دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۳

قتل كسروي

احمد كسروي روز دوشنبه 20 اسفند 1324 در حالي كه براي بازپرسي در شعبه 7 دادسراي تهران حضور يافته بود، به دست علي فدايي، حسين امامي و علي‌محمد امامي به قتل رسيد. اين سه تن از نزديكان سيد مجتبي ميرلوحي (معروف به نواب صفوي) بودند كه خود پيش‌تر يك‌بار به ترور نافرجامي عليه كسروي دست زده بود. انتشار پاره‌اي از كتاب‌هاي كسروي در فضاي آزاد پس از حوادث شهريور 1320 خشم روحانيون شيعه و پيروان ايشان را برانگيخته بود. كتاب «شيعي‌گري» حساسيت‌برانگيزترين اين كتاب‌ها بود. كسروي در اين كتاب «شيعي‌گري» را گرايشي هم رديف ساير فرقه‌هاي مذهبي و حاوي انحرافات و خرافات معرفي مي‌كرد. نواب كه طلبه علوم ديني بود، پس از انتشار اين كتاب نسخه‌اي از آن را نزد علما و مراجع نجف برد و داوطلب شد كه نويسنده آن را به قتل برساند. گفته مي‌شود علامه شيخ عبدالحسين اميني يا آيت‌الله حاج‌آقا حسين قمي فتواي قتل كسروي را در اختيار او قرار داده‌اند. به هر حال نواب به قصد از ميان بردن كسروي به ايران آمد و مدتي بعد دست‌ به كار شد.
خشم
در اين ميان روحانيون، بازاريان و رجال سياسي ايران نيز بي‌كار ننشسته بودند. در قديمي‌ترين سندي كه از آيت‌الله خميني در دست است، اشاره روشني به كسروي وجود دارد. اين سند، اعلاميه‌اي است كه تاريخ 11 جمادي‌الاول 1363 قمري (15 ارديبهشت 1323 شمسي) را دارد و در آن روحانيون و دينداران به «قيام لله» فرا خوانده شده‌اند. در بخشي از اين اعلاميه آمده است: «همه ديديد كتاب‌هاي يك نفر تبريزي بي‌سروپا (اشاره به كسروي) را كه تمام آيين‌هاي شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام غايب –روحي له الفداء- آن همه جسارت‌ها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذري در محكمه خدا داريد؟ اين چه ضعف و بيچاره است كه شماها را فرا گرفته؟ اي آقاي محترم كه اين صفحات را جمع‌آوري نموديد و به نظر علماي بلاد و گويندگان رسانديد (نواب صفوي؟)، خوب است كتابي هم فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامي همراه كرده، از همه امضاء مي‌گرفتيد كه اگر در يك گوشه ممكلت به دين جسارتي مي‌شد همه يك و دل جهت [يك‌دل و يك جهت] از تمام كشور قيام مي‌كردند.»
اما دستگاه سنتي روحانيت با شيوه عمل نواب و فدائيان اسلام موافق نبود. از جمله آيت‌الله بروجردي كه رئيس وقت مذهب محسوب مي‌شد، به شيوه‌هاي تند آنان ايراد داشت و سرانجام نيز ايشان را از قم راند (خاطرات آيت‌الله منتظري). اين مخالفت البته به معني سكوت در برابر كسروي نبود. روحانيون بزرگ و تجار با نفوذ بازار برخورد با كسروي را از طريق قانوني پيگيري مي‌كردند. پاره‌اي از رجال و مقامات سياسي كه گرايش مذهبي داشتند نيز با اين اقدامات همراه بودند. روزنامه «ايران‌ما» در شماره روز 30 اسفند 1324 (ده روز پس از قتل كسروي) گزارشي از گردش‌كار پرونده‌اي كه كسروي در روز حادثه براي رسيدگي به آن به دادسراي تهران مراجعه كرده بود، منتشر كرد. اين گردش‌كار نشان مي‌داد پرونده كسروي حدود يك سال پيش از آن و با درخواست وزير وقت فرهنگ (دكتر صديق) تشكيل شده بود تا به اتهام نشر كتاب‌هاي خلاف قانون توسط او رسيدگي شود. ولي پيش از آنكه پرونده به جايي برسد، نواب صفوي براي نخستين بار اقدام به ترور كسروي كرد.
ترور
روزنامه اطلاعات در تاريخ 8 ارديبهشت 1324 گزارشي از ماجراي نخستين سوءقصد عليه كسروي منتشر كرد: «ساعت 9 صبح امروز هنگامي كه آقاي كسروي، وكيل دادگستري و مدير روزنامه پرچم، از منزل به قصد اداره حركت مي‌كند، سر چهارراه حشمت‌الدوله شخصي از پشت سر به او حمله نموده و دو تير با تپانچه به طرف او رها مي‌كند. گلوله به زير قلب اصابت نموده و از جلو خارج مي‌شود. در همين موقع چند نفر نيز با چاقو به آقاي كسروي حمله كرده و چند ضربت به سر و صورت او وارد مي‌كنند... به طوري كه مي‌گويند رهاكننده گلوله جواني به نام نواب صفوي بوده كه به اتفاق دو نفر از همدستانش دستگير شده و اكنون هر سه نفر در شهرباني توقيف مي‌باشند.» (نقل شده در مقاله «50 سال از كشته شدن احمد كسروي گذشت» نوشته فرهاد مهران)
نواب و همدستانش مدتي بعد با اعمال نفوذ و پرداخت وثيقه ده هزار توماني توسط بازاريان تهران از زندان آزاد شدند و پيگيري‌هاي كسروي (كه از حادثه جان سالم به در برده بود) براي به جريان انداختن پرونده آنها در دادگاه نتيجه‌اي نداد. حدود يك ماه پس از اين حادثه سيد محمدصادق طباطبايي، رئيس وقت مجلس شوراي ملي، در نامه‌اي به وزارت دادگستري، كسروي را به «اهانت عليه دين اسلام» متهم كرد و خواستار محاكمه او شد. به فاصله كوتاهي پس از آن صدراشرف، نخست‌وزير وقت، نامه ديگري به وزارت دادگستري نوشت و بر لزوم تعقيب كسروي پافشاري كرد. فرماندار نظامي تهران (سرتيپ شعري) نيز در نامه‌اي به تاريخ 16 تير 1324 از شهرباني خواست كسروي را به دليل انتشار مقالاتي در ضديت با دين اسلام توقيف كند. به اين ترتيب كسروي براي بازجويي به دادسرا فراخوانده شد و در يكي از جلسات بازپرسي در پاسخ به اتهام ضديت با اسلام گفت: «هيچگاه به ضد اسلام كتابي منتشر نكرده‌ام. نبرد من با پيرايه‌هايي است كه به اسلام بسته‌اند».
كسروي سرانجام در يكي از همين جلسات بازپرسي به قتل رسيد. او حدود ساعت 11 صبح روز دوشنبه 20 اسفند 1324 به همراه منشي‌اش (سيد محمدتقي حدادپور) به دادگستري رفت و در شعبه 7 بازپرسي روي يك صندلي در مقابل در نشست. در اين جلسه قرار بود او آخرين دفاع خود را ارائه كند، اما پيش از آنكه سخن خود را آغاز كند سه نفر وارد اتاق شدند و با چاقو و اسلحه او را به قتل رساندند. بازپرس و عده‌اي از حاضران فرار كردند اما حدادپور كه در سالن انتظار نشسته بود با شنيدن صداي گلوله به اتاق بازپرسي رفت و با ضاربان درگير شد. او با اسلحه‌اي كه همراه داشت دو گلوله به دست و پاي برادران امامي زد، ولي خود به ضرب چاقو كشته شد. ضاربان (برادران امامي و علي فدايي) خود را به بيمارستان رساندند و همانجا دستگير شدند. نواب به مشهد گريخت و كوشيد حمايت علماي مشهد را براي نجات ضاربان كسروي جلب كند. سرانجام نيز عده زيادي از اعضا و هواداران جمعيت فدائيان اسلام به دادگستري رفتند و خود را شريك قتل كسروي معرفي كردند تا ميزان مجازات‌ها كاهش يابد. چند ماه بعد همه متهمان آزاد شدند. حسين امامي در سال 1328 عبدالحسين هژير (وزير وقت دربار) را نيز به قتل رساند و چند روز بعد اعدام شد.

1 نظر:

در ۴:۱۷ بعدازظهر, Anonymous فرهيخت گفت...

كتابها و گفتارهاي احمد كسروي در روزنامه پرچم را در پايگاه زير بخوانيد :
www.kasravi-ahmad.blogspot.com

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی