یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۴

پل‌هاي متحرّك

در شماره گذشته از مقالات ده‌گانه‌اي ياد كرديم كه ميرزا محمدهادي شيرازي (وقايع‌نگار سفر ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي به روسيه) به هنگام اقامت در سن‌پترزبورگ نوشته و در آن كوشيده است اين شهر و سامان اجتماعي، نظامي، اقتصادي و طبيعي آن را به تفصيل معرفي كند. قرار شد بخش‌هاي مهم اين مقالات را به اختصار بررسي كنيم تا با نگاه يك ايراني اهل ديوان نسبت به كشوري كه به تازگي از آن شكست خورده است آشنا شويم.
ميرزا محمدهادي در نخستين مقاله خود تاريخ پادشاهي روسيه را از پتر كبير تا الكساندر اول (تزار وقت) شرح داده و جا به جا از نظم، اقتدار و اراده كساني كه اين كشور را آباد و قدرتمند ساخته بودند ياد كرده است. شرح تصرف سرزمين و بناي شهر سن‌پترزبورگ توسط پتر كبير در همين بخش آورده شده است. مقاله دوم به اوضاع جغرافيايي اين شهر اختصاص دارد و نويسنده در آن با دقّتي درخور توجه جزئيات طبيعي آنجا را شرح مي‌دهد. به نوشته ميرزا محمدهادي پايتخت آن روزگار روسيه در واقع از يازده جزيره تشكيل مي‌شد كه ميان شاخه‌هاي مختلف چند رودخانه بزرگ محصور بودند و عبور و مرور ميان اين جزاير در بهار و تابستان از طريق پل‌هايي انجام مي‌شده است. ميرزا در كتابش وضعيت اين پل‌ها را توصيف كرده و از جمله به دو پل بزرگ متحرك اشاره مي‌كند كه بر روي رودخانه‌اي عظيم برپا بوده است: «چهل و پنج كشتي بزرگ كه طول هر كشتي چهل قدم و عرض هر يك ده قدم مي‌باشد و هر يك از يكديگر ده قدم فاصله دارند در روي آب به طناب‌هاي بسيار كلفت به اقسام مختلف به خط مستقيم به يكديگر بسته‌اند. روي آن كشتي‌ها را تخته‌بندي كرده‌اند. چرخ‌ها و بندها و زنجيرهاي بسيار قوي آهني و قلاب‌ها و حلقه‌ها و قرقره‌ها و ستون‌هاي چوبي روي آن تخته‌ها ساخته و نصب كرده، كه در نهايت استحكام و محكمي ايستاده و آنها را به آن كشتي‌ها كه در زير تخته‌بندي است محكم بسته‌اند و از دو طرف تخته‌بندي محجّر (نرده) چوبي ساخته كار گذاشته‌اند و خيابان كرده‌اند كه عرض هر خيابان دو سه ذرع مي‌شود و آن راه را مختص پيادگان قرارداد كرده‌اند كه هر پياده كه عبور نمايد از آن دو خيابان عبور كرده باشد و وسط تخته بندي كه بيست قدم عرض دارد مختص عبور گاريت‌هاي چهار اسبه و دو اسبه و عراده و سوار و بار... بوده باشد. طول اين پل نهصد و شصت قدم است. از غرايب اين است كه پل به اين طول و عرض و اين‌همه اسباب و اساس در هشت ماه ايام زمستان كه اين رودخانه به كلي يخ مي‌كند و خلق تمام با اسب و گاريت و غير آن از روي يخ آمد و شد مي‌نمايند، اين پل را با اسباب بر مي‌دارند و كشتي‌هاي مذكور را در يك‌طرف رودخانه كشيده در گوشه‌اي قرار مي‌دهند و اسباب آن را نيز به جايي مي‌گذارند... اول بهار كه مي‌شود و يخ رودخانه مذكور تمام شكسته و به سمت دريا مي‌رود، باز همان اساس و اسباب را آورده به هم نصب مي‌كنند و پل را مي‌بندند و مدت چهار ماه كه بهار و تابستان دارند از روي آن عبور مي‌كنند».
اين مقاله پر از نكته‌هاي جالبي است كه ميرزا محمدهادي در شهر سن‌پترزبورگ به آنها برخورده و توصيف ستايش‌آميز و دقيق آنها را آورده است. اما نكته جالب اينجاست كه او مقاله را با اين عبارات خاتمه مي‌دهد: «الحق آبادي و معموري شهر پترزبورغ از رودخانه‌هاي مذكور است. همچنانكه در وقتي‌كه به كلي يخ مي‌كند، روي رودخانه آمده به طريق چاه چندين جا و مكان مي‌سازند و سوراخ مي‌كنند و هر روزه آمده اگر يخ كرده مي‌شكنند و آب برداشته به خانه‌هاي خود مي‌برند. نقصي كه دارد اين است كه اگر چه آب تند مي‌رود، اما كثافات و فضلات خانه‌ها و مكان‌ها و كوچه‌ها از زير زمين راه‌ها ساخته‌اند كه داخل رودخانه مي‌شود و آب مي‌برد».
طنين امروزي و «محيط‌زيستي» انتقاد ميرزا به سيستم فاضلاب سن‌پترزبورگ كه از پس حدود 200 سال به گوش ما مي‌رسد، به نظرم بسيار جالب است.
كوچه
ميرزا محمدهادي در سومين مقاله خود به توصيف وضع ساختمان‌ها و خيابان‌بندي شهر پرداخته و از نظم و قاعده آن سخن بسيار گفته است. شرح وضعيت بلوارهايي كه فضاي مياني‌شان براي گشت و گذار و استراحت مردم طراحي شده است، از بخش‌هاي جالب اين مقاله است. ميرزا پس از توصيف بلوارها و خيابان‌هاي شهر مي‌نويسد: «همچنانكه در ايران «محله» مصطلح است، در اينجا «كوچه» مي‌گويند. هر كوچه كدخدا و پاكار و داروغه و جاروب‌كش و خاكروبه‌بردار –با عرّاده- و بنّاي مختصّ و آهنگر و ساير عمله و يك‌نفر سركار مشخصِ معيني دارد كه همه اينها از سركار پادشاه مواجب دارند و ماه به ماه درياف مي‌كنند و از طلوع صبح الي شام در اين كوچه‌ها، چه در زمستان چه ساير فصول، گردش مي‌نمايند. هر جا سنگي از جاي خود حركت كرده باشد به جاي خود مي‌گذارند و اگر محجّرهاي آهني كنار رودخانه اندك عيبي كرده باشد، آهنگر دكان حدادي خود را با كوره آتش روي عراده گذاشته، گردش مي‌كند؛ هر جا عيبي كرده، همان ساعت اسباب حاضر كرده در همانجا درست كرده، به جاي ديگر مي‌رود».
ميرزا سپس از فانوس‌هاي مرتبي كه نور شبانه كوچه‌ها را تأمين مي‌كند سخن مي‌گويد و بعد به كيفيت خانه‌هايي مي‌پردازد كه معمولاً دو سه طبقه و گاه تا پنج طبقه هستند. در اين بخش موضوع ارائه طرح و نقشه ساختمان به حكومت و اخذ اجازه ساخت خانه جالب به نظر مي‌رسد: «ابتدا معماران كوچه را ديده طرح و نقشه خانه را مي‌كشند. صاحب خانه آن نقشه را نزد پادشاه (؟!) برده و مذكور مي‌كند كه در فلان كوچه به اين عرض و طول و به اين طريق مي‌خواهم خانه ساخته باشم. پادشاه ملاحظه مي‌نمايد، اگر از نظام بيرون نيست و همه‌چيز آن موافق قاعده و ضابطه است، اذن ساختن مي‌دهد».

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی