توقعهاي ايلچي
ديديم كه محمدنبيخان شيرازي، دومين ايلچي ايران كه نزد حكومت انگليسي هند فرستاده ميشد، روز دهم جماديالآخر 1220ه.ق. بوشهر را به سوي بمبئي ترك كرد. او و همراهان پر تعدادش سفر خود را با چهار كشتي آغاز كردند كه يكي از آنها به خود محمدنبيخان تعلق داشت و مالالتجاره ايلچي را حمل ميكرد. سه كشتي ديگر، انگليسي و متعلق به كمپاني هند شرقي بود. محمدنبيخان كه برادر زن حاجيخليل، نخستين فرستاده فتحعليشاه به هند بود، ميخواست از نظر شكوه و جلال و عده خدم و حشم از سلف خود برتر باشد. بنابراين بيش از دويست همراه با خود داشت كه در ميان آنها از آشپز و خياط و نگهبان گرفته تا قاطرچي و نوازنده و خواننده پيدا ميشد. از سوي ديگر مقامات بمبئي و صاحبمنصبان كمپاني هندشرقي در اين شهر كه تجربهاي تلخ از پذيرايي ايلچي پيشين ايران داشتند، ميخواستند تا حد امكان ترتيبي اتخاذ كنند كه ايرانيها در بمبئي پياده نشوند و يكسره با كشتي به كلكته بروند. اما محمدنبي خان كه انگيزه اصلياش از اين سفر تجارت بود، به هيچوجه حاضر نشد از اقامت موقت در بمبئي چشمپوشي كند و خود را به مقامات شهر تحميل كرد.
مقام
«روز 9 اكتبر 1805 (15 رجب 1220ه.ق.) كشتيهاي حامل ايلچي و همراهان به آبهاي ساحلي بمبئي رسيدند و دكتر جوكس (پزشك كمپاني در بوشهر كه به سمت مهماندار هيأت تعيين شده بود و آنها را همراهي ميكرد) پيامي براي دانكن (حكمران بمبئي) فرستاد حاكي از امتناع محمدنبي از ادامه سفر با كشتي و نيز آمادهباش براي تهيه اقامتگاه مناسبي كه براي 230 تا 240 ايراني همراه محمدنبي جا داشته باشد. دو روز بعد حكمران آشفتهحال بمبئي گزارشي براي فرمانفرما (فرمانداركل هندوستان) در كلكته نوشت و او را از ورود غير مترقبه ايرانيان آگاه ساخت و خواستار صدور دستورات فوري براي ادامه سفرشان شد تا «اقامت پرهزينه سفير در بمبئي در كمترين حد ممكن اطاله يابد». دانكن پيشبيني كرد كه هزينه اقامت و سيورسات جماعت ايرانيان و بيش از 200 رأس اسب و قاطري كه همراه داشتند ماهانه حدود 30هزار روپيه براي كمپاني تمام خواهد شد.» («ايرانيان در ميان انگليسيها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
محمدنبي خان گفته بود تا زمان آماده شدن اقامتگاهش و ترتيب يافتن مقدمات مراسم استقبال رسمي از او، در كشتي خواهد ماند. بنابراين وقتي كشتي حامل ايلچي ايران لنگر انداخت، عدهاي از مقامات كمپاني با قايق پارويي براي خوشآمدگويي به كشتي رفتند. «دستور داده شد هر روز شخصي از سوي حكمران بمبئي به كشتي برود و صحت مزاج سفير محترم را جويا شود. برنامه مفصلي براي تشريفات استقبال از محمدنبيخان تهيه ديدند، خانهاي براي اقامت او تخليه كردند و اسبهايش را به ساحل آوردند. همه اينها در عرض دو روز پس از ورود سفير ايران انجام گرفت. با اين وجود محمدنبيخان در بامداد روز سوم دكتر جوكس بينوا را به ساحل فرستاد تا هم از كوچك بودن خانه شكايت كند و هم از اينكه دو رأس از اسبهايش به علت بيرون ماندن در هواي آزاد با زين و برگشان خيس شدهاند و دو تا از قاطرهايش را نرهگاوي شاخ زده و زخمي كرده است و سرانجام اينكه هنوز براي او مهمانداري تعيين نشده است.»
محمدنبيخان به دكتر جوكس دستور داد به همه يادآوري كند كه سفير تازه انتظار دارد «در عاليترين حد شكوه و جلال و احترام ممكن» از او پذيرايي شود، زيرا «مقام او، چنانكه به رأيالعين مشاهده ميشود از مقام ايلچي سابق خيلي بالاتر است».
غراب
بايد توجه داشت كه بخشي از توقعات محمدنبيخان در مورد تشريفاتي كه انگليسيها ميبايست براي او در نظر بگيرند، ناشي از حساسيتي مشروع بود كه سفراي همه پادشاهان نسبت به احترامي كه براي سرورشان در نظر گرفته ميشد، داشتند. وقتي مقامات بمبئي يكي از صاحبمنصبان كمپاني را به مهمانداري سفير گماردند، محمدنبيخان از طريق او براي دانكن پيغام فرستاد كه انتظار دارد به هنگام ورود به خانه حاكم، مسير حركتش با ترمه مفروش شده باشد و هنگامي كه نامه فتحعليشاه را در سيني نقره تقديم حاكم ميكنند، او براي گرفتن نامه دو سه پله پائين بيايد و نامه را به چشم بگذارد. دانكن بخشي از انتظارات محمدنبيخان را برآورده كرد اما حاضر نشد فروتنياي بيش از آنچه در مورد فرستادگان پادشاهان ديگر به كار ميبرد، در مورد او نشان دهد.
روايت دنيس رايت از حوادث مربوط به دوره اقامت محمدنبيخان در بمبئي و رفتار متكبرانه او، بر منابع انگليسي استوار است. بنابراين ممكن است تصور شود با قدري اغراق همراه است. اما در منابع فارسي همان دوره نيز نشانههايي از رفتار بيملاحظه ايلچي ايران ديده ميشود. مثلاً عبدالرزاق مفتون دنبلي در «مآثر سلطانيه» نوشته است: «محمدنبيخان با تدارك و سامان بسيار عازم مقصد گشته در روز ورود به بنبايي (بمبئي) همه اهالي آنجا از سپاه و رعايا و اعزّه و اعيان، قريب به دويستهزار نفر(؟)، به استقبال او پرداخته به اعزاز و احترام تمام داخل كردند و شرايط سفارت را به آئيني شايسته به جا آوردند، از كمال دوستي و محبت، روزي او را به تماشاي لشكر تكليف كردند و روز ديگر به تماشاي توپخانه برده؛ به تكليف آنها به تماشاي جنگ جهاز رفت و براي اينكه تفرج اين معنا نمايد و معلوم كنند كه گلوله توپ چگونه عمارت چوبي و غراب (كشتي چوبي) را ميسوزاند، محمدنبيخان غافل از اينكه مبالغي خطير ضرر و خسارت ميرساند، قبول نمود. پس غرابي را كه در پائين قلعه لنگر انداخته بود و قريب ده هزار تومان قيمت داشت، توپچيان گلولهها را نيمگرم كرده، توپها را پر كردند و به غراب مزبور انداختند تا يكجا آتش گرفته، سوخته گشت»!
ديديم كه محمدنبيخان شيرازي، دومين ايلچي ايران كه نزد حكومت انگليسي هند فرستاده ميشد، روز دهم جماديالآخر 1220ه.ق. بوشهر را به سوي بمبئي ترك كرد. او و همراهان پر تعدادش سفر خود را با چهار كشتي آغاز كردند كه يكي از آنها به خود محمدنبيخان تعلق داشت و مالالتجاره ايلچي را حمل ميكرد. سه كشتي ديگر، انگليسي و متعلق به كمپاني هند شرقي بود. محمدنبيخان كه برادر زن حاجيخليل، نخستين فرستاده فتحعليشاه به هند بود، ميخواست از نظر شكوه و جلال و عده خدم و حشم از سلف خود برتر باشد. بنابراين بيش از دويست همراه با خود داشت كه در ميان آنها از آشپز و خياط و نگهبان گرفته تا قاطرچي و نوازنده و خواننده پيدا ميشد. از سوي ديگر مقامات بمبئي و صاحبمنصبان كمپاني هندشرقي در اين شهر كه تجربهاي تلخ از پذيرايي ايلچي پيشين ايران داشتند، ميخواستند تا حد امكان ترتيبي اتخاذ كنند كه ايرانيها در بمبئي پياده نشوند و يكسره با كشتي به كلكته بروند. اما محمدنبي خان كه انگيزه اصلياش از اين سفر تجارت بود، به هيچوجه حاضر نشد از اقامت موقت در بمبئي چشمپوشي كند و خود را به مقامات شهر تحميل كرد.
مقام
«روز 9 اكتبر 1805 (15 رجب 1220ه.ق.) كشتيهاي حامل ايلچي و همراهان به آبهاي ساحلي بمبئي رسيدند و دكتر جوكس (پزشك كمپاني در بوشهر كه به سمت مهماندار هيأت تعيين شده بود و آنها را همراهي ميكرد) پيامي براي دانكن (حكمران بمبئي) فرستاد حاكي از امتناع محمدنبي از ادامه سفر با كشتي و نيز آمادهباش براي تهيه اقامتگاه مناسبي كه براي 230 تا 240 ايراني همراه محمدنبي جا داشته باشد. دو روز بعد حكمران آشفتهحال بمبئي گزارشي براي فرمانفرما (فرمانداركل هندوستان) در كلكته نوشت و او را از ورود غير مترقبه ايرانيان آگاه ساخت و خواستار صدور دستورات فوري براي ادامه سفرشان شد تا «اقامت پرهزينه سفير در بمبئي در كمترين حد ممكن اطاله يابد». دانكن پيشبيني كرد كه هزينه اقامت و سيورسات جماعت ايرانيان و بيش از 200 رأس اسب و قاطري كه همراه داشتند ماهانه حدود 30هزار روپيه براي كمپاني تمام خواهد شد.» («ايرانيان در ميان انگليسيها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
محمدنبي خان گفته بود تا زمان آماده شدن اقامتگاهش و ترتيب يافتن مقدمات مراسم استقبال رسمي از او، در كشتي خواهد ماند. بنابراين وقتي كشتي حامل ايلچي ايران لنگر انداخت، عدهاي از مقامات كمپاني با قايق پارويي براي خوشآمدگويي به كشتي رفتند. «دستور داده شد هر روز شخصي از سوي حكمران بمبئي به كشتي برود و صحت مزاج سفير محترم را جويا شود. برنامه مفصلي براي تشريفات استقبال از محمدنبيخان تهيه ديدند، خانهاي براي اقامت او تخليه كردند و اسبهايش را به ساحل آوردند. همه اينها در عرض دو روز پس از ورود سفير ايران انجام گرفت. با اين وجود محمدنبيخان در بامداد روز سوم دكتر جوكس بينوا را به ساحل فرستاد تا هم از كوچك بودن خانه شكايت كند و هم از اينكه دو رأس از اسبهايش به علت بيرون ماندن در هواي آزاد با زين و برگشان خيس شدهاند و دو تا از قاطرهايش را نرهگاوي شاخ زده و زخمي كرده است و سرانجام اينكه هنوز براي او مهمانداري تعيين نشده است.»
محمدنبيخان به دكتر جوكس دستور داد به همه يادآوري كند كه سفير تازه انتظار دارد «در عاليترين حد شكوه و جلال و احترام ممكن» از او پذيرايي شود، زيرا «مقام او، چنانكه به رأيالعين مشاهده ميشود از مقام ايلچي سابق خيلي بالاتر است».
غراب
بايد توجه داشت كه بخشي از توقعات محمدنبيخان در مورد تشريفاتي كه انگليسيها ميبايست براي او در نظر بگيرند، ناشي از حساسيتي مشروع بود كه سفراي همه پادشاهان نسبت به احترامي كه براي سرورشان در نظر گرفته ميشد، داشتند. وقتي مقامات بمبئي يكي از صاحبمنصبان كمپاني را به مهمانداري سفير گماردند، محمدنبيخان از طريق او براي دانكن پيغام فرستاد كه انتظار دارد به هنگام ورود به خانه حاكم، مسير حركتش با ترمه مفروش شده باشد و هنگامي كه نامه فتحعليشاه را در سيني نقره تقديم حاكم ميكنند، او براي گرفتن نامه دو سه پله پائين بيايد و نامه را به چشم بگذارد. دانكن بخشي از انتظارات محمدنبيخان را برآورده كرد اما حاضر نشد فروتنياي بيش از آنچه در مورد فرستادگان پادشاهان ديگر به كار ميبرد، در مورد او نشان دهد.
روايت دنيس رايت از حوادث مربوط به دوره اقامت محمدنبيخان در بمبئي و رفتار متكبرانه او، بر منابع انگليسي استوار است. بنابراين ممكن است تصور شود با قدري اغراق همراه است. اما در منابع فارسي همان دوره نيز نشانههايي از رفتار بيملاحظه ايلچي ايران ديده ميشود. مثلاً عبدالرزاق مفتون دنبلي در «مآثر سلطانيه» نوشته است: «محمدنبيخان با تدارك و سامان بسيار عازم مقصد گشته در روز ورود به بنبايي (بمبئي) همه اهالي آنجا از سپاه و رعايا و اعزّه و اعيان، قريب به دويستهزار نفر(؟)، به استقبال او پرداخته به اعزاز و احترام تمام داخل كردند و شرايط سفارت را به آئيني شايسته به جا آوردند، از كمال دوستي و محبت، روزي او را به تماشاي لشكر تكليف كردند و روز ديگر به تماشاي توپخانه برده؛ به تكليف آنها به تماشاي جنگ جهاز رفت و براي اينكه تفرج اين معنا نمايد و معلوم كنند كه گلوله توپ چگونه عمارت چوبي و غراب (كشتي چوبي) را ميسوزاند، محمدنبيخان غافل از اينكه مبالغي خطير ضرر و خسارت ميرساند، قبول نمود. پس غرابي را كه در پائين قلعه لنگر انداخته بود و قريب ده هزار تومان قيمت داشت، توپچيان گلولهها را نيمگرم كرده، توپها را پر كردند و به غراب مزبور انداختند تا يكجا آتش گرفته، سوخته گشت»!
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی