چهارشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۴

نگاه‌ها و خلقيات

ديديم كه ميرزا ابوالحسن شيرازي در دومين سفر خود به انگلستان از سوي فتحعلي‌شاه قاجار مأموريت داشت نگاه دولت بريتانيا را نسبت به ايران، در شرايط پس از شكست ناپلئون و انعقاد پيمان اتحاد ميان روسيه و انگليس، استفسار كند و گلايه‌هاي پادشاه ايران را از بي‌توجهي انگليسي‌ها به تعهداتشان به گوش مقامات عالي‌رتبه بريتانيا برساند. ميرزا در ملاقات‌هايي كه با لرد كاسل‌ري داشت، پاسخ‌هاي دلسردكننده شنيد و پس از چند ماه اقامت در لندن، سرخورده به ايران بازگشت. او در تهران مدتي مشاور فتحعلي‌شاه بود تا در سال 1240ه.ق. به عنوان نخستين «وزير امور دول خارجه» ايران منصوب شد. ميرزا تا سال 1250 كه فتحعلي‌شاه بدرود حيات گفت، در اين سمت باقي ماند. اما پس از مرگ فتحعلي‌شاه، ميرزا ابوالحسن از ادعاي سلطنت عليشاه ظل‌السلطان، پسر فتحعلي‌شاه و مدعي جانشيني او، حمايت كرد. حكومت علي‌شاه تنها حدود شصت روز دوام يافت و پس از آن به تدبير قائم‌مقام فراهاني، صدراعظم محمدشاه قاجار (پسر عباس‌ميرزا) سقوط كرد. ميرزا ابوالحسن در اين هنگامه از بيم سياست به حرم حضرت عبدالعظيم گريخت و آنجا بست نشست. اين بست نشيني تا هنگام عزل قائم‌مقام ادامه داشت.
حيرت
چنانكه پيشتر گفتيم از ميرزا ابوالحسن كتابي به نام «حيرت‌نامه» باقي مانده كه يادداشت‌هاي او را از سفر به انگلستان در خود جاي داده است. مرور اين كتاب نشان مي‌دهد «ميرزا... تحت تأثير بسياري چيزها قرار گرفته بود كه در انگلستان جزئي از زندگي روزمره به شمار مي‌رفت ولي در ايران هنوز از آنها اثري نبود؛ مثل استفاده از پرچم و چراغ براي ارسال خبر ورود كشتي‌ها، جاده‌هاي پهن و هموار، اختصاص قسمتي از راه به پياده‌ها، چاپ روزانه يكصد هزار نسخه –يا بيشتر- از روزنامه‌ها، شبكه‌هاي جمع‌آوري نامه‌هاي پستي و زباله، آب لوله‌كشي كه به تك‌تك خانه‌ها وصل بود، استفاده از اسكناس به جاي سكه طلا، عمل‌آوردن انگور و ميوه‌هاي گرمسيري ديگر در گلخانه و چيزهايي از اين قبيل» («ايرانيان در ميان انگليسي‌ها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي- با اندكي تغيير)
ميرزا ابوالحسن در «حيرت‌نامه» نوشته است كه در لندن ساختمان‌ها و ميدان‌هاي خيره‌كننده وجود دارد. او همچنين با شور و شوق به وجود مدارس خيريه و آسايشگاه‌هاي ويژه نگهداري سربازان و دريانوردان بازنشسته اشاره كرده است. وقت‌شناسي انگليسي‌ها و استفاده پي‌درپي آنها از ساعت‌هاي جيبي، ثبت رسمي ازدواج، مرگ و تولد افراد، جزئيات مربوط به تشكيلات كمپاني هند شرقي و از همه مهم‌تر سيستم سياسي حاكم بر انگلستان از جمله مطالب ديگري است كه مورد توجه ميرزا قرار گرفته است. او در مورد اخير با اشاره به اختيارات محدود سلطنت مي‌نويسد: «پادشاه حتي در صورت بروز جنگ نمي‌تواند رأساً اقدام كند، بلكه بايد با مشاوران و رعايايش مشورت نمايد». ميرزا همچنين وجود دو حزب سياسي رقيب در انگلستان و انتخابات پارلماني را در اين كشور كه هر پنج‌سال يكبار برگزار مي‌شده، شرح مي‌دهد و اشاره مي‌كند كه «پارلمان اختيار تعيين ماليات را دارد كه از ثروتمندان بيشتر گرفته مي‌شود تا از تهي‌دستان و اين پولي است كه صرف تهيه كشتي و توپ و تسليحات ديگر و صرف ساختن بيمارستان و نگهداري جاده‌ها مي‌شود».
نكته مهم ديگري كه توجه ميرزا ابوالحسن را به خود جلب كرده، پديده چاپخانه و انتشار كتاب بوده است. او «استفاده وسيعي را كه از چاپخانه به عمل مي‌آمد تا هزارها نسخه كتاب به يك‌صدم هزينه تهيه يك نسخه خطي توليد شود، مي‌ستايد» و البته بلافاصله به باسواد بودن بسياري از مردم انگلستان اشاره مي‌كند و به آن غبطه مي‌خورد.
آثار موريه
اما «حيرت‌نامه» تنها كتابي نيست كه با نام ميرزا ابوالحسن خان شيرازي پيوند خورده است. جيمز موريه، منشي مخصوص سر هارفورد جونز و همسفر ميرزا ابوالحسن در نخستين سفرش به انگلستان، در سفر دوم او نيز به عنوان ميهماندار رسمي در كنارش بود و آشنايي عميقي با شخصيت او پيدا كرد. موريه بعدها دو كتاب به نام‌هاي «سرگذشت حاجي‌بابا اصفهاني» و «حاجي‌بابا در لندن» نوشت كه اشاراتي جنجال‌برانگيز به شخصيت ميرزا ابوالحسن دارد. اين كتاب‌ها صورت داستاني دارند، اما يكي از شخصيت‌هاي مهم داستان كه ميرزا فيروز نام دارد به شكل انكارناپذيري از شخصيت ميرزا ابوالحسن گرته‌برداري شده است.
كتاب‌هاي موريه در عين‌حال حاوي انتقاداتي گزنده از خصلت‌هاي مردم ايران و منش حكومت‌گران آن است. اين دو كتاب در سال‌هاي 1824 و 1828 (1239 و 1243ه.ق.) منتشر شد. ميرزا در اين هنگام زنده و كاملاً فعال بود و از آنچه موريه در مورد او و ايران نوشته بود، بسيار دلگير شد. او در نامه‌اي به موريه (باز هم با زبان انگليسي مخصوص خودش) نوشت: «چرا حاجي‌بابا را نوشته‌ايد قربان؟ قبله عالم خيلي عصباني قربان! من برايشان قسم خورد شما هيچ‌وقت دروغ ننوشت، ولي ايشان فرمودند چرا نوشت. همه از دست شما خيلي عصباني قربان. كتاب خيلي بدي است قربان. تماماً دروغ... شايد مردم ايران خيلي بد، ولي به شما همه خوبي كرد؛ شما چرا به ايشان ناسزا گفت؟... شما اسم مرا گذاشت ميرزا فيروز، من خوب مي‌دانم... شما فكر كرد خيلي زرنگ هست، ولي اين قضيه حاجي‌بابا خيلي احمقانه!»
دنيس رايت در توضيح احساسات ايرانيان نسبت به اين كتاب نوشته است: «بسياري از ايرانيان تا به امروز... در خشم نسبت به اين دو كتاب و تمسخر مردم ايران با ميرزا شريك سهيم هستند. از طرف ديگر، براي بسياري از انگليسي‌ها كه در ميان ايرانيان زندگي كرده‌اند، كتاب جيمز موريه كوششي جدي در راه گشودن معماي خلقيات ايراني‌هاست».

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی