نظم و بينظمي
ماجراي نخستين نبرد ايران و روسيه را، از دوره اول جنگهاي دو كشور، در شمارههاي گذشته مرور كرديم. چنانكه خوانديد كوشش سيسيانف براي تصرف ايروان، با وجود همراهي اوليه محمدخان ايرواني (بيگلربيگي شهر)، نتيجه نداد و با شكست روبرو شد. در روايتي از نبردها كه عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي دربار قاجار، ارائه ميكند، بارها به سلاحهاي نيرومند روسها و نظم و ترتيب كار آنها اشاره شده است. از سوي ديگر ملاحظه كرديد كه اردوي شاهزاده عباسميرزا چندبار به سبب خيانت سران طوايف و ايلات به دردسر افتاد و شكستهايي به آن وارد شد. دنبلي در پايان روايتش از اين مرحله، به موضوعي اشاره ميكند كه نشاندهنده هشيار شدن تدريجي ايرانيان نسبت به نقاط ضعف خود در رويارويي با روسيه است.
نقطهضعف
به نوشته دنبلي: «در حقيقت نواب اعليحضرت شاهنشاهي زحمتي كه در اين سفر كشيدند و افكار صايبه و تدابير نيكو كه به كار بردند، مقدور احدي از سلاطين سابقه نبود. عاقلان روزگار ديدند و دانستند و به تدابير ملوكانه آفرينها خواندند و تحسينها نمودند. معلوم است كه از قشون بينظام، فتحي كه ازو دلي گشايد و كاري كه ازو خاطر برآسايد، ميسر نميشود. و در آن وقت، مدتها بود كه لشكر ايران و اهل اسلام بينظام بودند و در اين دفعه ايشپخدر (صورت تغيير يافته واژه روسي «اسپختر» به معني بازرس – در اينجا منظور سيسيانف است) بر جميع سالدات (سربازان) و دلاوران شجاع و با نظام و غيرت لشكر روس را انتخاب كرده خود نيز رشادت بيمثل و نظير [نشان داد] و در ميان فرنگستان نيز ازو رشيدتر و باجوهرتر كسي نبود. با وجود اين حالات، لشكر بينظام ايران قريب به دو ماه در برابر آنها صفآراي قتال (جنگ) شدند و خاقان بلند اقبال (فتحعليشاه) چهل روز بود كه كمر باز نكرده بودند و پهلو بر زمين استراحت ننهاده و به جز شكست و قلع و قمع و استيصال آن جماعت كه پيشنهاد خاطر فرموده بودند، به هيچچيز و هيچكار التفات نميفرمودند و شب و روز همت خسروانه آرام و قرار بر خود حرام فرموده بودند.» («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي؛ تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگرينژاد)
يك سياح غربي نيز كه در همان روزگار به ايران سفر كرده بود در مورد وضعيت قشون ايران نوشته است: «در ايران نه سربازخانه وجود دارد و نه بيمارستان نظامي، نه مخزني براي آذوقهگيري ارتش... ارتش ايران چنين تركيبي دارد: 1- نگهبانان شاه و شاهزادگان 2- دستههاي چريكي 3- چند رسته پياده نظام و سوارهنظام...»
همين وضعيت بود كه عباسميرزا را به فكر بازسازي قشون انداخت. او در رويارويي با «گلولههاي البرز شكاف» توپخانه متحرك روسها كه حتي اين قابليت را داشت كه شبانه و بيصدا از جايي به جاي ديگر منتقل شود، ناچار بود از زنبوركهاي قديمي استفاده كند كه بر پشت شتر حمل ميشد و بيشتر به تفنگ بزرگ شباهت داشت تا توپ. علاوه بر اين نيروهاي او را سواران طوايف و ايلات تشكيل ميدادند كه هر لحظه ممكن بود با دشمن بسازند و به حريف بپيوندند. گويا شاهزاده بلندپرواز قاجار، اين سواره نظام را به تحقير «اراذل» خطاب ميكرده است.
نظام جديد
در آن هنگام سلطان سليم سوم در كشور همسايه، عثماني، ارتش خود را نوسازي كرده بود كه آن را «نظام جديد» ميخواندند. عباسميرزا نيز كوشيد اقداماتي شبيه به او در قشون ايران انجام دهد. كوششهاي او، به نوشته يرواند آبراهاميان، نخستين برنامه نوسازي در ايران عصر قاجار به حساب ميآيد: «[عباسميرزا] به تقليد از... سلطان سليم سوم و مطابق برداشت خود از «نظام جديد» عثماني، به ايجاد «نظام جديد» در آذربايجان دست زد. هسته اصلي اين «نظام جديد» از شش هزار نظامي تشكيل ميشد. اين نيروها به توپخانه متحرك و سلاحهاي كاملاً جديد مجهز بودند، مقرّري منظمي دريافت ميكردند، لباس متحدالشكلي داشتند، در پادگانها سكنا ميگزيدند و توسط افسران اروپايي آموزش ميديدند. عباس ميرزا براي تأمين و تجهيز اين ارتش جديد، كارخانه توپ و تفنگسازي در تبريز ساخت و اداره ترجمهاي داير كرد تا نظامنامه و مقررات مهندسي و نظامي لازم را ترجمه و تدوين كند. او براي تضمين اقدامات مذكور، اولين دفاتر دائمي نمايندگي ايران در پاريس و لندن را افتتاح كرد و همچنين براي تأمين نيروي اين نهاد، نخستين گروه از محصلان ايراني را به اروپا اعزام كرد تا در برخي رشتههاي كاربردي مانند علوم نظامي، مهندسي، تفنگسازي، پزشكي، چاپ و زبانهاي مدرن آموزش ببينند. عباس ميرزا براي تأمين هزينه اين امور، مستمريها و مخارج گزاف و غيرلازم دربار را قطع كرد و با استفاده از تعرفههاي حمايتي و تحريم استفاده از پارچههاي خارجي، درآمدها را افزايش داد. و سپس براي جلوگيري از تكرار شورشهاي مذهبي كه سلطان سليم سوم را از پاي در آورده بود، نظر مساعد علماء را به «نظام جديد» جلب كرد.» («ايران بين دو انقلاب» يرواند آبراهاميان)
جزئيات بيشتر كوششهاي اصلاحگرانه عباسميرزا را در شمارههاي آينده مرور خواهيم كرد.
ماجراي نخستين نبرد ايران و روسيه را، از دوره اول جنگهاي دو كشور، در شمارههاي گذشته مرور كرديم. چنانكه خوانديد كوشش سيسيانف براي تصرف ايروان، با وجود همراهي اوليه محمدخان ايرواني (بيگلربيگي شهر)، نتيجه نداد و با شكست روبرو شد. در روايتي از نبردها كه عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي دربار قاجار، ارائه ميكند، بارها به سلاحهاي نيرومند روسها و نظم و ترتيب كار آنها اشاره شده است. از سوي ديگر ملاحظه كرديد كه اردوي شاهزاده عباسميرزا چندبار به سبب خيانت سران طوايف و ايلات به دردسر افتاد و شكستهايي به آن وارد شد. دنبلي در پايان روايتش از اين مرحله، به موضوعي اشاره ميكند كه نشاندهنده هشيار شدن تدريجي ايرانيان نسبت به نقاط ضعف خود در رويارويي با روسيه است.
نقطهضعف
به نوشته دنبلي: «در حقيقت نواب اعليحضرت شاهنشاهي زحمتي كه در اين سفر كشيدند و افكار صايبه و تدابير نيكو كه به كار بردند، مقدور احدي از سلاطين سابقه نبود. عاقلان روزگار ديدند و دانستند و به تدابير ملوكانه آفرينها خواندند و تحسينها نمودند. معلوم است كه از قشون بينظام، فتحي كه ازو دلي گشايد و كاري كه ازو خاطر برآسايد، ميسر نميشود. و در آن وقت، مدتها بود كه لشكر ايران و اهل اسلام بينظام بودند و در اين دفعه ايشپخدر (صورت تغيير يافته واژه روسي «اسپختر» به معني بازرس – در اينجا منظور سيسيانف است) بر جميع سالدات (سربازان) و دلاوران شجاع و با نظام و غيرت لشكر روس را انتخاب كرده خود نيز رشادت بيمثل و نظير [نشان داد] و در ميان فرنگستان نيز ازو رشيدتر و باجوهرتر كسي نبود. با وجود اين حالات، لشكر بينظام ايران قريب به دو ماه در برابر آنها صفآراي قتال (جنگ) شدند و خاقان بلند اقبال (فتحعليشاه) چهل روز بود كه كمر باز نكرده بودند و پهلو بر زمين استراحت ننهاده و به جز شكست و قلع و قمع و استيصال آن جماعت كه پيشنهاد خاطر فرموده بودند، به هيچچيز و هيچكار التفات نميفرمودند و شب و روز همت خسروانه آرام و قرار بر خود حرام فرموده بودند.» («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي؛ تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگرينژاد)
يك سياح غربي نيز كه در همان روزگار به ايران سفر كرده بود در مورد وضعيت قشون ايران نوشته است: «در ايران نه سربازخانه وجود دارد و نه بيمارستان نظامي، نه مخزني براي آذوقهگيري ارتش... ارتش ايران چنين تركيبي دارد: 1- نگهبانان شاه و شاهزادگان 2- دستههاي چريكي 3- چند رسته پياده نظام و سوارهنظام...»
همين وضعيت بود كه عباسميرزا را به فكر بازسازي قشون انداخت. او در رويارويي با «گلولههاي البرز شكاف» توپخانه متحرك روسها كه حتي اين قابليت را داشت كه شبانه و بيصدا از جايي به جاي ديگر منتقل شود، ناچار بود از زنبوركهاي قديمي استفاده كند كه بر پشت شتر حمل ميشد و بيشتر به تفنگ بزرگ شباهت داشت تا توپ. علاوه بر اين نيروهاي او را سواران طوايف و ايلات تشكيل ميدادند كه هر لحظه ممكن بود با دشمن بسازند و به حريف بپيوندند. گويا شاهزاده بلندپرواز قاجار، اين سواره نظام را به تحقير «اراذل» خطاب ميكرده است.
نظام جديد
در آن هنگام سلطان سليم سوم در كشور همسايه، عثماني، ارتش خود را نوسازي كرده بود كه آن را «نظام جديد» ميخواندند. عباسميرزا نيز كوشيد اقداماتي شبيه به او در قشون ايران انجام دهد. كوششهاي او، به نوشته يرواند آبراهاميان، نخستين برنامه نوسازي در ايران عصر قاجار به حساب ميآيد: «[عباسميرزا] به تقليد از... سلطان سليم سوم و مطابق برداشت خود از «نظام جديد» عثماني، به ايجاد «نظام جديد» در آذربايجان دست زد. هسته اصلي اين «نظام جديد» از شش هزار نظامي تشكيل ميشد. اين نيروها به توپخانه متحرك و سلاحهاي كاملاً جديد مجهز بودند، مقرّري منظمي دريافت ميكردند، لباس متحدالشكلي داشتند، در پادگانها سكنا ميگزيدند و توسط افسران اروپايي آموزش ميديدند. عباس ميرزا براي تأمين و تجهيز اين ارتش جديد، كارخانه توپ و تفنگسازي در تبريز ساخت و اداره ترجمهاي داير كرد تا نظامنامه و مقررات مهندسي و نظامي لازم را ترجمه و تدوين كند. او براي تضمين اقدامات مذكور، اولين دفاتر دائمي نمايندگي ايران در پاريس و لندن را افتتاح كرد و همچنين براي تأمين نيروي اين نهاد، نخستين گروه از محصلان ايراني را به اروپا اعزام كرد تا در برخي رشتههاي كاربردي مانند علوم نظامي، مهندسي، تفنگسازي، پزشكي، چاپ و زبانهاي مدرن آموزش ببينند. عباس ميرزا براي تأمين هزينه اين امور، مستمريها و مخارج گزاف و غيرلازم دربار را قطع كرد و با استفاده از تعرفههاي حمايتي و تحريم استفاده از پارچههاي خارجي، درآمدها را افزايش داد. و سپس براي جلوگيري از تكرار شورشهاي مذهبي كه سلطان سليم سوم را از پاي در آورده بود، نظر مساعد علماء را به «نظام جديد» جلب كرد.» («ايران بين دو انقلاب» يرواند آبراهاميان)
جزئيات بيشتر كوششهاي اصلاحگرانه عباسميرزا را در شمارههاي آينده مرور خواهيم كرد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی