دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۴

گريبايدوف

حدود نه ماه پيش وعده داديم بخشي از تاريخ ايران را -از ابتداي جنگ‌هاي ايران و روسيه تا وقوع انقلاب مشروطه- در دوره جاري اين يادداشت‌ها مرور كنيم. در اين مدت توفيق يافتيم حوادث مربوط به دو دوره جنگ‌هاي مذكور را با جزئيات مفصل و به صورت مقالات دنباله‌دار شرح دهيم و اين مقطع بسيار حساس و مهم تاريخي را براي خوانندگان علاقه‌مند و پي‌گير تا حدودي روشن كنيم. فصل مربوط به جنگ‌هاي ايران و روس با تشريح مفاد معاهده تركمان‌چاي در دو شماره گذشته پايان يافت. اينك بر آنيم ادامه تاريخ دوره قاجاريه را با بررسي مهمترين حوادث آن در مقالات تقريباً مستقل ادامه دهيم تا براي خوانندگاني كه امكان پي‌گيري هر روزه اين يادداشت‌ها را ندارند نيز مفيد باشد.
چنانكه ديديم از جمله مهمترين مواردي كه دولت‌هاي ايران و روسيه در قرارداد تركمان‌چاي توافق كردند، مبادله نمايندگان سياسي بود. در صورت‌مجلسي كه ضميمه قرارداد تركمان‌چاي بود و به امضاي نمايندگان ايران و روسيه رسيد، تشريفات اعزام و استقبال از اين نمايندگان سياسي با جزئيات كامل و به طور مفصل تعيين مي‌شد و طرفين به مراعات آن متعهد مي‌شدند. اين پيش‌بيني‌ها به اين منظور انجام مي‌شد كه تبادل فرستادگان ميان دو كشور به حفظ صلح و منافع دو طرف كمك كند، اما حوادثي براي نخستين فرستاده روسيه به ايران اتفاق افتاد كه مي‌توانست نتيجه‌اي كاملاً معكوس به بار آورد.
سفير
نام نخستين سفيري كه پس از انعقاد قرارداد تركمان‌چاي از دربار روسيه به ايران آمد و مأموريت داشت امضاي امپراطور روسيه بر معاهده صلح را به پادشاه ايران تحويل دهد، آلكساندر سرگيويچ گريبايدوف بود. جمشيد كيانفر، گريبايدوف را در حاشيه «ناسخ‌التواريخ» (كه به اهتمام او توسط انتشارات اساطير منتشر شده است) چنين توصيف مي‌كند: «نمايشنامه‌نويس روس و سفير روسيه در دربار فتحعلي‌شاه قاجار كه كمدي «گورآت اوما»ي وي يكي از زيباترين كمدي‌هاي ادبيات روسيه است. او در دانشگاه مسكو ادبيات، حقوق، فيزيك و رياضيات آموخت. اطلاعاتش وسيع و زندگيش پرماجرا بود. در جنگ 1812م. (1227ه.ق.) عليه ناپلئون وارد جنگ شد. از دوستان پوشكين شاعر روس بود و با شورشيان دسامبري عليه نيكولاي اول همدردي داشت. در سال 1826م. توقيف و سپس آزاد شد... از گريبايدوف منشآت و چند نمايشنامه به جا مانده كه مهمترين آنها كمدي گورآت اوما در هجو جامعه مسكو و شاهكار ايجاز و شوخ‌طبعي است، بدان حد كه بعضي از عبارات آن در زبان روس جايگزين شده [و به صورت ضرب‌المثل در آمده] است».
گريبايدوف در عين‌حال خواهرزاده ژنرال پاسكويچ -فرمانده سپاه قفقاز و فرمانرواي گرجستان- بود و در مراحلي از مذاكرات صلح ميان دو طرف –از جمله در تركمان‌چاي- حضور داشت. شاهزاده عباس‌ميرزا و مقامات دولتي ايران تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا استقبالي شايسته از گريبايدوف كه در واقع سمتِ سفير صلح داشت به عمل آورند و او را با سلام و صلوات تا دارالخلافه برسانند. «در روز ورود او [به تهران] كه يكشنبه پنجم شهر رجب‌المرجب سنه 1244ه.ق. بود، ميرزا محمدعلي‌خان كاشاني وزير نواب‌ظل‌السلطان به اتفاق محمدولي‌خان قاسملوي افشار حسب‌الامر شاهنشاه تاجدار استقبالش نمودند... يك روز بعد از ورود، بر حسب حكم صاحبقران مسعود، حضرت حاجي ميرزا ابوالحسن‌خان شيرازي وزير امور دول خارجه و ولي‌الله‌خان دولوي قاجار نايب‌نسقچي‌باشيِ دربارِ كيوان‌مدار و ميرزا فضل‌الله علي‌آبادي مستوفي ديوان قضا‌آثار به ديدن او شتافتند و حضرتش را به احترامي تمام دريافتند. سه روز ديگر به آئيني كه معهود ايلچيان بود... پيشكاران پيشگاه خلافت به درگاه آسمان‌جاهش آوردند». («تاريخ ذوالقرنين»، خاوري شيرازي)
حادثه
منابع فارسي و تواريخ درباري قاجاري رفتار گريبايدوف را در ملاقات با فتحعلي‌شاه متكبرانه، جسارت‌آميز، خشن و سرد توصيف كرده‌اند. گويا او اصرار داشته همانطور كه يرملوف چند سال پيش به ملاقات فتحعلي‌شاه آمده بود، با چكمه وارد محل ملاقات شود و اجازه نشستن در حضور شاه داشته باشد. علاوه بر اينها در هنگام نشستن پاي خود را روي پا انداخته بوده است. اين رفتار طبعاً درباريان را به خشم آورده بود اما آنها به هر شكل اين وضع را تحمل كرده بودند. اما آنچه از تحمل جامعه دارالخلافه خارج بود، اصرار گريبايدوف در بازگرداندن دو كنيز ارمني بود كه در خانه آصف‌الدوله اقامت داشتند. اين حقي بود كه گريبايدوف بر اساس فصل سيزدهم معاهده صلح براي خود قائل بود. بنابراين حتي وقتي ادعا شد اين زنان خود مايلند در خانه آصف‌الدوله بمانند، سفير روس دستور داد ايشان را تقريباً به زور نزد او بياورند تا شخصاً از خواسته واقعي آنها مطلع شود. اين اقدام علاوه بر احساس تحقير ناشي از شكست در جنگ و برانگيختگي ناشي از رفتار سفير و همراهانش، باعث خشم عمومي شد. علما و مجتهدين روز دوم شعبان 1244ه.ق. به رهبري ميرزا مسيح مجتهد در مسجد اجتماع كردند و با واسطه حاكم تهران پيامي براي گريبايدوف فرستادند. سفير روس به اين پيام پاسخ مناسبي نداد و ساعتي بعد مردم خشمگين به محل اقامت او حمله بردند. آنها حتي به وساطت شاهزادگاني كه از سوي فتحعلي‌شاه اعزام شده بودند اعتنا نكردند و به قتل‌عام گريبايدوف و همراهانش پرداختند. تنها منشي اول سفارت، مالتسوف، از اين كشتار جان سالم به در برد.
اين حادثه روابط دو كشور را بار ديگر در آستانه بحران قرار داد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی