اصلاحات ديگر
آنچه شاهزاده عباسميرزا (وليعهد و نايبالسلطنه فتحعليشاه قاجار) را به صرافت ساماندهي «نظام جديد» انداخت و او را به اصلاحگري واداشت، تجربه رويارويي نظامي با روسيه بود و خطري كه از آن سو سرزمينهاي تحت تسلط قاجارها را تهديد ميكرد. بنابراين تعجبي نداشت كه بخش عمده تلاشهاي او صرف تجهيز و آموزش نظاميان و ساخت توپ و تفنگ و دژهاي دفاعي ميشد. اما اين اقدامات اصلاحي در همين سطح متوقف نشد و به امور ديگر نيز گسترش يافت. از جمله مهمترين اقدامات غير نظامي عباسميرزا، تشكيل مجلس «مظالم» بود. به نوشته دنبلي، مورخ رسمي دربار، نايبالسلطنه «وضع روز مظالم فرمودند كه ماهي يك روز هر كه را از قوي و ضعيف عرضي باشد، در پيشگاه ايوان عرضه دارد. از براي دادخواهان و حاجتمندان [در اين روز] حاجبي و درباني ضرور و دركار نيست. [شاهزاده همچنين] امناي شرع در هر بلد تعيين فرمودند كه حافظ حدود شرع باشند و نگذارند كه كسي پاي از جاده شرع نبوي بيرون گذارد». («مآثر سلطانيه»)
آيين نشستن حاكمان به «مظالم»، شيوهاي كهن و ستوده در فرمانروايي ايراني بود كه از جمله در «سياستنامه» خواجه نظامالملك طوسي بر لزوم آن تأكيد شده است: «چاره نيست پادشاه را از آن كه در هفته دو روز به مظالم نشيند و داد از بيدادگر بستاند و انصاف بدهد و سخن رعيت به گوش خويش بشنود، بيواسطه».
قاصدان
عباسميرزا كه انديشه نظم و قاعده در سر داشت، به وضع كاروانسراها و چاپارخانههاي ميان آذربايجان و تهران نيز پرداخت و سر و ساماني به آنها داد. دنبلي در شرح اقداماتي كه به اين منظور صورت گرفت، به فزوني آمد و شد در اين مسير اشاره دارد و مينويسد: «عابرين و قاصدين از ايلچيان روم و فرنگ... هر روز يكي ميآيد و يكي ميرود و هرگز راه از مردم آگاه خالي نيست». اين وضع را وقتي با شرايط يكصد سال بعد مقايسه ميكنيم، معناي تازهاي پيدا ميكند. حدود صد سال پس از دوره نوسازي عباسميرزا، هنگامي كه جنبش مشروطه پيروز و مجلس شوراي ملي تشكيل شد، نمايندگان تبريز براي رسيدن به تهران، به شيوه مرسوم روزگار خود، ابتدا از سرحد خارج شدند و به بادكوبه (باكو) رفتند، از آنجا به كشتي نشستند و به انزلي آمدند و از انزلي راه تهران در پيش گرفتند، چرا كه مسير مستقيم آذربايجان به تهران امنيت نداشت.
به دنباله سخن دنبلي باز گرديم كه از آمد و شد پيدرپي «قاصدان روم و فرنگ» به دستگاه نايبالسلطنه حكايت داشت. او روابط خارجي عباسميرزا را در شرحي كه از اغراق مرسوم در تاريخنگاريهاي رسمي خالي نيست، چنين توصيف ميكند: «بعد از تمكن و استقرار نايبالسلطنه در مملكت آذربايجان، از حسن سلوك آن حضرت، پادشاه هر دولت قوي مكنت و شهريار هر ديار، راه ذهاب و اياب به دربار كيوانمدار پادشاهي گشادهاند و شادمان به دوستي و صداقت و محبت و وفا و درستي عهد نايبالسلطنه، به خدمت اعليحضرت شاهي آمد و رفت مينمايند و ايلچيان و نامهي دوستانه ايشان از هم بريده نميشود.
اگر پادشاه والاجاه مملكت روس است، آن حضرت (منظور عباسميرزا است) را واسطه انجام كار صلح در ميان دو دولت... كرد... و اگر پادشاه انگليس است، به حدي رابطه خصوصيت و يگانگي با حضرت نايبالسلطنه دارد كه روز به روز سفرا و چاپاران آن دولت از هم بريده نميشود و از كلي و جزوي امور خود، نايبالسلطنه را به ارسال مكاتيب دوستانه، وسيله محبت و مراودت ميسازد. حتي اينكه در اين اوقات آن پادشاه ذيجاه (پادشاه انگلستان) را در يك روز، دو فرزند نيكو مولد قدم از كتم عدم به عرصه وجود نهاده و از اين نعمت، آن پادشاه را خوشحالي تمام حاصل شده بود. مراسلهاي دوستانه در اين باب ارسال داشته كه «چون ما از اين حالت خوشحال شديم، بايد نايبالسلطنه نيز از شنيدن اين مژده خوشحال باشند». و اگر پادشاه نمسه (اتريش) و فرانسه است، همواره وسيله دوستي و يگانگي ميجويند و راه اتحاد ميپويند.»
ارباب عمايم
امر ديگري كه عباسميرزا به آن پرداخت و ميتوان آن را تا حدودي به منظور جلب موافقت علما با «نظام جديد» و اقدامات اصلاحي تلقي كرد، «انضباط امور شرعي» بود. به نوشته دنبلي، عباسميرزا به همراه ميرزا بزرگ قائم مقام «مجتهدين و علماء و ارباب عمايم را تعظيم و تكريم مينمايند و نايبالسلطنه... خود به نفس نفيس در اكثر جماعت به نماز جمعه در مسجد جامع حاضر ميشوند وكاري كه نه بر قانون شرع است، از درجه اعتبار ساقط است و قائم مقام، صدر دولت را هر شب پنجشنبه و جمعه، فقها و ارباب عمايم موعودند و اگر دعوايي كه در خارج سماجت پيدا كرده باشد و به انجام نرسيده، در شب اجلاس علماء به آساني طي ميشود و قائم مقام نسخهاي در آداب جهاد و نسخهاي در اثبات نبوت و ولايت خاصه و عامه و اثبات معجزه باقيه نبويه مرقوم و محرر داشتهاند (كتاب «احكام الجهاد و اسباب الرشاد»)، در كمال خوبي و فطانت و ذكاوت و دلايل و براهين اضافه به دلايل قديمه علماي متقدمين، از حكما و متكلمين آورده و دانايان و صاحب سواران از جانب علماء و مجتهدين به هر قريه و بلد تعيين رفته كه عوام را رسوم جهاد و قواعد صلات و صيام و در ميان يكديگر رسم عدالت و مروت آموزند و بدين شيوه ستوده نام نيك از براي دولت اندزوند.»
آنچه شاهزاده عباسميرزا (وليعهد و نايبالسلطنه فتحعليشاه قاجار) را به صرافت ساماندهي «نظام جديد» انداخت و او را به اصلاحگري واداشت، تجربه رويارويي نظامي با روسيه بود و خطري كه از آن سو سرزمينهاي تحت تسلط قاجارها را تهديد ميكرد. بنابراين تعجبي نداشت كه بخش عمده تلاشهاي او صرف تجهيز و آموزش نظاميان و ساخت توپ و تفنگ و دژهاي دفاعي ميشد. اما اين اقدامات اصلاحي در همين سطح متوقف نشد و به امور ديگر نيز گسترش يافت. از جمله مهمترين اقدامات غير نظامي عباسميرزا، تشكيل مجلس «مظالم» بود. به نوشته دنبلي، مورخ رسمي دربار، نايبالسلطنه «وضع روز مظالم فرمودند كه ماهي يك روز هر كه را از قوي و ضعيف عرضي باشد، در پيشگاه ايوان عرضه دارد. از براي دادخواهان و حاجتمندان [در اين روز] حاجبي و درباني ضرور و دركار نيست. [شاهزاده همچنين] امناي شرع در هر بلد تعيين فرمودند كه حافظ حدود شرع باشند و نگذارند كه كسي پاي از جاده شرع نبوي بيرون گذارد». («مآثر سلطانيه»)
آيين نشستن حاكمان به «مظالم»، شيوهاي كهن و ستوده در فرمانروايي ايراني بود كه از جمله در «سياستنامه» خواجه نظامالملك طوسي بر لزوم آن تأكيد شده است: «چاره نيست پادشاه را از آن كه در هفته دو روز به مظالم نشيند و داد از بيدادگر بستاند و انصاف بدهد و سخن رعيت به گوش خويش بشنود، بيواسطه».
قاصدان
عباسميرزا كه انديشه نظم و قاعده در سر داشت، به وضع كاروانسراها و چاپارخانههاي ميان آذربايجان و تهران نيز پرداخت و سر و ساماني به آنها داد. دنبلي در شرح اقداماتي كه به اين منظور صورت گرفت، به فزوني آمد و شد در اين مسير اشاره دارد و مينويسد: «عابرين و قاصدين از ايلچيان روم و فرنگ... هر روز يكي ميآيد و يكي ميرود و هرگز راه از مردم آگاه خالي نيست». اين وضع را وقتي با شرايط يكصد سال بعد مقايسه ميكنيم، معناي تازهاي پيدا ميكند. حدود صد سال پس از دوره نوسازي عباسميرزا، هنگامي كه جنبش مشروطه پيروز و مجلس شوراي ملي تشكيل شد، نمايندگان تبريز براي رسيدن به تهران، به شيوه مرسوم روزگار خود، ابتدا از سرحد خارج شدند و به بادكوبه (باكو) رفتند، از آنجا به كشتي نشستند و به انزلي آمدند و از انزلي راه تهران در پيش گرفتند، چرا كه مسير مستقيم آذربايجان به تهران امنيت نداشت.
به دنباله سخن دنبلي باز گرديم كه از آمد و شد پيدرپي «قاصدان روم و فرنگ» به دستگاه نايبالسلطنه حكايت داشت. او روابط خارجي عباسميرزا را در شرحي كه از اغراق مرسوم در تاريخنگاريهاي رسمي خالي نيست، چنين توصيف ميكند: «بعد از تمكن و استقرار نايبالسلطنه در مملكت آذربايجان، از حسن سلوك آن حضرت، پادشاه هر دولت قوي مكنت و شهريار هر ديار، راه ذهاب و اياب به دربار كيوانمدار پادشاهي گشادهاند و شادمان به دوستي و صداقت و محبت و وفا و درستي عهد نايبالسلطنه، به خدمت اعليحضرت شاهي آمد و رفت مينمايند و ايلچيان و نامهي دوستانه ايشان از هم بريده نميشود.
اگر پادشاه والاجاه مملكت روس است، آن حضرت (منظور عباسميرزا است) را واسطه انجام كار صلح در ميان دو دولت... كرد... و اگر پادشاه انگليس است، به حدي رابطه خصوصيت و يگانگي با حضرت نايبالسلطنه دارد كه روز به روز سفرا و چاپاران آن دولت از هم بريده نميشود و از كلي و جزوي امور خود، نايبالسلطنه را به ارسال مكاتيب دوستانه، وسيله محبت و مراودت ميسازد. حتي اينكه در اين اوقات آن پادشاه ذيجاه (پادشاه انگلستان) را در يك روز، دو فرزند نيكو مولد قدم از كتم عدم به عرصه وجود نهاده و از اين نعمت، آن پادشاه را خوشحالي تمام حاصل شده بود. مراسلهاي دوستانه در اين باب ارسال داشته كه «چون ما از اين حالت خوشحال شديم، بايد نايبالسلطنه نيز از شنيدن اين مژده خوشحال باشند». و اگر پادشاه نمسه (اتريش) و فرانسه است، همواره وسيله دوستي و يگانگي ميجويند و راه اتحاد ميپويند.»
ارباب عمايم
امر ديگري كه عباسميرزا به آن پرداخت و ميتوان آن را تا حدودي به منظور جلب موافقت علما با «نظام جديد» و اقدامات اصلاحي تلقي كرد، «انضباط امور شرعي» بود. به نوشته دنبلي، عباسميرزا به همراه ميرزا بزرگ قائم مقام «مجتهدين و علماء و ارباب عمايم را تعظيم و تكريم مينمايند و نايبالسلطنه... خود به نفس نفيس در اكثر جماعت به نماز جمعه در مسجد جامع حاضر ميشوند وكاري كه نه بر قانون شرع است، از درجه اعتبار ساقط است و قائم مقام، صدر دولت را هر شب پنجشنبه و جمعه، فقها و ارباب عمايم موعودند و اگر دعوايي كه در خارج سماجت پيدا كرده باشد و به انجام نرسيده، در شب اجلاس علماء به آساني طي ميشود و قائم مقام نسخهاي در آداب جهاد و نسخهاي در اثبات نبوت و ولايت خاصه و عامه و اثبات معجزه باقيه نبويه مرقوم و محرر داشتهاند (كتاب «احكام الجهاد و اسباب الرشاد»)، در كمال خوبي و فطانت و ذكاوت و دلايل و براهين اضافه به دلايل قديمه علماي متقدمين، از حكما و متكلمين آورده و دانايان و صاحب سواران از جانب علماء و مجتهدين به هر قريه و بلد تعيين رفته كه عوام را رسوم جهاد و قواعد صلات و صيام و در ميان يكديگر رسم عدالت و مروت آموزند و بدين شيوه ستوده نام نيك از براي دولت اندزوند.»
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی