جمعه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۴

نوشته‌هاي سفير

در سال 1317 كه محمدرضا پهلوي، وليعهد وقت، براي خواستگاري از فوزيه (خواهر ملك فاروق، پادشاه مصر) به آن كشور سفر كرد، گروهي از رجال سياسي ايران او را همراهي مي‌كردند كه دكتر قاسم غني (نماينده مجلس شوراي ملي) يكي از ايشان بود. جالب اينجاست كه ده سال بعد نيز، وقتي روابط محمدرضاشاه و فوزيه خراب شد و كار آنها به طلاق كشيد، دكتر غني سفارت ايران در قاهره را به عهده داشت. فوزيه در آن هنگام به مصر رفته بود و از بازگشت به ايران تن مي‌زد. بنابراين دكتر غني به عنوان نماينده دولت و دربار ايران در مصر، ناچار بود گفتگوهايي را در مورد مسئله طلاق به انجام رساند. مطلب امروز را به مرور يكي از نامه‌هاي غني خطاب به دفتر مخصوص شاه و همچنين خاطرات شخصي وي مربوط به همان روز اختصاص مي‌دهيم. نوع روابط، وضعيت دربار ايران و جنس مسائلي كه خاندان سلطنتي در سال‌هاي ضعف با آن روبرو بود در خلال اين مرور تاحدودي روشن مي‌شود.
نامه
دكتر قاسم غني در تاريخ 24 ارديبهشت 1327 به تلگراف شكوه‌الملك، رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي، چنين پاسخ داده است: «تلگراف رمز شماره 257 مورخه 18/2/27 زيارت گرديد. نظر مبارك ملوكانه درباره لزوم استرداد جواهري كه اعليحضرت همايون شاهنشاهي شخصاً خريداري و تحت اختيار علياحضرت ملكه فوزيه قرار داده شده است، كاملاً صائب و همان‌طور كه ابلاغ فرموده‌اند در صورتي كه بناي تفريق (جدايي) باشد بايستي مطالبه و مسترد گردد. به علاوه به طور كلي در قسمت مالي اعم از مهر و صداق و جواهر و غيره بايستي قبلاً مطالعه لازم به عمل آمده به مقتضاي رأي مبارك نيز معلوم گردد؛ آنچه بين اشخاص عادي در اين قبيل موارد معمول است اين است كه شرايط طلاق با رضايت طرفين قبلاً معلوم مي‌شود و در مواقعي كه طلاق به اصرار زن واقع مي‌شود، علاوه بر صرف‌نظر كردن از مهر و صدق و رد جواهر، گاهي مخارج عروسي و خسارت مالي شوهر را نيز بر عهده گرفته و پرداخته و يا اينكه به طفلي كه دارند مصالحه مي‌كند.
در مورد اعليحضرت اقدس همايوني هرگاه مطالبه وجهي را مخالف حيثيات و شئون دولت و سلطنت بدانند ممكن است در ضمن شروط طلاق اين طور قرار داده شود كه علياحضرت ملكه فوزيه به صرافت طبع و طيب خاطر مبلغي كه معادل زيان... و مخارج باشد، به يكي از انجمن‌هاي خيريه ايران به عنوان اعانه مرحمت فرمايند يا به نام والاحضرت شهدخت [شهناز] به بنگاه خيريه‌اي اهدا فرمايند [يا] از قبيل و امثال اين كارهاي خير كه ضمناً حكايت از اين بنمايد كه ايشان از ملت ايران تكدري و رنجشي ندارند بلكه از عواطف و احساسات آنها راضي و سپاسگزارند.» («يادداشت‌هاي دكتر قاسم غني» به كوشش دكتر سيروس غني)
خاطره
دكتر غني روز بعد (25 ارديبهشت1327 - 15 ماه مه 1948) در دفتر خاطراتش چنين نوشت: «پست تهران را راه انداختيم. جواب تلگراف دفتر مخصوص را راجع به جواهرات دادم. ظهر پروفسور ليتمان (مستشرق آلماني) و دخترش، والاب ريبسر، والاب قنواتي و آزرمي ناهار اينجا بودند. [ساعت] يك بعدازظهر آقاي معاضد، مديركل وزارت خارجه، از فرودگاه كه به استقبال او فرستاده بودم، تلفن كرد و احوالپرسي نمود. ساعت 6 بعدازظهر آمد به سفارت. شب شام نگاهش داشتم. مقداري از اوضاع تهران حرف زديم. تهران نقشه و پلان نه در سياست خارج دارد نه در سياست داخلي. همان هرج و مرج و هرزگي مجلس و غيره است.
[معاضد] شرحي از بيروت و ايام تحصيل شاهپورها و شهدخت [فاطمه] نقل مي‌كرد، مي‌گفت آفتي بودند! شاهپور حميدرضا آفتي بود. شهدخت فاطمه هم اذيت مي‌كرد و وقتي خواسته خودش را بكشد، سم به او نمي‌فروشند، 24 دانه قرص آسپرين گرفته و خورده و چند روز معالجه مي‌كرده‌اند. حميد مكرر فرار كرده يا قصد فرار داشته. در اين بين مادر آنها مي‌آيد. مي‌خواهد بچه‌هاي خود را به تهران ببرد. معاضد مي‌گويد بايد اجازه تهران باشد. عصمت پهلوي مي‌گويد خير! شاه جوان است و نمي‌داند. شاه ما در يوهانسبورگ است (اشاره به رضاشاه كه در تبعيد بود). خلاصه تلگراف به جنوب آفريقا مي‌كنند. مي‌گفت [از طرف رضاشاه] جواب آمد: «والاحضرت عصمت پهلوي، اولاً شما با چه اجازه به سوريه و فلسطين آمده‌ايد؟ توضيح دهيد.ثانياً اختيار بچه‌ها كاملاً با اعليحضرت همايوني [محمدرضاشاه] است، هر چه اراده فرمايند عمل شود». تلگرافي هم به من (معاضد) بود كه هر چه اعليحضرت همايوني بفرمايند، معمول داريد.
مي‌گفتند اين پسرها (شاهپورها) زبان آرگو (زبان لاتي) داشتند از قبيل «دكيسه»، «زكّي» و امثال آنها. روزي محمودرضا گفت چه بكنيم؟ ما اتومبيل داشتيم و زبان شوفرها را آموخته‌ايم. تا بالاخره به مصر آمدند و بالاخره به گردن علاء (سفير وقت) افتادند...»
صيغه طلاق فوزيه سرانجام روز 24 مهر 1327 جاري شد. از مدتي پيش از آن به دكتر غني اطلاع داده شده بود «نظر به جرياناتي كه با دربار مصر پيش خواهد آمد» ديگر صلاح نيست به عنوان سفير در قاهره خدمت كند و سفارت در تركيه براي او در نظر گرفته شده است. روز 26 مهر نيز به او تلگراف زده شد كه : «امر طلاق دو روز قبل انجام گرديد و ماندن جناب‌عالي در قاهره مناسب نخواهد بود. مراقب باشيد همين كه پاسخ پذيرش براي سفير جديد (علي دشتي) رسيد، فوراً حركت بفرمائيد.»

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی