چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴

دوره جديد

بيش از يك سال از آغاز انتشار اين دوره يادداشت‌ها (در صفحه تاريخ روزنامه شرق) مي‌گذرد. در طول سالي كه گذشت كوشيديم هر روز به مناسبت سالگرد واقعه‌اي جالب يا مهم از تاريخ معاصر كشورمان، بر يك موضوع تمركز كنيم و به تدريج شمايي از وقايع تاريخي ايران در سال‌هاي بين جنبش مشروطه تا انقلاب اسلامي به دست آوريم. براي يافتن موضوع اين يادداشت‌ها بيش از هر چيز بر كتاب «روزشمار تاريخ ايران؛ از مشروطه تا انقلاب اسلامي»، تأليف دكتر باقر عاقلي متكي بوديم.
براي دوره جديد يادداشت‌ها اما، يك مرحله به عقب بر مي‌گرديم و مي‌كوشيم تاريخ كشورمان را از جنگ‌هاي ايران و روس تا جنبش مشروطه مورد بررسي قرار دهيم. اين بار نمي‌توانيم بر سالگرد وقايع متكي باشيم، چرا كه روزشمار مرتبي از حوادث اين دوره در دست نيست. بنابراين روند تاريخي حوادث را بيشتر حفظ خواهيم كرد، هرچند ممكن است بنا به ضرورت گاهي قدري به جلو يا عقب باز گرديم.
جنگ‌هاي ايران و روس، كه براي كشور ما بسيار بد سرانجام بود، از جهات مختلف داراي كمال اهميت است. سيد جواد طباطبايي در «ديباچه‌اي بر نظريه انحطاط ايران» اهميت اين جنگ‌ها را چنين يادآور شده است: «تاريخ ايران‌زمين در دوره گذار، با شكست شاه اسماعيل (صفوي) در چالدران آغاز شد و با شكست عباس‌ميرزا (وليعهد فتحعلي‌شاه) در جنگ‌هاي ايران و روس و فروپاشي ايران به پايان رسيد».
پيشينه
تمايل زمامداران روسيه تزاري به فراچنگ آوردن سرزمين‌هاي ايراني قفقاز به زمان پطر كبير باز مي‌گشت. اين تمايل در دوران كاترين دوم نيز پيگيري شد: «هراكليوس (اراكلي‌خان، والي گرجستان) در شرايطي به امضاي معاهده تحت‌الحمايگي تفليس با كاترين دوم، ملكه روسيه، مبادرت جست كه زمامداران دربار سن‌پطرزبورگ (پايتخت وقت روسيه) بر آن بودند تا در ادامه لشكركشي ناموفق پطر كبير به قفقاز، ابتدا گرجستان را ضميمه امپراطوري روسيه سازند و آنگاه با تبديل تفليس به مركز فرماندهي كل قواي روسيه در قفقاز، سياست توسعه‌طلبي خويش در اين سرزمين را به اجرا گذاشته و مناطق شمالي ايران را در شمال ارس به تصرف در آورند. آقا محمدخان قاجار پس از آگاهي از همراهي والي گرجستان با نقشه روس‌ها در قفقاز، ابتدا كوشيد از طريق مكاتبه با اراكلي‌خان و تذكر پيوندهاي ديرينه گرجستان با دولت مركزي ايران به او، وي را نسبت به عواقب سياست خويش در همراهي با سياست روس‌ها هوشيار سازد. چون اين تلاش بي‌نتيجه ماند، لاجرم، پادشاه ايران بر آن شد تا با توسل به نيروي نظامي و هجوم به تفليس، اراكلي خان را از تعقيب سياست خويش در تبديل گرجستان به پايگاه پيشروي روس‌ها به خاك ايران باز دارد. اين لشكركشي كه به سقوط تفليس و فرار اراكلي‌خان از اين شهر منتهي شد... خللي جدي در اراده فرمانروايان روسيه براي ادامه نقشه‌هاي خويش در قفقاز پديد [نياورد].» (درآمد «مآثر سلطانيه» (عبدالرزاق مفتون دنبلي) تصحيح و تشحيه غلامحسين زرگري‌نژاد)
واكنش روس‌ها به اقدام آقا محمدخان اين بود كه بلافاصله ژنرال زوبف را به همراه قوايي مجهز به ياري حاكم گرجستان فرستادند. آقا محمدخان در آن هنگام به تهران باز مي‌گشت كه در آذربايجان خبر حمله روس‌ها را دريافت كرد. او كه توان خود را براي پاسخ دادن به تهاجم روس‌ها كافي نمي‌دانست به تهران بازگشت و كار گرجستان را به سال بعد موكول كرد. در اين ميان كاترين درگذشت و جانشين او زوبف را به پطرزبورگ فراخواند. آقا محمدخان بار ديگر روانه گرجستان شد و در همين لشكركشي به قتل رسيد.
فرجام شوم
فتحعلي‌شاه قاجار نيز مانند عموي تاجدارش آقا محمدخان، با حاكم وقت گرجستان (گرگين‌خان پسر اراكلي‌خان) دردسر داشت. گرگين‌خان نيز سياست نزديكي با روسيه را پيش گرفت به اين اميد كه با كمك روس‌ها استقلال سرزمينش را از حكومت ايران به دست آورد. اما با مرگ گرگين‌خان، الكساندر اول (تزار روسيه) اعلاميه الحاق گرجستان را به روسيه انتشار داد و استقلال‌طلبان گرجي را مبهوت كرد. دو تن از پسران گرگين‌خان به ايران پناهنده شدند و از دربار قاجار براي نجات گرجستان از اشغال روس‌ها ياري خواستند. سرانجام در اواخر سال 1218 كه خبر حمله روس‌ها به گنجه و كشتار مردم شهر به فتحعلي‌شاه رسيد، او عباس‌ميرزا، وليعهد و نايب‌السلطنه خود را به همراه ميرزا بزرگ فراهاني عازم آذربايجان كرد تا جلوي توسعه‌طلبي روس‌ها را بگيرد.
جنگ‌هاي ايران و روس نتيجه اقدامات عباس‌ميرزا بود و وجود همين شخصيت جذاب، بر اهميت ماجرا افزوده است. وضعيت تراژيكي كه عباس‌ميرزا در آن گرفتار شد، كوشش‌هايي كه براي چاره كردن ناتواني ايران به كار گرفت و موانعي كه پيش رو داشت از مهمترين مسائل تاريخ ايران است كه به تدريج به آن‌ها خواهيم پرداخت. دو جنگي كه ميان ايران و روسيه درگرفت به انعقاد قراردادهاي گلستان و تركمن‌چاي انجاميد كه در اولي سرزمين‌هاي قره‌باغ، گنجه، خانات، شيروان، قپه، دربند، باكو، داغستان و گرجستان از ايران جدا شد و در دومي ولايات ايروان، نخجوان و دشت‌مغان از دست رفت و رود ارس مرز دو كشور قرار گرفت. همچنين اتباع روسيه از حق كاپيتولاسيون برخوردار شدند، حق انحصاري كشتي‌راني در درياي خزر به روسيه تعلق گرفت و ايران به پرداخت پنج ميليون تومان غرامت ملزم شد. در عين حال روس‌ها حمايت از تداوم سلطنت فرزندان عباس‌ميرزا را تعهد كردند كه بعدها اهميت بسيار زيادي پيدا كرد و مايه دخالت‌هاي بي‌شمار روسيه (و در رقابت با آن انگلستان) در امور ايران شد.
شرح آنچه در آن ايام بر ايران گذشت را در روزهاي آينده با جزئيات بيشتر مرور خواهيم كرد.

1 نظر:

در ۵:۴۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

فداي تو كه فصلي خواهي نبشت!؟

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی