یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۴

انتظار براي مذاكره

ميرزا ابوالحسن‌خان شيرازي، ايلچي اعزامي فتحعلي‌شاه قاجار به دربار روسيه، سرانجام روز 4 صفر 1231ه.ق. (13 دي 1194ه.ش – 4 ژانويه 1816م) رسماً به ملاقات تزار آلكساندر رفت و نامه‌هاي پادشاه و مقامات ايران را به او تحويل داد. او اميدوار بود مذاكره در باب تقاضاهاي ايران به زودي آغاز شود و با كمك ديپلمات‌هاي بريتانيايي مقيم سن‌پترزبورگ و همچنين گروهي از مقامات روسيه كه به آنها وعده هديه و لطف داده بود، امتيازهايي به دست آورد. اما آغاز گفتگو در اين باب به دلايل مختلف از جمله جشن‌هاي آغاز سال نوي مسيحي، مراسم مفصل ازدواج دو تن از خواهران تزار و بيماري نسلرود (صدراعظم) چندبار به تعويق افتاد. از سوي ديگر يكي از ديپلمات‌هاي عالي‌رتبه انگليسي در ملاقاتي با ميرزا ابوالحسن‌خان در مورد احتمال موفقيت او در مأموريتش ابراز ترديد كرد و بر اضطراب و پريشاني ايلچي ايران افزود.
تلاش
ميرزا ابوالحسن‌خان در مدت طولاني و عذاب‌آور انتظار، به شيوه خود مي‌كوشيد مقدمات موفقيت خود را آماده‌تر كند. ميرزا محمدهادي شيرازي (وقايع‌نگار سفر ايلچي) در چند جاي سفرنامه خود به اين موضوع اشاره كرده است: «امورات وقوعي اين است كه مكرر اوقات بزرگان از مقوله پرنس ليوجين و لارد كلرك ايلچي انگريز و اوروف و بسياري از امناي دولت روس نزد صاحبي ايلچي مي‌آمدند و ايشان نيز بعضي را كه شايسته مي‌دانستند بازديد مي‌كردند و صحبت في‌مابين ايشان منحصر به انجام مهام منظوره و حصول مقصود صاحبي‌ايلچي مي‌بود. به اين طريق كه صاحبي ايلچي هر يك از آنها را كه شب و روز... ملاقات مي‌كردند، تطميع و ترغيب مي‌نمودند و وعده و نويد تعارفات و بخشش‌ها به آنها مي‌دادند و ايشان [نيز] تمامي نويدهاي كلي و وعده‌هاي زباني مي‌دادند كه چنين و چنان خواهيم گفت و خواهيم كرد و صاحبي ايلچي را خاطرجمع مي‌كردند كه ان‌شاءالله شما با نيل مقصود معاودت خواهيد كرد». («دليل‌السفراء»، به كوشش محمد گلبن)
يا مثلاً در ديدار با يكي از خواهران تازه عروس تزار، «بعد از مباركباد و انجام تعارفات، صاحبي ايلچي در باب انجام مهام خود فقرات مبسوطي با او گفتگو كرده او را هم به اصطلاح يك واسطه در امر خود نزد پادشاه قرار دادند. او نيز قبول كرده نويد و وعده بسيار داد و تعهدات كرد».
اما روزي در همين ايام «لرد كلرك» به ديدار ميرزا ابوالحسن‌خان آمد، با او خلوت كرد و پس از ملاحظه نقشه ولايات اشغال شده ايران گفت: «از اينكه حال ناپليان كه دشمن قوي روسيه بود از ميان رفته و [روسيه] ديگر به هيچوجه دشمني در مقابل ندارد و غرور و كبر بسيار به هم رسانيده، من مشكل مي‌بينم كه ولايتي را به ايران پس بدهند و منتقل سازند. خاصه ولايت قراباغ كه تعريف زياد از حد از آنجا نزد ايمپراطور كرده‌اند و چنين مي‌داند كه بهتر از آن جايي نيست. در اين صورت من كه ايلچي بزرگ دولت انگليس هستم، چنين صلاح و خيريت احوال شما را مي‌دانم كه به همين مصالحه (معاهده گلستان) قانع و قايل شده باشيد و ادعاي ولايت رد كردن از آنها ننمائيد، زيرا كه امروز دولتي از دولت روس قوي‌تر در همه عالم نيست و بالفعل ده صد هزار (يعني يك ميليون) سپاه جرار دارد و با آنها به جز طريق دوستي و اتحاد، قسم ديگر نمي‌توان رفتار كرد». ميرزا البته سخنان او را رد كرد و به يادش آوردكه سر گور اوزلي وعده مكتوب داده است كه بخشي از اين ولايات را با مذاكره پس بگيرد. لرد انگليسي فوراً گفت اين تعهد را دولت انگليس نمي‌پذيرد و به او هم در اين مورد دستوري داده نشده، اما به دليل روابط دوستي همه كوشش خود را در اين جهت به كار خواهد گرفت.
رقعه
جالب است كه چند روز بعد روس‌ها پيام فرستادند كه مايل نيستند ديپلمات‌هاي انگليسي نقشي در ميانه داشته باشند و از ايلچي خواستند موضوع مذاكرات و آنچه ميان دو طرف رخ مي‌دهد را به انگليسي‌ها اطلاع ندهد، اما او «نظر به حكم نواب اشرف وليعهد (عباس‌ميرزا)... كه مقرر فرموده بود بدون اطلاع و استحضار و مشاورت اهالي انگريز مرتكب امري نشده باشيد» آنها را كاملاً در جريان امور نگاه داشت.
ايلچي ايران با گذشت زمان و تأخير زياد در آغاز مذاكرات (كه ميرزا ابوالحسن‌خان اميدوار بود مستقيماً با تزار انجام دهد)، چند بار براي نسلرود پيام فرستاد كه مدت اقامت او بسيار طولاني شده و نمي‌تواند بيشتر صبر كند. سرانجام از سوي تزار پاسخ آمد كه خواسته‌هاي خود را با نسلرود در ميان نهيد تا به اطلاع ما برسد. ايلچي قدري از اين بابت كه طرف مذاكره خود تزار نيست گله كرد اما سرانجام به اين امر تن داد. نسلرود در اين ايام بيمار بود و ملاقات طرفين چند روزي هم به اين دليل به تأخير افتاد تا اينكه سرانجام در تاريخ 30 صفر 1231ه.ق. (9 بهمن 1194ه.ش.) ديدار انجام شد. وزير روس تقاضاهاي ايلچي ايران را شنيد و از او خواست آنها را در نامه‌اي كوتاه خطاب به او بنويسد تا به آگاهي تزار رسانده شود. ايلچي چنين كرد و هرآنچه مي‌خواست را در چهار بند نوشت و براي نسلرود فرستاد. انتظار كشنده براي گرفتن پاسخ پس از آن آغاز شد.
متن نامه كوتاه ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي كه خواسته‌هاي دولت ايران را در كمال اختصار بيان مي‌كند، تلاش نوميدانه او پس از تحويل اين نامه و ماجراي حذف يكي از مهمترين بخش‌هاي كتاب دليل‌السفراء (احتمالاً به درخواست خود ايلچي) موضوع يادداشت آينده خواهد بود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی