دو فرستاده
در شماره گذشته خوانديد كه پس از انعقاد معاهده فينكنشتاين ميان ايران و فرانسه، انگليسيها كه از احتمال دست يافتن فرانسه به متصرفاتشان در هندوستان به هراس افتاده بودند، تصميم گرفتند فرستادگاني به تهران بفرستند و پادشاه ايران را تشويق كنند از همپيماني با ناپلئون منصرف شود و در عوض معاهده تازهاي با انگلستان منعقد كند. لندن «هارفورد جونز» را كه حدود بيست سال به عنوان كارگزار كمپاني هند شرقي در بصره و بغداد خدمت كرده و در سفر به ايران زبان فارسي را نيز آموخته بود، براي اين مأموريت در نظر گرفت. جونز در سالهاي 1806 و 1807 در انگلستان بود و توانست از حمايت گروهي از مديران كمپاني هند شرقي براي به دست آوردن اين مأموريت بهرهمند شود. اين گروه از مديران از تجربه مأموريت قبلي «جان مالكوم» و ريخت و پاشهاي پر هزينه او خشمگين بودند و جونز را براي اين كار مناسبتر ميدانستند. جونز براي اينكه به عنوان نماينده دولت بريتانيا اعتبار كافي براي مذاكره با شاه ايران داشته باشد، لقب «بارون» و منصب لردي به دست آورد و آماده سفر شد.
مالكوم
اما «جان مالكوم» نيز كه در آن هنگام در دستگاه فرمانداركل هندوستان صاحبمنصب بود، تمايل داشت اين مأموريت را به عهده بگيرد. به نوشته دنيس رايت: «وي (مالكوم) از اين موهبت برخوردار بود كه در ايران سرشناس بود و در انگلستان شخصيت نيرومندي مانند «آرتور ولزلي» (دوك ولينگتن و بعدها فاتح جنگ واترلو) و در كلكته لرد «مينتو» فرمانداركل جديد هندوستان از او حمايت ميكردند. به علاوه، با آنكه مقامات مربوطه در لندن و كلكته ميدانستند كه اين انتصاب دوگانه موجب سوءتفاهم و دردسر خواهد شد، رقابت بين لندن و هندوستان براي تعيين سياستي كه ميبايست در برابر ايران در پيش گرفته شود (رقابتي كه تا سالها پس از آن باقي ماند) موجب گشت كه هر دو نفر به سمت نمايندگي در ايران منصوب شوند. مينتو شايد از بيم آنكه مبادا عقيم گذاشتن فعاليتهاي فرانسه بيش از حد دير شود، منتظر ورود جونز از انگلستان نشد و مالكوم را روانه ايران كرد. برخورد مفتضحانه و پردامنه بين فرمانداركل و مالكوم از يك طرف و هارفورد جونز از طرف ديگر تقريباً اجتنابناپذير بود. فرمانداركل و مالكوم حداكثر كوشش خود را براي تضعيف موقعيت هارفورد جونز و تحقير او در انظار ايرانيان مبذول داشتند. با اين حال و با آنكه جونز كمتر از مالكوم از هوش و استعداد برخوردار بود، جونز موفق شد و مالكوم شكست خورد». («انگليسيها در ميان ايرانيان» دنيس رايت، ترجمه لطفعلي خنجي)
جان مالكوم روز هفدهم آوريل 1808 با كشتي از بمبئي به سوي بوشهر به راه افتاد. جونز در اين هنگام در ميانه راه خود از بندر پورتمورث به هند بود و 9 روز بعد به بمبئي رسيد. او هنگامي كه دانست مالكوم پيش از او راهي ايران شده است، ناچار پذيرفت تا روشن شدن نتيجه سفر مالكوم منتظر بماند.
مالكوم بلافاصله پس از ورود به بوشهر پيغامي تهديدآميز براي دربار ايران فرستاد كه تا وقتي گاردان و هيأت همراهش اخراج نشده باشند حاضر به ملاقات با شاه و مذاكره در مورد پيمان جديد نيست. او در مورد عواقب وخيم اتحاد ايران با فرانسه نيز هشدار داد. اما فتحعليشاه درخواست او را نپذيرفت و مالكوم در ماه ژوئيه ناچار شد به هند بازگردد. جونز پس از بازگشت مالكوم به هند، در سپتامبر 1808 بمبئي را به مقصد بوشهر ترك كرد. او هنگامي كه در بوشهر بود دستورالعملي از فرمانداركل هند دريافت كرد كه فوراً به هند بازگردد، اما اعتنا و به تهران رفت.
جونز
«هيأت هارفورد جونز مركب از يازده اروپايي بود كه بعضي از آنان در بمبئي به او پيوسته بودند و بعضي ديگر از انگلستان همراه او به راه افتاده بودند. از ميان گروه دوم، ميتوان منشي شخصي هارفورد جونز، يعني «جيمز موريه» و يك مهتر انگليسي و دو خدمتكار سوئيسي را بر شمرد. هارفورد جونز مجموعهاي از هديه و پيشكش با خود آورده بود كه از نظر تنوع و ارزش با هدايايي كه مالكوم در سال 1800 به اين و آن داده بود برابري ميكرد. بخت نيز با او يار بود. عهدنامه تيلسيت كه در ژوئيه 1807 بين ناپلئون بناپارت و تزار روسيه امضاء شده بود و همچنين دشورايهايي كه در اسپانيا پديد آمده بود، مانع از آن شد كه فرانسه بتواند حملات فرانسه به خاك ايران را دفع كند. بدين ترتيب فرانسه در نظر ايران همچون متحدي بيارزش جلوهگر شد كه آنگاه كه محك تجربه به ميان آيد، نميتواند به وعده خود جامه عمل بپوشاند. اكنون كافي بود فتحعليشاه در معرض اندك توصيه و ترغيبي قرار بگيرد تا حاضر شود كه فرانسويها را از ايران بيرون براند و بار ديگر به انگليسيها روي آورد؛ به ويژه با توجه به اين نكته كه جونز بر خلاف مالكوم داراي اختيارات كاملي بود كه پادشاه انگلستان به او تفويض داشته بود و بهعلاوه خوب ميدانست كه چگونه از اين موضع برتر خود استفاده كند.»
جونز اوايل مارس 1809 وارد تهران شد. او در واقع مذاكرات خود را پيشتر در شيراز آغاز كرده بود و بنابراين كارش در تهران زياد طولاني نشد. او توانست عهدنامه تازهاي با ايران منعقد كند كه محتواي آن موضوع مطلب بعدي اين ستون خواهد بود.
در شماره گذشته خوانديد كه پس از انعقاد معاهده فينكنشتاين ميان ايران و فرانسه، انگليسيها كه از احتمال دست يافتن فرانسه به متصرفاتشان در هندوستان به هراس افتاده بودند، تصميم گرفتند فرستادگاني به تهران بفرستند و پادشاه ايران را تشويق كنند از همپيماني با ناپلئون منصرف شود و در عوض معاهده تازهاي با انگلستان منعقد كند. لندن «هارفورد جونز» را كه حدود بيست سال به عنوان كارگزار كمپاني هند شرقي در بصره و بغداد خدمت كرده و در سفر به ايران زبان فارسي را نيز آموخته بود، براي اين مأموريت در نظر گرفت. جونز در سالهاي 1806 و 1807 در انگلستان بود و توانست از حمايت گروهي از مديران كمپاني هند شرقي براي به دست آوردن اين مأموريت بهرهمند شود. اين گروه از مديران از تجربه مأموريت قبلي «جان مالكوم» و ريخت و پاشهاي پر هزينه او خشمگين بودند و جونز را براي اين كار مناسبتر ميدانستند. جونز براي اينكه به عنوان نماينده دولت بريتانيا اعتبار كافي براي مذاكره با شاه ايران داشته باشد، لقب «بارون» و منصب لردي به دست آورد و آماده سفر شد.
مالكوم
اما «جان مالكوم» نيز كه در آن هنگام در دستگاه فرمانداركل هندوستان صاحبمنصب بود، تمايل داشت اين مأموريت را به عهده بگيرد. به نوشته دنيس رايت: «وي (مالكوم) از اين موهبت برخوردار بود كه در ايران سرشناس بود و در انگلستان شخصيت نيرومندي مانند «آرتور ولزلي» (دوك ولينگتن و بعدها فاتح جنگ واترلو) و در كلكته لرد «مينتو» فرمانداركل جديد هندوستان از او حمايت ميكردند. به علاوه، با آنكه مقامات مربوطه در لندن و كلكته ميدانستند كه اين انتصاب دوگانه موجب سوءتفاهم و دردسر خواهد شد، رقابت بين لندن و هندوستان براي تعيين سياستي كه ميبايست در برابر ايران در پيش گرفته شود (رقابتي كه تا سالها پس از آن باقي ماند) موجب گشت كه هر دو نفر به سمت نمايندگي در ايران منصوب شوند. مينتو شايد از بيم آنكه مبادا عقيم گذاشتن فعاليتهاي فرانسه بيش از حد دير شود، منتظر ورود جونز از انگلستان نشد و مالكوم را روانه ايران كرد. برخورد مفتضحانه و پردامنه بين فرمانداركل و مالكوم از يك طرف و هارفورد جونز از طرف ديگر تقريباً اجتنابناپذير بود. فرمانداركل و مالكوم حداكثر كوشش خود را براي تضعيف موقعيت هارفورد جونز و تحقير او در انظار ايرانيان مبذول داشتند. با اين حال و با آنكه جونز كمتر از مالكوم از هوش و استعداد برخوردار بود، جونز موفق شد و مالكوم شكست خورد». («انگليسيها در ميان ايرانيان» دنيس رايت، ترجمه لطفعلي خنجي)
جان مالكوم روز هفدهم آوريل 1808 با كشتي از بمبئي به سوي بوشهر به راه افتاد. جونز در اين هنگام در ميانه راه خود از بندر پورتمورث به هند بود و 9 روز بعد به بمبئي رسيد. او هنگامي كه دانست مالكوم پيش از او راهي ايران شده است، ناچار پذيرفت تا روشن شدن نتيجه سفر مالكوم منتظر بماند.
مالكوم بلافاصله پس از ورود به بوشهر پيغامي تهديدآميز براي دربار ايران فرستاد كه تا وقتي گاردان و هيأت همراهش اخراج نشده باشند حاضر به ملاقات با شاه و مذاكره در مورد پيمان جديد نيست. او در مورد عواقب وخيم اتحاد ايران با فرانسه نيز هشدار داد. اما فتحعليشاه درخواست او را نپذيرفت و مالكوم در ماه ژوئيه ناچار شد به هند بازگردد. جونز پس از بازگشت مالكوم به هند، در سپتامبر 1808 بمبئي را به مقصد بوشهر ترك كرد. او هنگامي كه در بوشهر بود دستورالعملي از فرمانداركل هند دريافت كرد كه فوراً به هند بازگردد، اما اعتنا و به تهران رفت.
جونز
«هيأت هارفورد جونز مركب از يازده اروپايي بود كه بعضي از آنان در بمبئي به او پيوسته بودند و بعضي ديگر از انگلستان همراه او به راه افتاده بودند. از ميان گروه دوم، ميتوان منشي شخصي هارفورد جونز، يعني «جيمز موريه» و يك مهتر انگليسي و دو خدمتكار سوئيسي را بر شمرد. هارفورد جونز مجموعهاي از هديه و پيشكش با خود آورده بود كه از نظر تنوع و ارزش با هدايايي كه مالكوم در سال 1800 به اين و آن داده بود برابري ميكرد. بخت نيز با او يار بود. عهدنامه تيلسيت كه در ژوئيه 1807 بين ناپلئون بناپارت و تزار روسيه امضاء شده بود و همچنين دشورايهايي كه در اسپانيا پديد آمده بود، مانع از آن شد كه فرانسه بتواند حملات فرانسه به خاك ايران را دفع كند. بدين ترتيب فرانسه در نظر ايران همچون متحدي بيارزش جلوهگر شد كه آنگاه كه محك تجربه به ميان آيد، نميتواند به وعده خود جامه عمل بپوشاند. اكنون كافي بود فتحعليشاه در معرض اندك توصيه و ترغيبي قرار بگيرد تا حاضر شود كه فرانسويها را از ايران بيرون براند و بار ديگر به انگليسيها روي آورد؛ به ويژه با توجه به اين نكته كه جونز بر خلاف مالكوم داراي اختيارات كاملي بود كه پادشاه انگلستان به او تفويض داشته بود و بهعلاوه خوب ميدانست كه چگونه از اين موضع برتر خود استفاده كند.»
جونز اوايل مارس 1809 وارد تهران شد. او در واقع مذاكرات خود را پيشتر در شيراز آغاز كرده بود و بنابراين كارش در تهران زياد طولاني نشد. او توانست عهدنامه تازهاي با ايران منعقد كند كه محتواي آن موضوع مطلب بعدي اين ستون خواهد بود.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی