ماجراي انقلاب ايران (9)
پايان
«شاه پيش از رفتنش قرهباغي را به رياست ستاد ارتش گماشت، مردي كه در ميان سران ارتش حيثيتي نداشت و به صفات فرماندهي شناخته نبود. به نظر ميرسد شاه تا واپسين روزها از اقدام ارتش ميترسيد – بيش از هر احتمال ديگري. انتصاب قرهباغي و رفتن شاه در حكم امضاي فرمان از هم پاشيدگي ارتش بود. خود قرهباغي نيز اين را ميدانست و به هر كس متوسل شد تا شاه را از رفتن باز دارد. وقتي كوششهايش به جايي نرسيد همه نيرويش را گذاشت و سر خود را نجات داد.» («ديروز و فردا» داريوش همايون)
نگراني از اقدام ارتش در جبهه انقلابيون از يكسو و آشفتگي در ميان نظاميان بلندپايه از سوي ديگر تصوير متناقضي بود كه در تمام 37 روز حكومت بختيار بر حوادث انقلاب سايه انداخت. ژنرال هايزر، فرستاده ويژه كارتر در تهران تمام كوشش خود را به كار گرفت تا نظاميان را به همكاري با دولت بختيار متقاعد كند. اين همكاري هر چند كموبيش وجود داشت، اما هرگز به حدي نرسيد كه سيستم را از ناكارآمدي خارج كند. واقعيت اين بود كه بسياري از سران ارتش نيز در اين روزها به فكر نجات زندگي خود بودند.
بازگشت
با خروج شاه از كشور در روز 26 ديماه 1357، شمارش معكوس سقوط رژيم آغاز شد. سيد جلالالدين تهراني كه رياست شوراي سلطنت را به عهده داشت، دو روز پس از رفتن شاه، براي مذاكره با رهبر انقلاب عازم پاريس شد. اما شرط رهبري انقلاب براي ملاقات با تهراني، استعفاي او از شوراي سلطنت و غيرقانوني اعلام كردن اين شورا بود. تهراني اين شرايط را پذيرفت و پس از كنارهگيري از شوراي سلطنت و غيرقانوني خواندن آن به ملاقات آيتالله (امام) خميني رفت و براي هميشه از صحنه سياست غايب شد.
از سوي ديگر تلاش بختيار براي ملاقات با رهبر انقلاب و جلب موافقت او با ابقاي دولت تا انجام همهپرسي درباره نظام سياسي كشور شكست خورد. رهبر انقلاب حاضر نشد بختيار را به عنوان نخستوزير بپذيرد، بختيار نيز دليلي نديد كه از مقام خود كنارهگيري كند. هنگامي كه آيتالله (امام) خميني تصميم گرفت به كشور باز گردد، بختيار با بستن فرودگاه تلاش كرد مانع شود. اما اين اقدام بر خشم مردم افزود و ناآراميهاي بسيار گستردهاي به وجود آورد. دولت ناچار شد عقبنشيني كند و شرايط بازگشت رهبر انقلاب را فراهم نمايد. پس از بازگشت آيتالله (امام) خميني به كشور در روز 12 بهمن، ديگر همه ميدانستند به پيروزي نهايي انقلاب چيزي نمانده است. تنها مشكلات باقيمانده پافشاري بختيار براي باقي ماندن در قدرت و وضعيت ارتش بود.
صداي انقلاب
با ورود رهبري انقلابيون به كشور، دولت عملاً فرو پاشيد و گردش امور به دست كميتههاي انقلابي افتاد. تجار ثروتمند بازار، مغازهداران و روحانيون به اداره امور كمك ميكردند. روز 16 بهمن رهبر انقلاب، مهندس مهدي بازرگان را مأمور تشكيل دولت موقت كرد. در حكم نخستوزيري موقت بازرگان آمده بود: «جناب آقاي مهندس مهدي بازرگان! بنابر پيشنهاد شوراي انقلاب و بر حسب حق شرعي و حق قانوني ناشي از آراي اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران كه طي اجتماعات عظيم و تظاهرات وسيع و متعدد در سراسر ايران نسبت به رهبري جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادي كه به ايمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام و اطلاعي كه از سوابقتان در مبارزات اسلامي و ملي دارم، جنابعالي را بدون در نظر گرفتن روابط حزبي و بستگي به گروهي خاص مأمور تشكيل دولت موقت مينمايم تا ترتيب اداره امور مملكت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراي عمومي ملت درباره تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي و تشكيل مجلس مؤسسان از منتخبين مردم جهت تصويب قانون اساسي نظام جديد و انتخاب مجلس نمايندگان ملت بر طبق قانون اساسي جديد را بدهيد.»
پس از آن بود كه كشمكش ميان دو دولتي كه همزمان ادعاي رسميت داشتند آغاز شد. بختيار تهديد كرد كه بازرگان را بازداشت خواهد كرد. اما بازرگان بدون توجه به اين تهديد برنامه دولت خود را اعلام كرد. مردم در سراسر كشور روز 18 بهمن به دعوت رهبر انقلاب براي حمايت از دولت بازرگان به خيابانها آمدند و تظاهرات بسيار گستردهاي بر پا كردند. روز بعد گروه بزرگي از همافران با لباس نظامي به محل اقامت آيتالله (امام) خميني رفتند. چاپ عكس معروفي كه اين گروه را در حال دادن سلام نظامي به رهبر انقلاب نشان ميداد در يكي از روزنامههاي پايتخت مختصر جنجالي به پا كرد كه روز بعد با تأكيد دفتر رهبري بر واقعي بودن عكس خاتمه يافت.
مذاكرات روز 19 بهمن بازرگان با فرماندهان نظامي شرايط را براي اعلام بيطرفي ارتش آماده كرد. اما درگيري شديد لشكر گارد با نفرات نيروي هوايي در پادگان نيروي هوايي در شرق تهران روز بعد درگرفت و بحران را به نقطه اوج رساند. سرانجام صبح روز 22 بهمن شوراي عالي ارتش تشكيل جلسه داد و پس از مدتي مذاكره و كشمكش اعلاميهاي مبني بر بيطرفي ارتش صادر كرد. در اين اعلاميه از تمامي يگانهاي نظامي خواسته شده بود به پادگانهاي خود باز گردند. ستاد شهرباني كل كشور، دانشكده افسري، دانشكده پليس، زندان قصر، پادگان جمشيديه و مركز راديو-تلويزيون در ساعتهاي پس از آن به تصرف مردم انقلابي درآمد و سرانجام با اعلام پيروزي انقلاب از راديو-تلويزيون، حكومت پادشاهي پهلوي در ايران پايان يافت.
پايان
«شاه پيش از رفتنش قرهباغي را به رياست ستاد ارتش گماشت، مردي كه در ميان سران ارتش حيثيتي نداشت و به صفات فرماندهي شناخته نبود. به نظر ميرسد شاه تا واپسين روزها از اقدام ارتش ميترسيد – بيش از هر احتمال ديگري. انتصاب قرهباغي و رفتن شاه در حكم امضاي فرمان از هم پاشيدگي ارتش بود. خود قرهباغي نيز اين را ميدانست و به هر كس متوسل شد تا شاه را از رفتن باز دارد. وقتي كوششهايش به جايي نرسيد همه نيرويش را گذاشت و سر خود را نجات داد.» («ديروز و فردا» داريوش همايون)
نگراني از اقدام ارتش در جبهه انقلابيون از يكسو و آشفتگي در ميان نظاميان بلندپايه از سوي ديگر تصوير متناقضي بود كه در تمام 37 روز حكومت بختيار بر حوادث انقلاب سايه انداخت. ژنرال هايزر، فرستاده ويژه كارتر در تهران تمام كوشش خود را به كار گرفت تا نظاميان را به همكاري با دولت بختيار متقاعد كند. اين همكاري هر چند كموبيش وجود داشت، اما هرگز به حدي نرسيد كه سيستم را از ناكارآمدي خارج كند. واقعيت اين بود كه بسياري از سران ارتش نيز در اين روزها به فكر نجات زندگي خود بودند.
بازگشت
با خروج شاه از كشور در روز 26 ديماه 1357، شمارش معكوس سقوط رژيم آغاز شد. سيد جلالالدين تهراني كه رياست شوراي سلطنت را به عهده داشت، دو روز پس از رفتن شاه، براي مذاكره با رهبر انقلاب عازم پاريس شد. اما شرط رهبري انقلاب براي ملاقات با تهراني، استعفاي او از شوراي سلطنت و غيرقانوني اعلام كردن اين شورا بود. تهراني اين شرايط را پذيرفت و پس از كنارهگيري از شوراي سلطنت و غيرقانوني خواندن آن به ملاقات آيتالله (امام) خميني رفت و براي هميشه از صحنه سياست غايب شد.
از سوي ديگر تلاش بختيار براي ملاقات با رهبر انقلاب و جلب موافقت او با ابقاي دولت تا انجام همهپرسي درباره نظام سياسي كشور شكست خورد. رهبر انقلاب حاضر نشد بختيار را به عنوان نخستوزير بپذيرد، بختيار نيز دليلي نديد كه از مقام خود كنارهگيري كند. هنگامي كه آيتالله (امام) خميني تصميم گرفت به كشور باز گردد، بختيار با بستن فرودگاه تلاش كرد مانع شود. اما اين اقدام بر خشم مردم افزود و ناآراميهاي بسيار گستردهاي به وجود آورد. دولت ناچار شد عقبنشيني كند و شرايط بازگشت رهبر انقلاب را فراهم نمايد. پس از بازگشت آيتالله (امام) خميني به كشور در روز 12 بهمن، ديگر همه ميدانستند به پيروزي نهايي انقلاب چيزي نمانده است. تنها مشكلات باقيمانده پافشاري بختيار براي باقي ماندن در قدرت و وضعيت ارتش بود.
صداي انقلاب
با ورود رهبري انقلابيون به كشور، دولت عملاً فرو پاشيد و گردش امور به دست كميتههاي انقلابي افتاد. تجار ثروتمند بازار، مغازهداران و روحانيون به اداره امور كمك ميكردند. روز 16 بهمن رهبر انقلاب، مهندس مهدي بازرگان را مأمور تشكيل دولت موقت كرد. در حكم نخستوزيري موقت بازرگان آمده بود: «جناب آقاي مهندس مهدي بازرگان! بنابر پيشنهاد شوراي انقلاب و بر حسب حق شرعي و حق قانوني ناشي از آراي اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران كه طي اجتماعات عظيم و تظاهرات وسيع و متعدد در سراسر ايران نسبت به رهبري جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادي كه به ايمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام و اطلاعي كه از سوابقتان در مبارزات اسلامي و ملي دارم، جنابعالي را بدون در نظر گرفتن روابط حزبي و بستگي به گروهي خاص مأمور تشكيل دولت موقت مينمايم تا ترتيب اداره امور مملكت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراي عمومي ملت درباره تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي و تشكيل مجلس مؤسسان از منتخبين مردم جهت تصويب قانون اساسي نظام جديد و انتخاب مجلس نمايندگان ملت بر طبق قانون اساسي جديد را بدهيد.»
پس از آن بود كه كشمكش ميان دو دولتي كه همزمان ادعاي رسميت داشتند آغاز شد. بختيار تهديد كرد كه بازرگان را بازداشت خواهد كرد. اما بازرگان بدون توجه به اين تهديد برنامه دولت خود را اعلام كرد. مردم در سراسر كشور روز 18 بهمن به دعوت رهبر انقلاب براي حمايت از دولت بازرگان به خيابانها آمدند و تظاهرات بسيار گستردهاي بر پا كردند. روز بعد گروه بزرگي از همافران با لباس نظامي به محل اقامت آيتالله (امام) خميني رفتند. چاپ عكس معروفي كه اين گروه را در حال دادن سلام نظامي به رهبر انقلاب نشان ميداد در يكي از روزنامههاي پايتخت مختصر جنجالي به پا كرد كه روز بعد با تأكيد دفتر رهبري بر واقعي بودن عكس خاتمه يافت.
مذاكرات روز 19 بهمن بازرگان با فرماندهان نظامي شرايط را براي اعلام بيطرفي ارتش آماده كرد. اما درگيري شديد لشكر گارد با نفرات نيروي هوايي در پادگان نيروي هوايي در شرق تهران روز بعد درگرفت و بحران را به نقطه اوج رساند. سرانجام صبح روز 22 بهمن شوراي عالي ارتش تشكيل جلسه داد و پس از مدتي مذاكره و كشمكش اعلاميهاي مبني بر بيطرفي ارتش صادر كرد. در اين اعلاميه از تمامي يگانهاي نظامي خواسته شده بود به پادگانهاي خود باز گردند. ستاد شهرباني كل كشور، دانشكده افسري، دانشكده پليس، زندان قصر، پادگان جمشيديه و مركز راديو-تلويزيون در ساعتهاي پس از آن به تصرف مردم انقلابي درآمد و سرانجام با اعلام پيروزي انقلاب از راديو-تلويزيون، حكومت پادشاهي پهلوي در ايران پايان يافت.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی