كشمكشهاي سفير
رفتار عجيب و توقعات فراوان محمدنبيخان قزويني، دومين فرستاده فتحعليشاه قاجار به هند، مقامات و مهمانداران انگليسياش را در بمبئي چنان كلافه كرد كه در نامهاي به فرمانداركل هندوستان خواستار انتقال هر چه سريعتر سفير ايران به كلكته شدند. او در طول ماههايي كه ميهمان مقامات كمپاني هند شرقي و دانكن (حكمران بمبئي) بود، مدام در مورد موضوعات كوچك و كماهميت شكايت داشت و با انتظارات غيرمعقول خود ميزبانانش را ميآزرد. محمدنبيخان مثلاً دانكن را وادار كرده بود در اعلاميهاي خطاب به مردم بمبئي، آنها را از سبقت گرفتن از كالسكه ايلچي ايران در معابر منع كند و از ايشان بخواهد با ديدن كالسكه او كنار بروند تا او بدون توقف رد شود. حكمران نگونبخت اعلاميه را صادر كرد اما در عين حال مؤدبانه به سفير عاليمقام يادآور شد كه براي پرهيز از مشكلات بيشتر، ميتواند دستور دهد «اسبهاي كالسكهاش را به جاي سرعت قدم پياده»، به يورتمه حركت دهند.
به نوشته دنيس رايت: «آخر دسامبر [1805] (اوايل شوال 1220ه.ق.) ديگر جانِ دانكن از دست محمدنبيخان به لب رسيده بود. اگر تحمل رفتار توانفرساي محمدنبي بهايي بود كه بايد براي اتحاد با ايران در برابر فرانسويان پرداخت، پس بار گران دمساز شدن با اين شخص غيرقابل تحمل بايستي به تساوي بين بمبئي و كلكته تقسيم شود.» («ايرانيان در ميان انگليسيها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
سمهاي طلايي
دانكن در نامهاي به كفيل فرمانداركل هندوستان نوشت كه راضي نگه داشتن محمدنبيخان در بمبئي تقريباً غير ممكن شده است. او يادآوري كرد نقش دوگانه محمدنبي به عنوان ايلچي و بازرگان مشكلات فراواني به بار ميآورد و او هرچه اميدش را براي تبديل موقعيت سفارت به منبعي براي كسب سود مادي از دست ميدهد، بهانهگيرتر ميشود. اشاره دانكن به تصوّرات اغراقآميز محمدنبيخان از منافع مادي سفارت بود. گفته ميشود او پيش از حركت به هند به يكي از مقامات انگليسي دفتر نمايندگي كمپاني هند شرقي در بصره گفته بود در بازگشت از اين مأموريت سم اسبهايش را از طلا و نقره خواهد ساخت! محمدنبيخان با همين تصوّر مبالغ هنگفتي را خرج به دست آوردن مقام سفارت و سفر به هند كرده بود و به همين دليل بسيار مقروض بود.
ايلچي ايران سرانجام در اوايل فوريه 1806 (ذيقعده 1220ه.ق.) با همراهانش سوار كشتي شد و راه كلكته در پيش گرفت. «فرمانفرماي هند كه از پيش گزارشهاي هشداردهندهاي از رفتار محمدنبي در بمبئي دريافت كرده بود، با مصلحتانديشي جان مالكوم سرسخت تصميم گرفت از همان ابتدا نرمش را كنار بگذارد. پيش از آنكه محمدنبيخان از كشتي پياده شود به اطلاع او رساندند كه رفتار تبخترآميز و دشوارش در بمبئي و اعمال وقيح همراهانش به هيچ وجه در اين منطقه (يعني كلكته) تحمل نخواهد شد. به او گفتند همراهانش نبايد با اسلحه خارج شوند مگر اينكه در معيّت خود او باشند و به ايشان هشدار دادند كه در صورتي كه مرتكب اعمال خلاف گردند، قوانين شهرداري كلكته به شدت در مورد آنان اعمال خواهد شد. به مقامات كمپاني هندشرقي در لندن نيز نوشته شد كه مقامات كلكته آماده هستند در برابر توقعات خصوصي و مالي او مقاومت كنند [زيرا] تن دادن به چنين توقعاتي به نظر ما فدا كردن شرف ملت بريتانيا خواهد بود. مقامات كلكته در گزارش خود [به لندن همچنين] نوشتند كه تصميم داردند به محض آغاز فصل مسافرت دريايي، محمدنبيخان را به ايران پس بفرستند و در اين ميان مخارج او را به پايينترين حد ممكن محدود خواهند كرد.»
كلكته
محمدنبيخان هشت ماه در كلكته ماند. جالب اينجاست كه رفتار او در اين مدت (از نظر منابع انگليسي) «به نحو قابل ملاحظهاي بهتر از حد انتظار بود». البته او از لحن طعنهآميز و گلايههاي مداوم خود عدول نكرد و سرانجام موفق شد دل فرمانداركل هندوستان را نرم كند. محمدنبيخان براي اين منظور تهديدي ملايم اما مؤثر به كار گرفت و به مقامات انگليسي هند اطلاع داد شاه ايران از او گزارشهاي منظم و با جزئيات خواسته است و او مجاز نيست در اين گزارشها در مورد رفتار مقامات ميزبان سكوت كند. «از قرار معلوم فرمانفرماي هند كه نگران اخبار دسيسهچيني فرانسويها در تهران بود، از اين تهديد وحشت كرد و عزم جزم او براي مقاومت در برابر خواستهاي سفير ايران سست شد.»
نتيجهاي كه محمدنبيخان از اين وضعيت گرفت اين بود كه كمپاني هندشرقي سرانجام پذيرفت از بدهيهاي هنگفت محمدنبيخان (مربوط به روابط بازرگاني گذشته) صرفنظر كند و درعين حال يك مقرري مادامالعمر (ماهانه 1000 روپيه) براي ايلچي در نظر بگيرد. او هنگام ترك هندوستان نيز مقدار زيادي مالالتجاره را، به بهانه اينكه براي شاه و مقامات ايران تحفه ميبرد، بدون پرداخت حقوق گمركي خارج كرد. در ميان مكاتبات به جا مانده از مقامات انگليسي هند، جابهجا اشاراتي در مورد وفاداري محمدنبيخان به منافع بريتانيا ديده ميشود كه به واقع مايه شرمساري است!
گذشته از همه اينها تنها مأموريت سياسي مهمي كه پادشاه ايران در اين مدت به ايلچي خود محول كرد، رساندن نامهاي بود كه در ژانويه 1807، 22 شوال 1221ه.ق. توسط محمدنبيخان تقديم فرمانداركل هند شد. شاه در اين نامه ضمن اشاره به پيروزيهاي خود بر قشون روسيه، اطلاع داده بود كه يك هيأت ديپلماتيك فرانسوي به تهران آمده و او آمادگي دارد مطابق معاهده سياسي با انگليسيها، اين هيأت را اخراج كند؛ مشروط بر اينكه انگليسيها آماده باشند «بر عليه روس منحوس» با ايران دست اتفاق بدهند.
پاسخ انگليسيها منفي بود. آنها در آن مقطع با روسيه عليه ناپلئون همپيمان بودند و با اشاره به اينكه معاهده سياسي ميان ايران و حكومت انگليسي هند تنها به تهاجم افغانها يا فرانسويها دلالت دارد، از ياري رساندن به شاه ايران خودداري كردند. معاهده فينكنشتاين نتيجه اين پاسخ منفي انگليسيها بود.
رفتار عجيب و توقعات فراوان محمدنبيخان قزويني، دومين فرستاده فتحعليشاه قاجار به هند، مقامات و مهمانداران انگليسياش را در بمبئي چنان كلافه كرد كه در نامهاي به فرمانداركل هندوستان خواستار انتقال هر چه سريعتر سفير ايران به كلكته شدند. او در طول ماههايي كه ميهمان مقامات كمپاني هند شرقي و دانكن (حكمران بمبئي) بود، مدام در مورد موضوعات كوچك و كماهميت شكايت داشت و با انتظارات غيرمعقول خود ميزبانانش را ميآزرد. محمدنبيخان مثلاً دانكن را وادار كرده بود در اعلاميهاي خطاب به مردم بمبئي، آنها را از سبقت گرفتن از كالسكه ايلچي ايران در معابر منع كند و از ايشان بخواهد با ديدن كالسكه او كنار بروند تا او بدون توقف رد شود. حكمران نگونبخت اعلاميه را صادر كرد اما در عين حال مؤدبانه به سفير عاليمقام يادآور شد كه براي پرهيز از مشكلات بيشتر، ميتواند دستور دهد «اسبهاي كالسكهاش را به جاي سرعت قدم پياده»، به يورتمه حركت دهند.
به نوشته دنيس رايت: «آخر دسامبر [1805] (اوايل شوال 1220ه.ق.) ديگر جانِ دانكن از دست محمدنبيخان به لب رسيده بود. اگر تحمل رفتار توانفرساي محمدنبي بهايي بود كه بايد براي اتحاد با ايران در برابر فرانسويان پرداخت، پس بار گران دمساز شدن با اين شخص غيرقابل تحمل بايستي به تساوي بين بمبئي و كلكته تقسيم شود.» («ايرانيان در ميان انگليسيها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
سمهاي طلايي
دانكن در نامهاي به كفيل فرمانداركل هندوستان نوشت كه راضي نگه داشتن محمدنبيخان در بمبئي تقريباً غير ممكن شده است. او يادآوري كرد نقش دوگانه محمدنبي به عنوان ايلچي و بازرگان مشكلات فراواني به بار ميآورد و او هرچه اميدش را براي تبديل موقعيت سفارت به منبعي براي كسب سود مادي از دست ميدهد، بهانهگيرتر ميشود. اشاره دانكن به تصوّرات اغراقآميز محمدنبيخان از منافع مادي سفارت بود. گفته ميشود او پيش از حركت به هند به يكي از مقامات انگليسي دفتر نمايندگي كمپاني هند شرقي در بصره گفته بود در بازگشت از اين مأموريت سم اسبهايش را از طلا و نقره خواهد ساخت! محمدنبيخان با همين تصوّر مبالغ هنگفتي را خرج به دست آوردن مقام سفارت و سفر به هند كرده بود و به همين دليل بسيار مقروض بود.
ايلچي ايران سرانجام در اوايل فوريه 1806 (ذيقعده 1220ه.ق.) با همراهانش سوار كشتي شد و راه كلكته در پيش گرفت. «فرمانفرماي هند كه از پيش گزارشهاي هشداردهندهاي از رفتار محمدنبي در بمبئي دريافت كرده بود، با مصلحتانديشي جان مالكوم سرسخت تصميم گرفت از همان ابتدا نرمش را كنار بگذارد. پيش از آنكه محمدنبيخان از كشتي پياده شود به اطلاع او رساندند كه رفتار تبخترآميز و دشوارش در بمبئي و اعمال وقيح همراهانش به هيچ وجه در اين منطقه (يعني كلكته) تحمل نخواهد شد. به او گفتند همراهانش نبايد با اسلحه خارج شوند مگر اينكه در معيّت خود او باشند و به ايشان هشدار دادند كه در صورتي كه مرتكب اعمال خلاف گردند، قوانين شهرداري كلكته به شدت در مورد آنان اعمال خواهد شد. به مقامات كمپاني هندشرقي در لندن نيز نوشته شد كه مقامات كلكته آماده هستند در برابر توقعات خصوصي و مالي او مقاومت كنند [زيرا] تن دادن به چنين توقعاتي به نظر ما فدا كردن شرف ملت بريتانيا خواهد بود. مقامات كلكته در گزارش خود [به لندن همچنين] نوشتند كه تصميم داردند به محض آغاز فصل مسافرت دريايي، محمدنبيخان را به ايران پس بفرستند و در اين ميان مخارج او را به پايينترين حد ممكن محدود خواهند كرد.»
كلكته
محمدنبيخان هشت ماه در كلكته ماند. جالب اينجاست كه رفتار او در اين مدت (از نظر منابع انگليسي) «به نحو قابل ملاحظهاي بهتر از حد انتظار بود». البته او از لحن طعنهآميز و گلايههاي مداوم خود عدول نكرد و سرانجام موفق شد دل فرمانداركل هندوستان را نرم كند. محمدنبيخان براي اين منظور تهديدي ملايم اما مؤثر به كار گرفت و به مقامات انگليسي هند اطلاع داد شاه ايران از او گزارشهاي منظم و با جزئيات خواسته است و او مجاز نيست در اين گزارشها در مورد رفتار مقامات ميزبان سكوت كند. «از قرار معلوم فرمانفرماي هند كه نگران اخبار دسيسهچيني فرانسويها در تهران بود، از اين تهديد وحشت كرد و عزم جزم او براي مقاومت در برابر خواستهاي سفير ايران سست شد.»
نتيجهاي كه محمدنبيخان از اين وضعيت گرفت اين بود كه كمپاني هندشرقي سرانجام پذيرفت از بدهيهاي هنگفت محمدنبيخان (مربوط به روابط بازرگاني گذشته) صرفنظر كند و درعين حال يك مقرري مادامالعمر (ماهانه 1000 روپيه) براي ايلچي در نظر بگيرد. او هنگام ترك هندوستان نيز مقدار زيادي مالالتجاره را، به بهانه اينكه براي شاه و مقامات ايران تحفه ميبرد، بدون پرداخت حقوق گمركي خارج كرد. در ميان مكاتبات به جا مانده از مقامات انگليسي هند، جابهجا اشاراتي در مورد وفاداري محمدنبيخان به منافع بريتانيا ديده ميشود كه به واقع مايه شرمساري است!
گذشته از همه اينها تنها مأموريت سياسي مهمي كه پادشاه ايران در اين مدت به ايلچي خود محول كرد، رساندن نامهاي بود كه در ژانويه 1807، 22 شوال 1221ه.ق. توسط محمدنبيخان تقديم فرمانداركل هند شد. شاه در اين نامه ضمن اشاره به پيروزيهاي خود بر قشون روسيه، اطلاع داده بود كه يك هيأت ديپلماتيك فرانسوي به تهران آمده و او آمادگي دارد مطابق معاهده سياسي با انگليسيها، اين هيأت را اخراج كند؛ مشروط بر اينكه انگليسيها آماده باشند «بر عليه روس منحوس» با ايران دست اتفاق بدهند.
پاسخ انگليسيها منفي بود. آنها در آن مقطع با روسيه عليه ناپلئون همپيمان بودند و با اشاره به اينكه معاهده سياسي ميان ايران و حكومت انگليسي هند تنها به تهاجم افغانها يا فرانسويها دلالت دارد، از ياري رساندن به شاه ايران خودداري كردند. معاهده فينكنشتاين نتيجه اين پاسخ منفي انگليسيها بود.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی