گاردان در ايران
چنانكه ديديم، ناپلئون بناپارت پس از انعقاد قرارداد فينكنشتاين با نماينده فتحعليشاه قاجار، ژنرال گاردان را به عنوان سفير به ايران فرستاد. به نوشته علياصغر شميم در «ايران در دوره سلطنت قاجار» هدف امپراتور فرانسه از اعزام گاردن «در حقيقت ابراز دشمني و مخالفت با دو دولت روسيه و انگلستان بود. ناپلئون تسلط روسيه را بر گرجستان كه منجر به افتتاح روابط نزديك بين آن دولت و دولت عثماني ميشد، مخالف مصالح خود ميدانست و بنابراين لازم بود كه از هر حيث سپاه ايران را در برابر آن دولت تقويت كند. تهديد انگلستان به وسيله حمله به هندوستان نيز جزو نقشه سياسي امپراتور بود و براي اين منظور نيز تقويت سپاه ايران و ايجاد خط سوقالجيشي از كنار درياي سياه تا معابر شرقي فلات ايران لازم بود. به همين علت ناپلئون تعليمات مفصل و مشروحي به سرتيپ گاردان داد كه خلاصه آن، [انجام] تحقيقات كامل جغرافيايي راجع به راههاي ايران و مقدار علوفه و آذوقه و وسايل حمل و نقل و چگونگي سپاه فعلي و تقويت آن سپاه در برابر دولت روسيه بود».
سفير
گاردان از راه آذربايجان به ايران وارد شد و ابتدا مورد استقبال شاهزاده عباسميرزا (وليعهد و نايبالسلطنه فتحعليشاه) قرار گرفت: «ميرزا محمدرضا [قزويني] و جنرال غاردان (گاردان) ايلچي در دارالسلطنه تبريز به خدمت نايبالسلطنه هنگام بار عام تشرّف جسته، نامه ناپليون را گذرانيدند و انواع التفات و احسان قرين حال خود ديدند. نواب نايبالسلطنه، فتحعليخان نوري قوريساولباشي (رئيس تشريفات نظامي) را كه از اعاظم درگاه و مردي با رتبت و كارآگاه بود، به مهمانداري ايلچيان تعيين و ايشان در دوازدهم شهر رمضان [1222ه.ق.]، روانه درگاه خاقان جمنگين (فتحعليشاه) شدند و بعد از ورود ايشان به دارالسلطنه طهران، خسرو كامران انواع الطاف و اشقاق درباره ايشان مبذول داشته، جنرال غاردان به خطاب خاني سرافراز و همراهان او را به نوازش بيپايان مفتخر و ممتاز فرمودند و از تختگاه، سلطنت عسكرخان افشار رومي كه از سركردگان بود، با تدارك و سامان تمام به سفارت فرانسه مأمور و از اجناس نفيسه و تحف مرغوبه به رسم يادبود، با نامه محبّت آغاز مؤالفتطراز، از طرف قرينالشرف اعليحضرت گردون رتبت و نواب نايبالسلطنه و الخلافه، مصحوب او (همراه او) روان گرديد». («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح غلامحسين زرگرينژاد)
گاردن پس از رسيدن به تهران در نامهاي به وزارتخارجه فرانسه شرحي از سفر خود و برداشتش از اوضاع ايران ارائه داد كه بخشهايي از آن چنين بود: «در دربار تهران ما را به ملاطفت تمام پذيرفتند. معاهدهاي را كه حامل آن بودم (معاهده فينكنشتاين) در تاريخ بيستم [دسامبر 1807م، 19 شوال 1222ه.ق. - آذر 1186ه.ش.] به تصويب [فتحعليشاه] رساندم و معاهدهاي تجاري نيز... بستم. به موجب اين معاهده، همانطور كه در... عهدنامه اتحاد (فينكنشتاين) قيد شده، جزيره خارك به ما واگذار گرديده و در تمام بلادي كه فرانسه قنسول دارد، به عيسويان آزادي مذهب داده شده [است]... خيال اردوكشي به هند، چون مردم اينجا همه فوقالعاده پولپرستند، در جميع مغزها جا گرفته. اگرچه عباسميرزا و برادران او جز فكر جنگ خيالي ديگر ندارند، اعيان مردم عموماً طالب فراغت و راحتند... در يكي از روزهايي كه به حضور امپراتور (ناپلئون) شرفياب شده بودم، او نسبت به اردوكشي به هند اظهار كمال علاقهمندي ميكرد و ميگفت تا روسيه گرجستان را در تصرّف دارد، اين خيال امكانپذير نيست و به اينكه اعليحضرت شاه ايران آن را دوباره متصرّف شود نهايت مساعدت را ابراز ميداشت. [اما] طبيعي است كه تا ماده چهارم معاهده [فينكنشتاين] مجري نشود، اجراي ماده هشتم ممكن نيست. (ماده چهار شامل تعهد فرانسه براي كمك به اخراج روسيه از گرجستان بود و ماده هشت شامل تعهد ايران نسبت به قطع رابطه با انگلستان و اعلان جنگ به آن كشور. به نظر ميرسد در متن نامه يا ترجمه آن اشتباهي صورت گرفته و منظور گاردن در اينجا ماده 8 نبوده بلكه ماده 12 بوده است كه تعهد ايران به كمك به فرانسه براي لشكركشي به هند را شامل ميشد)». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» ترجمه عباس اقبال)
استبداد
گاردان در ادامه نامه به مأموريت سري خود اشاره ميكند و مينويسد: «بر حسب تعليمات سرّي كه داشتم، قراردادي [با ايرانيان] بستم كه 20هزار قبضه تفنگ از قرار هر قبضهاي سي فرانك تسليم ايران نمائيم. مجموع قيمت تفنگها در موقع تحويل آنها در بندر بوشهر يا يكي ديگر از بنادر خليج فارس تأديه خواهد شد».
فرستاده ناپلئون در مورد موقعيت سياسي و وضع حكومت ايران نيز به وزير خارجه خود چنين گزارش ميدهد: «حكومت در اينجا بينهايت استبدادي است ولي با اينكه شاهزاده وليعهد (عباسميرزا) نسبت به جان و مال رعاياي خود هر گونه حق دارد، كمتر اتفاق ميافتد كه از حقوق خود سوءاستفاده كند. او شخصاً مردي زيرك و نظامي قابلي است و به هر كس كه قابليتي داشته باشد، اجر صحيح ميدهد».
گاردان در پايان نامه توسط وزير خارجه، از امپراتور فرانسه اجازه ميخواهد تا نشانهايي را كه فتحعليشاه به او و همراهانش اعطاء كرده است، به سينه نصب كنند: «اعليحضرت پادشاه [ايران] مرا به نشان خورشيد از درجه اول سرافراز فرمود و به هر يك از همراهان... نيز يك قطعه نشان از درجه دوم عطا كرد. از حضرتعالي استدعا دارم كه از طرف اعليحضرت امپراتور اجازه زدن اين نشانها را صادر نمائيد، چه نشان مزبور تشويقي است براي كساني كه در ممالك بعيده با تحمل مشقات بسيار به خدمتگزاري مشغولند و اميدي است جهت اشخاصي كه بعدها به اين نواحي بيايند».
چنانكه ديديم، ناپلئون بناپارت پس از انعقاد قرارداد فينكنشتاين با نماينده فتحعليشاه قاجار، ژنرال گاردان را به عنوان سفير به ايران فرستاد. به نوشته علياصغر شميم در «ايران در دوره سلطنت قاجار» هدف امپراتور فرانسه از اعزام گاردن «در حقيقت ابراز دشمني و مخالفت با دو دولت روسيه و انگلستان بود. ناپلئون تسلط روسيه را بر گرجستان كه منجر به افتتاح روابط نزديك بين آن دولت و دولت عثماني ميشد، مخالف مصالح خود ميدانست و بنابراين لازم بود كه از هر حيث سپاه ايران را در برابر آن دولت تقويت كند. تهديد انگلستان به وسيله حمله به هندوستان نيز جزو نقشه سياسي امپراتور بود و براي اين منظور نيز تقويت سپاه ايران و ايجاد خط سوقالجيشي از كنار درياي سياه تا معابر شرقي فلات ايران لازم بود. به همين علت ناپلئون تعليمات مفصل و مشروحي به سرتيپ گاردان داد كه خلاصه آن، [انجام] تحقيقات كامل جغرافيايي راجع به راههاي ايران و مقدار علوفه و آذوقه و وسايل حمل و نقل و چگونگي سپاه فعلي و تقويت آن سپاه در برابر دولت روسيه بود».
سفير
گاردان از راه آذربايجان به ايران وارد شد و ابتدا مورد استقبال شاهزاده عباسميرزا (وليعهد و نايبالسلطنه فتحعليشاه) قرار گرفت: «ميرزا محمدرضا [قزويني] و جنرال غاردان (گاردان) ايلچي در دارالسلطنه تبريز به خدمت نايبالسلطنه هنگام بار عام تشرّف جسته، نامه ناپليون را گذرانيدند و انواع التفات و احسان قرين حال خود ديدند. نواب نايبالسلطنه، فتحعليخان نوري قوريساولباشي (رئيس تشريفات نظامي) را كه از اعاظم درگاه و مردي با رتبت و كارآگاه بود، به مهمانداري ايلچيان تعيين و ايشان در دوازدهم شهر رمضان [1222ه.ق.]، روانه درگاه خاقان جمنگين (فتحعليشاه) شدند و بعد از ورود ايشان به دارالسلطنه طهران، خسرو كامران انواع الطاف و اشقاق درباره ايشان مبذول داشته، جنرال غاردان به خطاب خاني سرافراز و همراهان او را به نوازش بيپايان مفتخر و ممتاز فرمودند و از تختگاه، سلطنت عسكرخان افشار رومي كه از سركردگان بود، با تدارك و سامان تمام به سفارت فرانسه مأمور و از اجناس نفيسه و تحف مرغوبه به رسم يادبود، با نامه محبّت آغاز مؤالفتطراز، از طرف قرينالشرف اعليحضرت گردون رتبت و نواب نايبالسلطنه و الخلافه، مصحوب او (همراه او) روان گرديد». («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح غلامحسين زرگرينژاد)
گاردن پس از رسيدن به تهران در نامهاي به وزارتخارجه فرانسه شرحي از سفر خود و برداشتش از اوضاع ايران ارائه داد كه بخشهايي از آن چنين بود: «در دربار تهران ما را به ملاطفت تمام پذيرفتند. معاهدهاي را كه حامل آن بودم (معاهده فينكنشتاين) در تاريخ بيستم [دسامبر 1807م، 19 شوال 1222ه.ق. - آذر 1186ه.ش.] به تصويب [فتحعليشاه] رساندم و معاهدهاي تجاري نيز... بستم. به موجب اين معاهده، همانطور كه در... عهدنامه اتحاد (فينكنشتاين) قيد شده، جزيره خارك به ما واگذار گرديده و در تمام بلادي كه فرانسه قنسول دارد، به عيسويان آزادي مذهب داده شده [است]... خيال اردوكشي به هند، چون مردم اينجا همه فوقالعاده پولپرستند، در جميع مغزها جا گرفته. اگرچه عباسميرزا و برادران او جز فكر جنگ خيالي ديگر ندارند، اعيان مردم عموماً طالب فراغت و راحتند... در يكي از روزهايي كه به حضور امپراتور (ناپلئون) شرفياب شده بودم، او نسبت به اردوكشي به هند اظهار كمال علاقهمندي ميكرد و ميگفت تا روسيه گرجستان را در تصرّف دارد، اين خيال امكانپذير نيست و به اينكه اعليحضرت شاه ايران آن را دوباره متصرّف شود نهايت مساعدت را ابراز ميداشت. [اما] طبيعي است كه تا ماده چهارم معاهده [فينكنشتاين] مجري نشود، اجراي ماده هشتم ممكن نيست. (ماده چهار شامل تعهد فرانسه براي كمك به اخراج روسيه از گرجستان بود و ماده هشت شامل تعهد ايران نسبت به قطع رابطه با انگلستان و اعلان جنگ به آن كشور. به نظر ميرسد در متن نامه يا ترجمه آن اشتباهي صورت گرفته و منظور گاردن در اينجا ماده 8 نبوده بلكه ماده 12 بوده است كه تعهد ايران به كمك به فرانسه براي لشكركشي به هند را شامل ميشد)». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» ترجمه عباس اقبال)
استبداد
گاردان در ادامه نامه به مأموريت سري خود اشاره ميكند و مينويسد: «بر حسب تعليمات سرّي كه داشتم، قراردادي [با ايرانيان] بستم كه 20هزار قبضه تفنگ از قرار هر قبضهاي سي فرانك تسليم ايران نمائيم. مجموع قيمت تفنگها در موقع تحويل آنها در بندر بوشهر يا يكي ديگر از بنادر خليج فارس تأديه خواهد شد».
فرستاده ناپلئون در مورد موقعيت سياسي و وضع حكومت ايران نيز به وزير خارجه خود چنين گزارش ميدهد: «حكومت در اينجا بينهايت استبدادي است ولي با اينكه شاهزاده وليعهد (عباسميرزا) نسبت به جان و مال رعاياي خود هر گونه حق دارد، كمتر اتفاق ميافتد كه از حقوق خود سوءاستفاده كند. او شخصاً مردي زيرك و نظامي قابلي است و به هر كس كه قابليتي داشته باشد، اجر صحيح ميدهد».
گاردان در پايان نامه توسط وزير خارجه، از امپراتور فرانسه اجازه ميخواهد تا نشانهايي را كه فتحعليشاه به او و همراهانش اعطاء كرده است، به سينه نصب كنند: «اعليحضرت پادشاه [ايران] مرا به نشان خورشيد از درجه اول سرافراز فرمود و به هر يك از همراهان... نيز يك قطعه نشان از درجه دوم عطا كرد. از حضرتعالي استدعا دارم كه از طرف اعليحضرت امپراتور اجازه زدن اين نشانها را صادر نمائيد، چه نشان مزبور تشويقي است براي كساني كه در ممالك بعيده با تحمل مشقات بسيار به خدمتگزاري مشغولند و اميدي است جهت اشخاصي كه بعدها به اين نواحي بيايند».
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی