مأموريت يرملوف
در شماره گذشته ديديم كه بخش مربوط به مذاكرات اصلي ميان ميرزا ابوالحسنخان ايلچي با مقامات دولت روسيه در مورد بازگرداندن بخشي از سرزمينهاي اشغال شده قفقاز توسط روسها، از كتاب «دليلالسفراء» حذف شده است. علاوه بر اين نسخههاي باقيمانده اين كتاب كه به دست ما رسيده، بيمقدمه و در وسط يك جمله تمام ميشود و ادامه آن در دسترس نيست. در اين نسخهها هيچ اشارهاي به نتيجه اين مأموريت طولاني نميشود و ذكري از چگونگي بازگشت ميرزا ابوالحسنخان نيز در آنها وجود ندارد. اما بررسي ساير منابع روشن ميكند كه دولت روسيه پاسخ نهايي به درخواست ايران را به نتيجه مذاكراتي موكول كرده است كه ژنرال الكسي پتروويچ يرملوف، فرمانرواي تازه گرجستان در سفر به ايران به عمل خواهد آورد. گويا يرملوف به همراه ميرزا ابوالحسنخان سنپترزبورگ را به سوي تفليس ترك كرده است و پس از مدتي اقامت در گرجستان به ايران آمده است.
ايلچي
عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي دولت قاجار، در كتاب «مآثر سلطانيه» در مورد بازگشت ميرزا ابوالحسنخان از روسيه و مأموريت يرملوف مينويسد: «اعليحضرت خاقاني (فتحعليشاه) بعد از انقضاي جشن نوروز سلطاني (نوروز سال 1196ه.ش.) روي به ساختن مهمات ملك و ملت آورد و رايت بيضا اضائت، ساحتافروز چمن سلطانيه گرديد و در منزل مزبور به عرض باريافتگان انجمنحضور رسيد كه ميرزا ابوالحسنخان از پادشاه روس رخصت انصراف يافت؛ [پادشاه روس همچنين] الكسندر يرمولوف را سردار عساكر روسيه و صاحباختيار گرجستان ساخته، [كه] از عقب او به سفارت ايران مأمور است. كيفيت اين گزارش آن است كه يرمولوف ايلچي روس با نامه دوستانه و با تحف و هدايا به گرجستان آمده، دو ماهي در آنجا متوقف و چون هوا اعتدالي يافت از گرجستان عازم تبريز شد و نواب نايبالسلطنه، عسكرخان افشار را كه پيش از اين سفير دولت فرانسه شده بود و مردي آگاه است به مهمانداري او تعيين فرمود. وقت ورود او به تبريز بعضي از امرا و خوانين مملكت آذربايجان [كه] در ركاب حاضر بودند، به استقبال ايلچي حاضر شدند. جماعت سواره و پياده و توپچيان نظام و افواج سرباز و مجاهدين از حوالي قريه سهلان تا در دولتخانه نايبالسلطنه پانزده هزار سرباز و بيست و پنج هزار سوار و از مجاهدين بيستهزار پياده، مجموع شصتهزار كس و چهل عراده توپ بازداشته، به نظام و ترتيب آرميدند و حدود چهلهزار كس از غريب و بومي، اهالي تبريز از اصناف و غيره به تماشا حاضر و به ورود ايچي [دولت روس] ناظر. اين همه مردم و اصناف و خلايق به ترتيبي و آئيني صف كشيده بودند كه نه جنبشي از ايشان پديدار بود و نه صدايي آشكار. همگي چون نقش ديوار صف كشيده و گوش بر فرمان ايستاده و ايلچي را به احترام تمام داخل منزل نمودند. فرداي آن روز (ورود يرملوف به تبريز 2 رجب 1232ه.ق. مطابق 29 ارديبهشت 1196ه.ش. بوده است) شرف حضور لامعالنور نواب نايبالسلطنه دريافت و چون سخن صلح در زبان داشت و آن جناب ميل چندان به صلح نداشتند، ايلچي مزبور را محبت و دلگرمي كامل حاصل نشد و شكفتگي و سروري كه منظورش بود اتفاق نيفتاد».
رعب
عقيده بر اين است كه هدف از استقبال بزرگي كه در تبريز از يرمُلوف به عمل آمد، قدرتنمايي و گرفتن زهرچشم بوده است. چنانكه ميرزا ابوالقاسم قائممقام پيش از ورود يرملُف در نامهاي به يكي از واليان مينويسد: «بايد آن برادر در اين مدت كه هنوز ايلچي وارد نشده اساسي بچيند و اسباب كار فراهم آورد و شوق جهادي در قلوب خواص و عوام بيندازد كه هر كس از دوست و دشمن از آن راه بگذرد از وضع كار آنجا حيرت كند و قدر و مقدار كارداني و اهتمام آن برادر بيش از پيش در نظر مهراثر والا جلوه كند. ولايت خلخال هم بر سر راه عراق است، هم سرحد طالش است، هم همسايه اردبيل و گيلان است. هرگاه در آنجا اسباب جهادي شايسته فراهم آيد، هم مايه اعتضاد و استظهار سرحدداران اردبيل و گيلان خواهد شد، هم همه وقت به كار دوستي و دشمني طالش خواهد آمد، هم در عبور و مرور در آنجا رعب و هراسي كلي در قلوب كفره خواهد افتاد... اين صلح و سازشي كه حالا در ميان ما و روس است از كجا كه ابدالدهر بماند؟... احتمال ميرود در همين سفر كه ايلچي آنها به دربار خلافت ميرود، اگر در واگذاشتن ولايات مغصوبه، فيالجمله اهمالي كند، غيرت سلطنت متحمل نشود و فوراً صلح و سازش به جنگ و كاوش مبدل گردد... همين كه مثل شما كسي مردم را ترغيب و تشويق كند و هر كس فراخور استعداد خود يراقي و اسبابي و سرب و باروطي بگيرد [و] جستهجسته مشقي نمايد، در اندك وقت انشاءالله تعالي آن ولايت را استعدادي به هم خواهد رسيد... روزهاي جمعه در هر شهر و هر ده و هر قصبه بناي مشق و تيراندازي است و تمام ملاها مباشر اين كارند... بحمدالله در ولايت خلخال عاليجنابان ميرفاضل و آقا سيد رفيع و آقا مير علياكبر و آقا مير شريف و ملا عبدالكريم و علماي خوچين تشريف دارند و هر يك از ايشان در غيرت دينداري و حميت دولتخواهي بيعديل و بينظير ميباشند». («نامههاي پراكنده قائممقام فراهاني»، جهانگير قائممقام فراهاني، نقل شده در حاشيه «مآثر سلطانيه» توسط غلامحسين زرگرينژاد)
در شماره گذشته ديديم كه بخش مربوط به مذاكرات اصلي ميان ميرزا ابوالحسنخان ايلچي با مقامات دولت روسيه در مورد بازگرداندن بخشي از سرزمينهاي اشغال شده قفقاز توسط روسها، از كتاب «دليلالسفراء» حذف شده است. علاوه بر اين نسخههاي باقيمانده اين كتاب كه به دست ما رسيده، بيمقدمه و در وسط يك جمله تمام ميشود و ادامه آن در دسترس نيست. در اين نسخهها هيچ اشارهاي به نتيجه اين مأموريت طولاني نميشود و ذكري از چگونگي بازگشت ميرزا ابوالحسنخان نيز در آنها وجود ندارد. اما بررسي ساير منابع روشن ميكند كه دولت روسيه پاسخ نهايي به درخواست ايران را به نتيجه مذاكراتي موكول كرده است كه ژنرال الكسي پتروويچ يرملوف، فرمانرواي تازه گرجستان در سفر به ايران به عمل خواهد آورد. گويا يرملوف به همراه ميرزا ابوالحسنخان سنپترزبورگ را به سوي تفليس ترك كرده است و پس از مدتي اقامت در گرجستان به ايران آمده است.
ايلچي
عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي دولت قاجار، در كتاب «مآثر سلطانيه» در مورد بازگشت ميرزا ابوالحسنخان از روسيه و مأموريت يرملوف مينويسد: «اعليحضرت خاقاني (فتحعليشاه) بعد از انقضاي جشن نوروز سلطاني (نوروز سال 1196ه.ش.) روي به ساختن مهمات ملك و ملت آورد و رايت بيضا اضائت، ساحتافروز چمن سلطانيه گرديد و در منزل مزبور به عرض باريافتگان انجمنحضور رسيد كه ميرزا ابوالحسنخان از پادشاه روس رخصت انصراف يافت؛ [پادشاه روس همچنين] الكسندر يرمولوف را سردار عساكر روسيه و صاحباختيار گرجستان ساخته، [كه] از عقب او به سفارت ايران مأمور است. كيفيت اين گزارش آن است كه يرمولوف ايلچي روس با نامه دوستانه و با تحف و هدايا به گرجستان آمده، دو ماهي در آنجا متوقف و چون هوا اعتدالي يافت از گرجستان عازم تبريز شد و نواب نايبالسلطنه، عسكرخان افشار را كه پيش از اين سفير دولت فرانسه شده بود و مردي آگاه است به مهمانداري او تعيين فرمود. وقت ورود او به تبريز بعضي از امرا و خوانين مملكت آذربايجان [كه] در ركاب حاضر بودند، به استقبال ايلچي حاضر شدند. جماعت سواره و پياده و توپچيان نظام و افواج سرباز و مجاهدين از حوالي قريه سهلان تا در دولتخانه نايبالسلطنه پانزده هزار سرباز و بيست و پنج هزار سوار و از مجاهدين بيستهزار پياده، مجموع شصتهزار كس و چهل عراده توپ بازداشته، به نظام و ترتيب آرميدند و حدود چهلهزار كس از غريب و بومي، اهالي تبريز از اصناف و غيره به تماشا حاضر و به ورود ايچي [دولت روس] ناظر. اين همه مردم و اصناف و خلايق به ترتيبي و آئيني صف كشيده بودند كه نه جنبشي از ايشان پديدار بود و نه صدايي آشكار. همگي چون نقش ديوار صف كشيده و گوش بر فرمان ايستاده و ايلچي را به احترام تمام داخل منزل نمودند. فرداي آن روز (ورود يرملوف به تبريز 2 رجب 1232ه.ق. مطابق 29 ارديبهشت 1196ه.ش. بوده است) شرف حضور لامعالنور نواب نايبالسلطنه دريافت و چون سخن صلح در زبان داشت و آن جناب ميل چندان به صلح نداشتند، ايلچي مزبور را محبت و دلگرمي كامل حاصل نشد و شكفتگي و سروري كه منظورش بود اتفاق نيفتاد».
رعب
عقيده بر اين است كه هدف از استقبال بزرگي كه در تبريز از يرمُلوف به عمل آمد، قدرتنمايي و گرفتن زهرچشم بوده است. چنانكه ميرزا ابوالقاسم قائممقام پيش از ورود يرملُف در نامهاي به يكي از واليان مينويسد: «بايد آن برادر در اين مدت كه هنوز ايلچي وارد نشده اساسي بچيند و اسباب كار فراهم آورد و شوق جهادي در قلوب خواص و عوام بيندازد كه هر كس از دوست و دشمن از آن راه بگذرد از وضع كار آنجا حيرت كند و قدر و مقدار كارداني و اهتمام آن برادر بيش از پيش در نظر مهراثر والا جلوه كند. ولايت خلخال هم بر سر راه عراق است، هم سرحد طالش است، هم همسايه اردبيل و گيلان است. هرگاه در آنجا اسباب جهادي شايسته فراهم آيد، هم مايه اعتضاد و استظهار سرحدداران اردبيل و گيلان خواهد شد، هم همه وقت به كار دوستي و دشمني طالش خواهد آمد، هم در عبور و مرور در آنجا رعب و هراسي كلي در قلوب كفره خواهد افتاد... اين صلح و سازشي كه حالا در ميان ما و روس است از كجا كه ابدالدهر بماند؟... احتمال ميرود در همين سفر كه ايلچي آنها به دربار خلافت ميرود، اگر در واگذاشتن ولايات مغصوبه، فيالجمله اهمالي كند، غيرت سلطنت متحمل نشود و فوراً صلح و سازش به جنگ و كاوش مبدل گردد... همين كه مثل شما كسي مردم را ترغيب و تشويق كند و هر كس فراخور استعداد خود يراقي و اسبابي و سرب و باروطي بگيرد [و] جستهجسته مشقي نمايد، در اندك وقت انشاءالله تعالي آن ولايت را استعدادي به هم خواهد رسيد... روزهاي جمعه در هر شهر و هر ده و هر قصبه بناي مشق و تيراندازي است و تمام ملاها مباشر اين كارند... بحمدالله در ولايت خلخال عاليجنابان ميرفاضل و آقا سيد رفيع و آقا مير علياكبر و آقا مير شريف و ملا عبدالكريم و علماي خوچين تشريف دارند و هر يك از ايشان در غيرت دينداري و حميت دولتخواهي بيعديل و بينظير ميباشند». («نامههاي پراكنده قائممقام فراهاني»، جهانگير قائممقام فراهاني، نقل شده در حاشيه «مآثر سلطانيه» توسط غلامحسين زرگرينژاد)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی