مأموريت دوم
چنانكه ديديم نخستين درگيري از دوره اول جنگهاي ايران و روس (بر سر ايروان) با پيروزي فتحعليشاه قاجار به پايان رسيد و شاه به اتفاق عباسميرزا به تهران بازگشتند. اما هنوز يك سال نگذشته بود كه خبر تحركات تازه روسها در قفقاز به پايتخت رسيد. قضيه از اين قرار بود كه يكي از خوانين دستنشانده روسيه به سرزمينهاي تحت نفوذ ايران تعرض كرده بود. عباسميرزا كه ميدانست اين تعرض امري ساده نيست و به درازا خواهد كشيد، داوطلب سفر به آذربايجان و دفاع از نواحي سرحدي شد. فتحعليشاه موافقت كرد و به اين ترتيب شاهزاده قاجار روز 14 صفر 1220ه.ق. (مطابق 24 ارديبهشت 1184ه.ش.) با بيستهزار سپاهي و يكصد عراده توپ راه آذربايجان در پيش گرفت. اين بار ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني، وزير سرشناس دربار فتحعليشاه نيز مأمور شد عباسميرزا را در اين مأموريت همراهي كند. فتحعليشاه ده روز پس از عزيمت عباسميرزا، خود «به بهانه شكار» عازم سلطانيه زنجان شد و هنگامي كه چند روزي در آنجا استراحت كرد، به سوي آذربايجان به راه افتاد. او اسماعيلخان دامغاني را از ميانه راه مأمور كرد كه سريعتر خود و نفراتش را به عباسميرزا برساند و در خدمت او باشد. گفته ميشود شاه قاجار تصميم گرفته بود گنجه را به سرزمينهاي تحت حاكميت خود بازگرداند.
آشفتگي
عباس ميرزا در ميانه راه به دستور شاه، مهديقليخان قاجار را با فوجي از سپاه روانه ايروان كرد كه اگر محمدخان ايرواني (بيگلربيگي ايروان) دوباره با روسها سر و سري پيدا كرده، او را معزول و خود حكومت ايروان را كفالت كند؛ ولي اگر محمدخان بر عهد خود با شاهزاده برقرار است، او را در دفاع از ايروان در برابر حمله احتمالي روسها ياري رساند. عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي كه در اين سفر همراه عباسميرزا بوده است، شرحي از اوضاع آشفته منطقه (پيش از رسيدن شاه و شاهزاده) ارائه ميدهد كه بسيار روشنگر است: «طاغيان و باغيان از بيگانه و بومي، عنان گشاده و نقد فراغت را به باد فتنه و تاراج داده، نه سپاه را نظامي و نه رعيت را انتظامي و نه كار را قوامي و نه ملتزمان ركاب را مقامي و نه قلعه و حصاري كه در هجوم نابكاري به كار آيد و نه -از پياده و سوار- نامداري كه در ميدان پيكار و هنگام كارزار در شمار آيد. نظم امور رعيت و سپاهي از هم ريخته و شيرازه كتاب ملك و ملت از هم گسيخته، حكام طامع در جلب منافع هواپرستان در تاراج مال زيردستان آتش بيداد از هر سو افروخته بود و براي اندوختن خزاين، خانهها سوخته [بود]»! («مآثر سلطانيه»)
دنبلي سپس به توضيح ويژگيهاي اخلاقي و شخصيت عباسميرزا ميپردازد و تأكيد ميكند كه سپاه شاهزاده، بر خلاف معمول، اجازه تاراج دارايي مردم و ستم كردن بر تهيدستان را نداشتند و از ترس بازخواست شراب نمينوشيدند و قمار نميكردند. او براي جذابتر كردن روايتش، ماجراي پيرزني را به ميان ميآورد كه در نزديكي اردوي شاهزاده زندگي ميكرد و گاوي داشت. پيرزن روزي بيمار شد و «گاوش بيافسار، سر به چادرهاي اردو نهاده، در ميان اردو ميگرديد. و كسي را ياراي آن نبود كه آن را رانده از چشم مردم پوشد (يعني بدزدد) يا آن را گرفته شيرش را براي خود دوشد. تا عجوز (پيرزن) از ناتواني وارست و گاو خود را گرفته به منزل خود پيوست.»
راوي همچنين شرحي از سختگيريهاي عباسميرزا در امر اخذ ماليات و مخارج حكومتي داده است و از هزينههاي هنگفتي كه خرج سپاهيان ميشد ناليده است كه : «چون در جنگ و جهاد، آيين پيشين اسلاميان مرعي و معمول نبود، كار جنگ بر وجه دلخواه ساخته نميشد. و نواب نايبالسلطنه به نظر دقت، ملاحظه فرمودند كه جنگ فرنگ (شيوه جنگي اروپائيان) همان «نظام» است كه خداوند مجيد در قرآن حميد اشاره به آن فرموده و سپاه ايران نظام قديم را از دست دادند و همان قاعده را مخالفان به دست گرفتند».
ميراث
نوشته دنبلي همان توجيهي است كه يرواند آبراهاميان در «ايران بين دو انقلاب» به آن اشاره كرده است: «[عباس ميرزا] براي جلوگيري از تكرار شورشهاي مذهبي كه سلطان سليم سوم (سلطان اصلاحگر عثماني) را از پاي درآورده بود، نظر مساعد علماء را به نظام جديد جلب كرد. دوست او شيخالاسلام تبريزي ميگفت نوسازي ارتش كاملاً با اسلام منطبق است... وقايعنگار درباري او نيز مينويسد كه وليعهد «به نظر دقت» و از طريق اروپائيان، راهكارهاي نظامي اختراع شده توسط پيامبر را كشف كرده بود، زيرا در حالي كه اروپائيان اين راهكارها را حفظ كرده بودند، مسلمانان قرباني جهالت، تنبلي، غرور، حسادت و تفرقه خود شده بودند. بنابراين، ارتش جديد (از نظر او) ميراث غير مستقيم اما مشروع پيامبر بود».
موضوع اخير در نوشته آبراهاميان، اشاره به مقدمهاي است كه دنبلي براي فصلي از كتابش تحت عنوان «نظام جديد» نوشته است و در آن به شرح ويژگي جنگهاي پيامبر اسلام پرداخته است. دنبلي رمز موفقيت مسلمانان در صدر اسلام را نظام و دوامي ميداند كه «اتحاد دوپيكر (صورت فلكي جوزا) و نظم پروين (ستارگان خوشه پروين)» را از نظر بينندگان ميانداخته است.
مورخ رسمي دستگاه وليعهد، با اين مقدمه به سراغ تلاشهاي شاهزاده براي نوسازي نظام ايران ميرود و كوششهاي او را به تفصيل و با جزئيات مرور ميكند. در شمارههاي آينده بخشهايي از اين جزئيات را از نظر خواهيم گذراند.
چنانكه ديديم نخستين درگيري از دوره اول جنگهاي ايران و روس (بر سر ايروان) با پيروزي فتحعليشاه قاجار به پايان رسيد و شاه به اتفاق عباسميرزا به تهران بازگشتند. اما هنوز يك سال نگذشته بود كه خبر تحركات تازه روسها در قفقاز به پايتخت رسيد. قضيه از اين قرار بود كه يكي از خوانين دستنشانده روسيه به سرزمينهاي تحت نفوذ ايران تعرض كرده بود. عباسميرزا كه ميدانست اين تعرض امري ساده نيست و به درازا خواهد كشيد، داوطلب سفر به آذربايجان و دفاع از نواحي سرحدي شد. فتحعليشاه موافقت كرد و به اين ترتيب شاهزاده قاجار روز 14 صفر 1220ه.ق. (مطابق 24 ارديبهشت 1184ه.ش.) با بيستهزار سپاهي و يكصد عراده توپ راه آذربايجان در پيش گرفت. اين بار ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني، وزير سرشناس دربار فتحعليشاه نيز مأمور شد عباسميرزا را در اين مأموريت همراهي كند. فتحعليشاه ده روز پس از عزيمت عباسميرزا، خود «به بهانه شكار» عازم سلطانيه زنجان شد و هنگامي كه چند روزي در آنجا استراحت كرد، به سوي آذربايجان به راه افتاد. او اسماعيلخان دامغاني را از ميانه راه مأمور كرد كه سريعتر خود و نفراتش را به عباسميرزا برساند و در خدمت او باشد. گفته ميشود شاه قاجار تصميم گرفته بود گنجه را به سرزمينهاي تحت حاكميت خود بازگرداند.
آشفتگي
عباس ميرزا در ميانه راه به دستور شاه، مهديقليخان قاجار را با فوجي از سپاه روانه ايروان كرد كه اگر محمدخان ايرواني (بيگلربيگي ايروان) دوباره با روسها سر و سري پيدا كرده، او را معزول و خود حكومت ايروان را كفالت كند؛ ولي اگر محمدخان بر عهد خود با شاهزاده برقرار است، او را در دفاع از ايروان در برابر حمله احتمالي روسها ياري رساند. عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي كه در اين سفر همراه عباسميرزا بوده است، شرحي از اوضاع آشفته منطقه (پيش از رسيدن شاه و شاهزاده) ارائه ميدهد كه بسيار روشنگر است: «طاغيان و باغيان از بيگانه و بومي، عنان گشاده و نقد فراغت را به باد فتنه و تاراج داده، نه سپاه را نظامي و نه رعيت را انتظامي و نه كار را قوامي و نه ملتزمان ركاب را مقامي و نه قلعه و حصاري كه در هجوم نابكاري به كار آيد و نه -از پياده و سوار- نامداري كه در ميدان پيكار و هنگام كارزار در شمار آيد. نظم امور رعيت و سپاهي از هم ريخته و شيرازه كتاب ملك و ملت از هم گسيخته، حكام طامع در جلب منافع هواپرستان در تاراج مال زيردستان آتش بيداد از هر سو افروخته بود و براي اندوختن خزاين، خانهها سوخته [بود]»! («مآثر سلطانيه»)
دنبلي سپس به توضيح ويژگيهاي اخلاقي و شخصيت عباسميرزا ميپردازد و تأكيد ميكند كه سپاه شاهزاده، بر خلاف معمول، اجازه تاراج دارايي مردم و ستم كردن بر تهيدستان را نداشتند و از ترس بازخواست شراب نمينوشيدند و قمار نميكردند. او براي جذابتر كردن روايتش، ماجراي پيرزني را به ميان ميآورد كه در نزديكي اردوي شاهزاده زندگي ميكرد و گاوي داشت. پيرزن روزي بيمار شد و «گاوش بيافسار، سر به چادرهاي اردو نهاده، در ميان اردو ميگرديد. و كسي را ياراي آن نبود كه آن را رانده از چشم مردم پوشد (يعني بدزدد) يا آن را گرفته شيرش را براي خود دوشد. تا عجوز (پيرزن) از ناتواني وارست و گاو خود را گرفته به منزل خود پيوست.»
راوي همچنين شرحي از سختگيريهاي عباسميرزا در امر اخذ ماليات و مخارج حكومتي داده است و از هزينههاي هنگفتي كه خرج سپاهيان ميشد ناليده است كه : «چون در جنگ و جهاد، آيين پيشين اسلاميان مرعي و معمول نبود، كار جنگ بر وجه دلخواه ساخته نميشد. و نواب نايبالسلطنه به نظر دقت، ملاحظه فرمودند كه جنگ فرنگ (شيوه جنگي اروپائيان) همان «نظام» است كه خداوند مجيد در قرآن حميد اشاره به آن فرموده و سپاه ايران نظام قديم را از دست دادند و همان قاعده را مخالفان به دست گرفتند».
ميراث
نوشته دنبلي همان توجيهي است كه يرواند آبراهاميان در «ايران بين دو انقلاب» به آن اشاره كرده است: «[عباس ميرزا] براي جلوگيري از تكرار شورشهاي مذهبي كه سلطان سليم سوم (سلطان اصلاحگر عثماني) را از پاي درآورده بود، نظر مساعد علماء را به نظام جديد جلب كرد. دوست او شيخالاسلام تبريزي ميگفت نوسازي ارتش كاملاً با اسلام منطبق است... وقايعنگار درباري او نيز مينويسد كه وليعهد «به نظر دقت» و از طريق اروپائيان، راهكارهاي نظامي اختراع شده توسط پيامبر را كشف كرده بود، زيرا در حالي كه اروپائيان اين راهكارها را حفظ كرده بودند، مسلمانان قرباني جهالت، تنبلي، غرور، حسادت و تفرقه خود شده بودند. بنابراين، ارتش جديد (از نظر او) ميراث غير مستقيم اما مشروع پيامبر بود».
موضوع اخير در نوشته آبراهاميان، اشاره به مقدمهاي است كه دنبلي براي فصلي از كتابش تحت عنوان «نظام جديد» نوشته است و در آن به شرح ويژگي جنگهاي پيامبر اسلام پرداخته است. دنبلي رمز موفقيت مسلمانان در صدر اسلام را نظام و دوامي ميداند كه «اتحاد دوپيكر (صورت فلكي جوزا) و نظم پروين (ستارگان خوشه پروين)» را از نظر بينندگان ميانداخته است.
مورخ رسمي دستگاه وليعهد، با اين مقدمه به سراغ تلاشهاي شاهزاده براي نوسازي نظام ايران ميرود و كوششهاي او را به تفصيل و با جزئيات مرور ميكند. در شمارههاي آينده بخشهايي از اين جزئيات را از نظر خواهيم گذراند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی