دليلالسفراء
در شماره گذشته خوانديد كه سرانجام حدود هشت ماه پس از انعقاد معاهده گلستان، ميرزا ابوالحسن خان شيرازي (معروف به ايلچي بزرگ) به عنوان فرستاده فتحعليشاه عازم روسيه شد تا علاوه بر تحويل دادن متن اصلي معاهده كه به امضاي شاه ايران رسيده بود، در مورد بخشهايي از قرارداد و از جمله موضوع تخليه قسمتهايي از مناطق اشغال شده توسط روسها گفتگو كند. ميرزا ابوالحسنخان به اين منظور هدايايي گرانبها چون ده هزار تومان وجه نقد، دو زنجير فيل، ده رأس اسب عربي و تركمني، يكصد طاقه شال كشميري، چند رشته مرواريد و... با خود همراه برد.
خوشبختانه ماجراهاي سفر ايلچي به روسيه، در كتابي به نام «دليلالسفراء» به قلم ميرزا محمدهادي شيرازي ثبت شده و به دست ما رسيده است. ميرزا محمدهادي در مقدمه كتابش مينويسد هنگامي كه ايلچي پيش از آغاز سفر براي ديدار بستگانش به شيراز رفته بود، او را همراه خود به دارالخلافه آورد تا در سفر به روسيه همراه باشد و به «ضبط وقايع ايام سفارت» بپردازد.
حركت
متن اصلي «دليلالسفراء» از تاريخ «يوم سهشنبه بيستوپنجم شهر جماديالثاني 1229ه.ق.» آغاز ميشود و از سياق آن پيداست كه يادداشتها به صورت روزانه ثبت ميشده است. فصل اول كتاب (كه به كوشش محمد گلبن در سال 1363 به چاپ رسيده)، به وقايع سفر هيأت نمايندگي از تهران تا تفليس اختصاص دارد. موضوع اصلي مورد نظر ما طبعاً وقايعي است كه در روسيه براي ميرزا ابوالحسن اتفاق افتاده، اما پيش از آن نكات جالبي از سفر او تا مرز را نقل ميكنيم.
«يوم سهشنبه بيستوپنجم شهر جماديالثاني 1229: [ه.ق.] سه ساعت و سيوپنج دقيقه از روز گذشته صاحبيايلچي (ميرزا ابوالحسنخان) با اثاث و اسباب تمام بعد از مرخصي از حضور شاهنشاه عالمپناه همايون از دارالخلافه طهران حركت و امامزاده حسن را كه در يك فرسخي شهر واقع است محل توقف ساخته، در آنجا حكم نمودند كه فيلان و اسبان هدايا را پيش روانه ساخته و خود پاسي از شب گذشته از آنجا حركت و روانه كمالآباد كه نه فرسخي آنجاست گرديدند.»
فتحعليشاه براي محافظت از كاروان سفير و حفظ شأن او دستور داده بود حاكم تهران بيست سوار تا قزوين همراه او بفرستد. در قزوين و زنجان نيز مقرر شده بود كه شاهزادگان حاكم، سواراني تا مقصد بعدي همراه ايلچي بفرستند. ميرزا محمدهادي شرح ميدهد كه هنگام رسيدن به قزوين شاهزاده علينقيميرزا (حاكم قزوين) به دليل بيماري از پذيرفتن ايلچي خودداري كرده و روزي هم كه كاروان عازم زنجان ميشوند، سواراني كه ميبايست همراه بيايند، حاضر نميشوند. ايلچي موضوع را در نامهاي كوتاه به وزير شاهزاده مينويسد و حركت ميكند. وزير سواران مأمور را كه كوتاهي كرده بودند احضار و تنبيه ميكند و گروهي از غلامان خاصه را مأمور ميكند خود را به كاروان برسانند. آنها در دو گروه و با فاصله يكي دو روز به ايلچي ميرسند و او را تا زنجان همراهي ميكنند. در زنجان نيز ديدار شاهزاده عبداللهميرزا (حاكم زنجان) كه براي شكار رفته بود دو سه روزي به تأخير ميافتد كه همه نشانه گسيختگي اوضاع و بيخيالي شاهزادگان است.
موضوع جالب ديگر، روش تهيه آذوقه و علوفه توسط كاروانيان است. به نوشته ميرزا محمدهادي يكي از تفنگچيان مخصوص شاه به نام «الماسبيك» از تهران همراه كاروان بوده كه به اصطلاح «سيورساتچي» بوده و وظيفه تأمين سورسات را به عهده داشته است. روش كار هم اين بوده كه به هر آبادي يا قلعهاي ميرسيدند، مايحتاج خود را از ساكنان آن ميگرفتهاند. نويسنده تنها موردي كه كار به مشكل بر خورد كرده را توضيح ميدهد و مينويسد كه چگونه مقاومت ساكنان صاينقلعه را با خشونت و تهديد سركوب كرده و سورسات خود را از آنها گرفتهاند. اما نكته جالب اتفاقي است كه با ورود به آذربايجان براي آنها ميافتد.
آذربايجان
«...يوم هشتم [رجب] وارد «آقكند» كه ابتداي محال آذربايجان است گرديديم... صاحبيايلچي در چادر توقف [كرد]. در همين بين يك نفر غلامِ سركارِ شوكتمدار، نواب اشرف نايبالسلطنه و وليعهد دولت ايران، عباسميرزا، وارد و رقم مرحمتشيَم مبارك و مراسلهاي از جانب ميرزا ابوالقاسم وزير آورده، مضمون اينكه: چون اهالي آذربايجان از مطلق حوالهجات ديواني، خاصّه صادريات معاف و مسلم ميباشند، يكصد تومان وجه نقد به جهت ابتياع سيورسات منازل عرضراه از آقكند الي تبريز عنايت شده، آن وجه را بازيافت [كرده] و به مصرف سيورسات خود رسانيد».
رسيدن اين نامهها درست همزمان با ورود كاروان سفير به محال آذربايجان نشان ميدهد كه در آذربايجان، بر خلاف قزوين و زنجان، دقيقاً به موقع منتظر آنها بودهاند و ثانياً براي جلوگيري از اجحاف در حق اهالي ساكن در مسير حركت كاروان، مبلغ قابل توجهي پول فرستادهاند تا كاروانيان آذوقه و علوفه مورد نياز خود را از مردم خريداري كنند.
ميرزا ابوالحسنخان در پاسخ به نامه ميرزا ابوالقاسم وزير (قائممقام بعدي) درخواست ميكند كسي از دربار شاهزاده مأمور شود كه به كاروان بپيونددد و كار تهيه سورسات را به عهده بگيرد. به نوشته ميرزا محمدهادي، چند روز بعد مأمور مورد تقاضا از تبريز ميرسد و كار را به عهده ميگيرد. الماسبيك نيز از همانجا مرخص ميشود و به تهران باز ميگردد. در شماره آينده ساير مشاهدات ميرزا محمدهادي را در آذربايجان كه مايه حيرت او شده بود، پي ميگيريم.
در شماره گذشته خوانديد كه سرانجام حدود هشت ماه پس از انعقاد معاهده گلستان، ميرزا ابوالحسن خان شيرازي (معروف به ايلچي بزرگ) به عنوان فرستاده فتحعليشاه عازم روسيه شد تا علاوه بر تحويل دادن متن اصلي معاهده كه به امضاي شاه ايران رسيده بود، در مورد بخشهايي از قرارداد و از جمله موضوع تخليه قسمتهايي از مناطق اشغال شده توسط روسها گفتگو كند. ميرزا ابوالحسنخان به اين منظور هدايايي گرانبها چون ده هزار تومان وجه نقد، دو زنجير فيل، ده رأس اسب عربي و تركمني، يكصد طاقه شال كشميري، چند رشته مرواريد و... با خود همراه برد.
خوشبختانه ماجراهاي سفر ايلچي به روسيه، در كتابي به نام «دليلالسفراء» به قلم ميرزا محمدهادي شيرازي ثبت شده و به دست ما رسيده است. ميرزا محمدهادي در مقدمه كتابش مينويسد هنگامي كه ايلچي پيش از آغاز سفر براي ديدار بستگانش به شيراز رفته بود، او را همراه خود به دارالخلافه آورد تا در سفر به روسيه همراه باشد و به «ضبط وقايع ايام سفارت» بپردازد.
حركت
متن اصلي «دليلالسفراء» از تاريخ «يوم سهشنبه بيستوپنجم شهر جماديالثاني 1229ه.ق.» آغاز ميشود و از سياق آن پيداست كه يادداشتها به صورت روزانه ثبت ميشده است. فصل اول كتاب (كه به كوشش محمد گلبن در سال 1363 به چاپ رسيده)، به وقايع سفر هيأت نمايندگي از تهران تا تفليس اختصاص دارد. موضوع اصلي مورد نظر ما طبعاً وقايعي است كه در روسيه براي ميرزا ابوالحسن اتفاق افتاده، اما پيش از آن نكات جالبي از سفر او تا مرز را نقل ميكنيم.
«يوم سهشنبه بيستوپنجم شهر جماديالثاني 1229: [ه.ق.] سه ساعت و سيوپنج دقيقه از روز گذشته صاحبيايلچي (ميرزا ابوالحسنخان) با اثاث و اسباب تمام بعد از مرخصي از حضور شاهنشاه عالمپناه همايون از دارالخلافه طهران حركت و امامزاده حسن را كه در يك فرسخي شهر واقع است محل توقف ساخته، در آنجا حكم نمودند كه فيلان و اسبان هدايا را پيش روانه ساخته و خود پاسي از شب گذشته از آنجا حركت و روانه كمالآباد كه نه فرسخي آنجاست گرديدند.»
فتحعليشاه براي محافظت از كاروان سفير و حفظ شأن او دستور داده بود حاكم تهران بيست سوار تا قزوين همراه او بفرستد. در قزوين و زنجان نيز مقرر شده بود كه شاهزادگان حاكم، سواراني تا مقصد بعدي همراه ايلچي بفرستند. ميرزا محمدهادي شرح ميدهد كه هنگام رسيدن به قزوين شاهزاده علينقيميرزا (حاكم قزوين) به دليل بيماري از پذيرفتن ايلچي خودداري كرده و روزي هم كه كاروان عازم زنجان ميشوند، سواراني كه ميبايست همراه بيايند، حاضر نميشوند. ايلچي موضوع را در نامهاي كوتاه به وزير شاهزاده مينويسد و حركت ميكند. وزير سواران مأمور را كه كوتاهي كرده بودند احضار و تنبيه ميكند و گروهي از غلامان خاصه را مأمور ميكند خود را به كاروان برسانند. آنها در دو گروه و با فاصله يكي دو روز به ايلچي ميرسند و او را تا زنجان همراهي ميكنند. در زنجان نيز ديدار شاهزاده عبداللهميرزا (حاكم زنجان) كه براي شكار رفته بود دو سه روزي به تأخير ميافتد كه همه نشانه گسيختگي اوضاع و بيخيالي شاهزادگان است.
موضوع جالب ديگر، روش تهيه آذوقه و علوفه توسط كاروانيان است. به نوشته ميرزا محمدهادي يكي از تفنگچيان مخصوص شاه به نام «الماسبيك» از تهران همراه كاروان بوده كه به اصطلاح «سيورساتچي» بوده و وظيفه تأمين سورسات را به عهده داشته است. روش كار هم اين بوده كه به هر آبادي يا قلعهاي ميرسيدند، مايحتاج خود را از ساكنان آن ميگرفتهاند. نويسنده تنها موردي كه كار به مشكل بر خورد كرده را توضيح ميدهد و مينويسد كه چگونه مقاومت ساكنان صاينقلعه را با خشونت و تهديد سركوب كرده و سورسات خود را از آنها گرفتهاند. اما نكته جالب اتفاقي است كه با ورود به آذربايجان براي آنها ميافتد.
آذربايجان
«...يوم هشتم [رجب] وارد «آقكند» كه ابتداي محال آذربايجان است گرديديم... صاحبيايلچي در چادر توقف [كرد]. در همين بين يك نفر غلامِ سركارِ شوكتمدار، نواب اشرف نايبالسلطنه و وليعهد دولت ايران، عباسميرزا، وارد و رقم مرحمتشيَم مبارك و مراسلهاي از جانب ميرزا ابوالقاسم وزير آورده، مضمون اينكه: چون اهالي آذربايجان از مطلق حوالهجات ديواني، خاصّه صادريات معاف و مسلم ميباشند، يكصد تومان وجه نقد به جهت ابتياع سيورسات منازل عرضراه از آقكند الي تبريز عنايت شده، آن وجه را بازيافت [كرده] و به مصرف سيورسات خود رسانيد».
رسيدن اين نامهها درست همزمان با ورود كاروان سفير به محال آذربايجان نشان ميدهد كه در آذربايجان، بر خلاف قزوين و زنجان، دقيقاً به موقع منتظر آنها بودهاند و ثانياً براي جلوگيري از اجحاف در حق اهالي ساكن در مسير حركت كاروان، مبلغ قابل توجهي پول فرستادهاند تا كاروانيان آذوقه و علوفه مورد نياز خود را از مردم خريداري كنند.
ميرزا ابوالحسنخان در پاسخ به نامه ميرزا ابوالقاسم وزير (قائممقام بعدي) درخواست ميكند كسي از دربار شاهزاده مأمور شود كه به كاروان بپيونددد و كار تهيه سورسات را به عهده بگيرد. به نوشته ميرزا محمدهادي، چند روز بعد مأمور مورد تقاضا از تبريز ميرسد و كار را به عهده ميگيرد. الماسبيك نيز از همانجا مرخص ميشود و به تهران باز ميگردد. در شماره آينده ساير مشاهدات ميرزا محمدهادي را در آذربايجان كه مايه حيرت او شده بود، پي ميگيريم.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی