بود. فرمودند آن مربوط به ماترك شريف حسين (جد ملكحسين از خاندان هاشمي كه پردهدار كعبه و مدتي پادشاه حجاز بود اما بعد از عبدالعزيز ابن سعود شكست خورد و كنارهگيري كرد) بود و بايد قاعدتاً بين ورثه تقسيم شده باشد.
نامه تملقآميزي از شاپور اردشير جي (ريپرتر)... رسيده بود، تقديم كردم. عرض كردم قرارداد شركت انگليسي كاستين در چاهبهار براي [ساختن] ساختمانهاي عادي، غارت است كه ما بايد با آنها منعقد كنيم. يعني آنها ما را غارت ميكنند. به دقت گوش كردند ولي چيزي نفرمودند. اما البته بعداً عكسالعمل خواهند فرمود. من فكر ميكردم فوري به من بفرمايند جلوي آن را بگير! ولي شايد مصلحت ديگري در بين بود كه از طريق دولت امر خواهند فرمود. فرق معامله در حدود 600 ميليون دلار است. شايد چون انگليسيها (در مذاكرات ايران و كنسرسيوم نفت) واسطهي عمل اضافه استخراج نفت شدهاند و شاهنشاه فكر ميفرمايند كه در اينجا كمك بكنند، ميخواهند اين لقمه را به آنها بخورانند. باري، به نظر من شاه بدون حكمت و منطق عملي نميكند. من به اين مسئله اعتقاد و ايمان عميق دارم. عريضه شاهپور، هم حكايت از همراهي انگليسيها ميكند و هم تملقگويي آنها.
قدري در مورد فرماندهي نيروي دريايي، رمزي عطايي، كه (به اتهام دزدي) از كار بركنار شده صحبت فرمودند و امر فرمودند از رفقايت بپرس آيا آنها اطلاعي دارند كه به ما بدهند. منظور شاهنشاه محوي و كشفي بودند كه شايد معاملاتي با نيروي دريايي داشتهاند. البته من تحقيق خواهم كرد.قدري راجع به ثروت مرحوم ارتشبد خاتمي مذاكره شد. ارقامي كه در نظر مبارك بود، به نظر من خيلي مبالغهآميز به عرض رسيده بود، حدود 100 ميليون دلار. ولي معمولاً شاهنشاه بدون مطالعه و تعمق چيزي نميفرمايند. ولي اعتقاد داشتند كه اگر مدركي به دست بيايد (ثروت او) بايد به نفع دولت ضبط بشود. ماشاءالله به اين بزرگي و عظمت روح اين مرد و علاقهاي كه به كشور دارد كه حاضر است خواهرش (زن خاتمي) را فداي منافع كشور كند. من اين مسائل را مينويسم كه مردم آينده ايران بدانند چه مرد و روح بزرگي اساس عظمت آنها را فراهم آورده است. (به نوشته دكتر علينقي عاليخاني، ويراستار يادداشتهاي علم، بسياري از اين گونه تأييدها كه علم در جايجاي يادداشتهاي خود از شاه كرده، از هراس اين بوده است كه يادداشتها به دست مأموران امنيتي بيفتد و به مضمون آنها به اطلاع شاه برسد.)
عرض كردم: پريروز فراموش كردم عرض كنم، سفير اسرائيل ميگفت تاكنون سادات، رئيس جمهوري مصر، چند حمله قلبي داشته است. فرمودند: همينطور است، اطلاع داريم. شايد تا يك سال ديگر هم بيشتر زنده نماند. خيلي افسوس است. خدا كند اينطور نشود.
مطلب ديگر مسائل جزئي بود. منجمله باز [رضا] قطبي، پسردائي علياحضرت شهبانو، رئيس تلويزيون، ناز كرده به خيال استعفاء افتاده بود. فرمودند بگو گه ميخوريد.
امر فرموده بودند اميرحسن خان دولّو كه رئيس گلكاري كاخهاست، مستقيماً تحت نظر وزير دربار كار بكند... عرض كردم: درست است كه امر همايوني مطاع است ولي اين عمل وضع اداري دربار را به هم ميزند. حسن دولّو زيردست كامبيز آتاباي، مديركل فني است كه مديركل فني زيردست ابولفتح آتاباي، معاون انتظامي دربار است. چطور يكدفعه اين شخص تحت نظر شخص وزير دربار كار كند؟ فكري فرمودند. بعد فرمودند: صحيح ميگويي. به يك صورتي ترتيب كار را بده كه كار گلكاري او كه بسيار خوب است، فلج نشود. عرض كردم: چشم! ولي واقعاً اين شاهنشاه شخص بزرگي است كه تاريخ قضاوت خواهد كرد.
در ركاب شاهنشاه و شهبانو به فرودگاه رفتيم كه شهبانو تشريف بردند. به شهبانو مكرر عرض كرده بودم كه شب عاشورا به مسافرت تشريف نبريد، مورد قبول واقع نشد. خيلي افسوس دارم و خوشحالم كه امشبِ عاشورا شاهنشاه بر اثر عرض من به منزل پرويز بوشهري تشريف نبردند. در مراجعت از فرودگاه به كارهاي جاري رسيدم. منجمله سفير مراكش را پذيرفتم و راجع به امور صحرا با او مذاكراتي داشتم.
... چون حالت سرماخوردگي داشتم، امشب با آن كه عاشورا است به مجالس روضه تهران نرفتم و منزل ماندم و حالا نصب شب است كه هنوز كار ميكنم. از اخبار مهم جهان جمع شدن سران آفريقا در آديسآبابا ميباشد كه ميخواهند آنگولا را از شر ابرقدرتها برهانند، اگر بتوانند!
امروز بخشهايي از خاطرات روز 21 ديماه 1354 اسدالله علم را مرور ميكنيم. علم در آن هنگام وزير دربار شاهنشاهي ايران بود و بيش از هر مقام ديگري به شاه دسترسي داشت. مرور خاطرات او از يك روز عادي در دربار آن روزگار ميتواند تصوير جالبي از آنچه در بالاترين سطح حكومت ايران ميگذشت ارائه دهد. فرح پهلوي در آن روز از طريق پاريس عازم تعطيلات زمستاني در سوئيس بود.
يكشنبه 21/10/54
صبح شرفياب شدم، سر صبحانه، چون شاهنشاه ميخواستند علياحضرت شهبانو را كه به پاريس تشريف ميبردند، بدرقه فرمايند. ديگر به دفتر تشريففرما نشدند. يك ساعتي شرفياب بودم. نامهاي از ملكحسين رسيده بود تقديم كردم. خيلي تعجب فرمودند كه ملكحسين پول از كجا آورده است كه ميخواهد و ميتواند زمين در سنموريتز بخرد. عرض كردم چند سال پيش عربستان سعودي دوازده ميليون پوندي به او داده بود. فرمودند آن مربوط به ماترك شريف حسين (جد ملكحسين از خاندان هاشمي كه پردهدار كعبه و مدتي پادشاه حجاز بود اما بعد از عبدالعزيز ابن سعود شكست خورد و كنارهگيري كرد) بود و بايد قاعدتاً بين ورثه تقسيم شده باشد.
نامه تملقآميزي از شاپور اردشير جي (ريپرتر)... رسيده بود، تقديم كردم. عرض كردم قرارداد شركت انگليسي كاستين در چاهبهار براي [ساختن] ساختمانهاي عادي، غارت است كه ما بايد با آنها منعقد كنيم. يعني آنها ما را غارت ميكنند. به دقت گوش كردند ولي چيزي نفرمودند. اما البته بعداً عكسالعمل خواهند فرمود. من فكر ميكردم فوري به من بفرمايند جلوي آن را بگير! ولي شايد مصلحت ديگري در بين بود كه از طريق دولت امر خواهند فرمود. فرق معامله در حدود 600 ميليون دلار است. شايد چون انگليسيها (در مذاكرات ايران و كنسرسيوم نفت) واسطهي عمل اضافه استخراج نفت شدهاند و شاهنشاه فكر ميفرمايند كه در اينجا كمك بكنند، ميخواهند اين لقمه را به آنها بخورانند. باري، به نظر من شاه بدون حكمت و منطق عملي نميكند. من به اين مسئله اعتقاد و ايمان عميق دارم. عريضه شاهپور، هم حكايت از همراهي انگليسيها ميكند و هم تملقگويي آنها.
قدري در مورد فرماندهي نيروي دريايي، رمزي عطايي، كه (به اتهام دزدي) از كار بركنار شده صحبت فرمودند و امر فرمودند از رفقايت بپرس آيا آنها اطلاعي دارند كه به ما بدهند. منظور شاهنشاه محوي و كشفي بودند كه شايد معاملاتي با نيروي دريايي داشتهاند. البته من تحقيق خواهم كرد.قدري راجع به ثروت مرحوم ارتشبد خاتمي مذاكره شد. ارقامي كه در نظر مبارك بود، به نظر من خيلي مبالغهآميز به عرض رسيده بود، حدود 100 ميليون دلار. ولي معمولاً شاهنشاه بدون مطالعه و تعمق چيزي نميفرمايند. ولي اعتقاد داشتند كه اگر مدركي به دست بيايد (ثروت او) بايد به نفع دولت ضبط بشود. ماشاءالله به اين بزرگي و عظمت روح اين مرد و علاقهاي كه به كشور دارد كه حاضر است خواهرش (زن خاتمي) را فداي منافع كشور كند. من اين مسائل را مينويسم كه مردم آينده ايران بدانند چه مرد و روح بزرگي اساس عظمت آنها را فراهم آورده است. (به نوشته دكتر علينقي عاليخاني، ويراستار يادداشتهاي علم، بسياري از اين گونه تأييدها كه علم در جايجاي يادداشتهاي خود از شاه كرده، از هراس اين بوده است كه يادداشتها به دست مأموران امنيتي بيفتد و به مضمون آنها به اطلاع شاه برسد.)
عرض كردم: پريروز فراموش كردم عرض كنم، سفير اسرائيل ميگفت تاكنون سادات، رئيس جمهوري مصر، چند حمله قلبي داشته است. فرمودند: همينطور است، اطلاع داريم. شايد تا يك سال ديگر هم بيشتر زنده نماند. خيلي افسوس است. خدا كند اينطور نشود.
مطلب ديگر مسائل جزئي بود. منجمله باز [رضا] قطبي، پسردائي علياحضرت شهبانو، رئيس تلويزيون، ناز كرده به خيال استعفاء افتاده بود. فرمودند بگو گه ميخوريد.
امر فرموده بودند اميرحسن خان دولّو كه رئيس گلكاري كاخهاست، مستقيماً تحت نظر وزير دربار كار بكند... عرض كردم: درست است كه امر همايوني مطاع است ولي اين عمل وضع اداري دربار را به هم ميزند. حسن دولّو زيردست كامبيز آتاباي، مديركل فني است كه مديركل فني زيردست ابولفتح آتاباي، معاون انتظامي دربار است. چطور يكدفعه اين شخص تحت نظر شخص وزير دربار كار كند؟ فكري فرمودند. بعد فرمودند: صحيح ميگويي. به يك صورتي ترتيب كار را بده كه كار گلكاري او كه بسيار خوب است، فلج نشود. عرض كردم: چشم! ولي واقعاً اين شاهنشاه شخص بزرگي است كه تاريخ قضاوت خواهد كرد.
در ركاب شاهنشاه و شهبانو به فرودگاه رفتيم كه شهبانو تشريف بردند. به شهبانو مكرر عرض كرده بودم كه شب عاشورا به مسافرت تشريف نبريد، مورد قبول واقع نشد. خيلي افسوس دارم و خوشحالم كه امشبِ عاشورا شاهنشاه بر اثر عرض من به منزل پرويز بوشهري تشريف نبردند. در مراجعت از فرودگاه به كارهاي جاري رسيدم. منجمله سفير مراكش را پذيرفتم و راجع به امور صحرا با او مذاكراتي داشتم.
... چون حالت سرماخوردگي داشتم، امشب با آن كه عاشورا است به مجالس روضه تهران نرفتم و منزل ماندم و حالا نصب شب است كه هنوز كار ميكنم. از اخبار مهم جهان جمع شدن سران آفريقا در آديسآبابا ميباشد كه ميخواهند آنگولا را از شر ابرقدرتها برهانند، اگر بتوانند!
1 نظر:
آزمایش
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی