یکشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۴

ميرزا و جذبه نسوان

ميرزا ابوالحسن شيرازي (فرستاده فتحعلي‌شاه قاجار به دربار پادشاه انگلستان) از اوايل دسامبر 1809 تا اواسط ژوئيه 1810 (حدود هفت‌ماه و نيم) در لندن اقامت داشت. او در اين مدت علاوه بر مذاكراتي كه براي قطعي كردن معاهده مقدماتي اتحاد ايران و انگلستان با مقامات لندن انجام داد، در محافل سياسي و ميهماني‌هاي بزرگ اشراف و بزرگان بريتانيا حضور يافت و از قضا خوش درخشيد. در مورد اقامت ميرزا در لندن ماجراها و افسانه‌هايي هيجان‌انگيز نقل شده است. معاصران ميرزا او را مردي بلندقامت، سبزه، خوش‌هيكل و خوش‌قيافه با ريش انبوه و دندان‌هاي مرتب و سفيد توصيف كرده‌اند. دنيس رايت نويسنده كتاب «ايرانيان در ميان انگليسي‌ها» از يكي از «ستايشگران» انگليسي او چنين نقل كرده است: «اطوار او حقيقتاً دلپذير و موزون و در بالاترين حد تصور گيراست و در عين حال برانگيزاننده حس احترام در بيننده؛ به طوري كه حتي نزديكان او فراموش نمي‌كنند كه وي نماينده پادشاهي بزرگ است».
نقل مجالس
چنانكه پيش‌تر خوانديد ميرزا ابوالحسن تا هنگام ملاقات با پادشاه انگلستان حاضر نشد از محل اقامتش خارج شود. او از فتحعلي‌شاه دستور داشت حداكثر ظرف چهار روز از ورود به لندن با جرج سوم ملاقات كند، اما اين كار با توجه به رسوم دربار و بيماري پادشاه امكان‌پذير نبود. وزيرخارجه و نخست‌وزير بريتانيا ناچار شدند براي دلجويي از ايلچي ايران و توضيح شرايط به ديدن ميرزا بروند. همين توجه ويژه مقامات بلندپايه دولت باعث شد پس از آنكه ميرزا سرانجام با شاه ديدار كرد و به زندگي عادي بازگشت، محافل اشرافي نيز به او توجه فراوان نشان دهند. «هنوز چهار هفته از ورود ميرزا ابوالحسن نگذشته بود كه «چارلز لمب» مقاله‌نويس معروف چنين نوشت: «سفير ايران در حال حاضر نقل همه مجالس است». موريه در اواخر ماه ژانويه 1810 (ذي‌الحجه 1224) در نامه‌اي به هارفورد جونز گزارش داد كه «ميرزاي ما» به نحوي بي‌سابقه مورد توجه قرار گرفته است، هم از جانب وزراء و هم اعضاي خاندان سلطنت. وي به موقعيتي دست يافته است كه قبل از ورودش محال بود در تصوّر دولت بريتانيا يا دولت ايران بگنجد. همه از ميرزا فوق‌العاده راضي هستند... قابليتش نه تنها در حل و فصل امور دولتي، بلكه در هر ميهماني خصوصي كه به آن دعوت شود نمايان است. زن‌ها مخصوصاً برايش سرودست مي‌شكنند و چنان سعي دارند به هر وسيله‌اي شده به او معرفي شوند كه انگار او شخص پادشاه ايران است. موريه چند هفته بعد گزارش داد كه ميرزا ابوالحسن شخص اول و مورد توجه در تمامي مجالس اعياني است به طوري كه كمتر دعوتي مي‌شود كه ميرزا ابوالحسن شمع آن محفل نباشد. وي در برابر دلربايي‌ زيبارويان جوان دل از كف داده است.
دختر لرد منتو (فرمانداركل هندوستان) نيز از لندن به پدرش در كلكته نوشت كه «سفير جديد ايران كه به همراهي مستر موريه به اينجا آمده بسيار خوش‌قيافه است و سخت مورد توجه خانم‌ها قرار گرفته». ميرزا ابوالحسن در جمع خانم‌ها از ميس «ولزلي پول» خواهرزاده وزير امورخارجه بيشتر خوشش مي‌آمد ولي بسياري كسان ديگر هم بودند، چه شوهردار و چه بي‌شوهر، از جمله ميسيز پرسيوال همسر نخست‌وزير كه جمالشان و توجهي كه به او مبذول مي‌داشتند ميرزا ابوالحسن را مسحور مي‌ساخت».
با اين همه به نظر مي‌رسد ميرزا ابوالحسن در رفتار با خانم‌هاي زيباي انگليسي هرگز از حد نزاكت خارج نشده باشد. هرگز نمونه‌اي از افتضاحي اخلاقي گزارش نشده است كه با نام ميرزا ابوالحسن پيوند داشته باشد. البته يك جهانگرد انگليسي كه سال‌ها بعد در تهران ميرزا را ملاقات كرده بود ادعا كرد كه او در مجالس مهماني «علناً و با ذكر نام از خانم‌ها و دوشس‌هايي» ياد مي‌كرده و مي‌گفته كه با آنها سروسرّ داشته است. اما اين ادعاي جهانگرد انگليسي را نمي‌توان چندان جدي گرفت زيرا ميرزا ابوالحسن خود يادداشت‌هايي از تجربياتش در لندن نوشته كه در آن اشاره‌اي به ادعاي داشتن رابطه با بانوان انگليسي به چشم نمي‌خورد. اين يادداشت‌ها در كتابي به نام «حيرت‌نامه» تدوين شده است. نام اين كتاب به اندازه كافي تأثيري را كه سفر لندن بر ذهن ميرزا برجا گذاشت، نشان مي‌دهد.
زنان انگريز
نگاهي كه ميرزا ابوالحسن به زنان انگليسي داشت هم در كتاب او، «حيرت‌نامه» و هم در مقاله جالبي كه او براي يكي از روزنامه‌هاي انگليسي نوشته بود، بازتاب يافته است. اين نگاه، به شكلي غريب و با وجود گذشت حدود دويست سال، طنيني امروزي دارد. او در حيرت‌نامه مي‌نويسد: «كاش خداوند نسوان ايران را به عفت و عصمت زنان انگريز (انگليس) بهره‌ور گرداند، چنانكه آن زنان آزاد و مختارند و كسي را بر ايشان تسلطي نيست؛ به جز شوهران خود پندارند مردي در جهان خلق نشده و اينكه بي‌حجاب روي آفتاب‌مثال را به دوستان صديق شوهران خود نمايند از فرط محبتي است كه با شوهران خود دارند كه ميهمان عزيز او را گرامي دارند».
ميرزا همچنين نظراتش را در مقاله‌اي براي روزنامه «مورنينگ پست»، با زبان انگليسي شكسته‌بسته‌اي كه در همان چند ماه آموخته بود، نوشت كه زنده‌ياد كريم امامي آن را به اين شكل به فارسي برگردانده: «خانم‌هاي انگليسي خيلي قشنگ، خيلي زيبا. من خيلي مسافرت كرد. من عربستان رفت، كلكته رفت، حيدرآباد، پونه، بمبئي، گرجستان، ارمنستان، استانبول، مالت، جبل‌الطارق. من قشنگ‌ترين خانم‌هاي گرجي، چركسي، ترك و يوناني ديد، ولي هيچ‌كدام مثل خانم‌هاي انگليسي زيبا نيست. [بانوان انگليسي] همه خيلي زرنگ. انگليسي حرف مي‌زنن، فرانسوي حرف مي‌زنن، ايتاليايي حرف مي‌زنن، خيلي خوب ساز مي‌زنن، خيلي خوب آواز مي‌خوانند. اگر خانم‌هاي ايراني مثل خانم‌هاي انگليسي بود من خيلي خوشحال».
ادامه دارد

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی