«يكي از شبهاي ماه فوريه 1829م./1207ه.ش. چاپار ويژهاي اقامتگاه شاهزاده [عباسميرزا، وليعهد و نايبالسلطنه فتحعليشاه قاجار] را در تبريز كه در زمستان زودرس به خواب فرو رفته بود بيدار كرد. او حامل خبر عجيب و وحشتناكي بود. گريبايدوف سفير روسيه و تمامي اعضاي هيأت او [به استثناي يك نفر] در تهران به قتل رسيده بودند. بهت و درماندگي عباسميرزا قابل توصيف نيست. تازه داشتند [پس از پايان جنگ و تخليه جنوب ارس از قواي روسيه] قدم به جلو گذاشته از ظلمت و نااميدي بيرون ميآمدند و اين ضربه پيشبيني نشده ميتوانست همه چيز را از نو زير سئوال ببرد... [شاهزاده مدتي بعد] امريهاي از جانب شاه دريافت كرد كه در آن قيد شده بود بايد خطر جنگ به هر قيمت دور شود و عباسميرزا خود را براي هرگونه سازش آماده سازد. از طرف ديگر هم در صورتي كه خطر انتقامجويي روسها به جاي خود باقي بماند، ميبايست در فكر پيدا كردن متحدان جديد بود». («عباسميرزا و فتحعليشاه؛ نبردهاي ده ساله ايران و روس»، امينه پاكروان، ترجمه صفيه روحي)
نامهها
بدين ترتيب، واقعه قتل گريبايدوف و همراهانش كه خارج از اختيار دربار ايران و به تحريك آصفالدوله و روحانيون تهران رخ داده بود، خطر تهاجم دوباره روسها و اشغال بخشهاي ديگري از خاك ايران را تجديد كرد. نامههايي كه خسروميرزا، پسر عباسميرزا در توضيح و عذرخواهي واقعه قتل گريبايدوف براي مقامات روسيه و تزار نيكلاي برد، ميزان هراس مقامات ايران را از شعلهور شدن دوباره آتش جنگ به خوبي نشان ميدهد. اين نامهها كه به انشاي ميرزا ابوالقاسم قائممقام تحرير شده در «منشآت قائممقام» ثبت است. به نظر ميرسد مهمترين نامه، نامهاي است كه از سوي فتحعليشاه قاجار براي نيكلاي نوشته شده و بخشهايي از آن چنين است: «... بر رأي حقايقنماي پادشاه ذيجاه... برادر والاگهرِ خجستهاختر، امپراطور ممالك روسيه... مخفي و مستور مماناد كه ايلچي آن دولت را در پايتخت اين دولت به اقتضاي حوادث دهر و غوغاي كسان او باجهال شهر آسيبي رسيد كه تدبير و تدارك آن بر ذمه كارگذاران اين دوست واقعي واجب و لازم افتاد.
لهذا اولاً براي تهيه مقدمات عذرخواهي و پاس شوكت و احترام آن برادر گرامي، فرزند ارجمند خود خسروميرزا را به پايتخت دولت بهيه روسيه فرستاده حقيقت ناگاهي اين حادثه و ناآگاهي امناي اين دولت را در تلو نامه صادقانه مرقوم و معلوم داشتيم.
و ثانياً نظر به كمال يگانگي و اتفاق كه مابين اين دو حضرت آسمان رفعت هست، انتقام ايلچي مذبور را بر ذمت سلطنت خود ثابت دانسته هر كه را از اهالي و سكان (سكنه) دارالخلافه گمان ميرفت كه در اين كار زشت و كردار ناسزا اندك مدخليتي تواند داشت، به اندازه و استحقاق مورد سياست و حد و اخراج بلد نموديم. حتي داروغه شهر و كدخداي محله را نيز به همين جرم كه چرا دير خبردار شده و قبل از وقوع اين حادثه ضابطه شهر و محله را محكم نداشتهاند عزل و تنبيه و ترجمان (تاوان) كرديم. بالاتر از اينها پاداش (در اينجا به معني مكافات) و سزايي بود كه نسبت به عاليجناب ميرزا مسيح (مجتهد) وارد آمد. با [وجود] مرتبه اجتهاد در دين اسلام و اقتفا و اقتدايي كه زمرهي خواص و عوام به او داشتند، به واسطه اجتماعي كه مردم شهر هنگام حدوث غائله ايلچي در دايره او كرده بودند، گذشت و اغماض را نظر به اتحاد دولتين شايسته نديديم و شفاعت هيچ شفيع و توسط هيچ واسطه در حق او مقبول نيفتاد. پس چون اعلام اين گزارش به آن برادر نيكو سير لازم بود، به تحرير اين نامه... پرداخته، اعلام تفاصيل اوضاع را به فرزند مؤيد موفق نايبالسلطنه عباسميرزا محول داشتيم».
خسروميرزا
عباسميرزا نيز در نامهاي به نيكلاي نوشت: «...فرزند گرامي ما خسروميرزا به حكم محكم اعليحضرت شاهنشاه والاجاه ممالك پناه روحنافداه براي تقديم معذرتخواهي به حضرت بلند و بارگاه ارجمند آن دولت مأمور است و سبب انتخاب او براي اين خدمت همين است كه شمول الطاف و مراحم امپراطوري درباره ما بر پيشگاه خاطر مبارك شاهنشاهي مخفي و مستور نيست».
فتحعليشاه در نامه ديگري كه بعداً براي امپراطور روسيه نوشت، توضيح مفصلتري در باره حادثه قتل داده است، آنجا كه مينويسد: «...ميرزا گريبايدوف از جانب آن دولت بهيه پايه سفارت و رسالت داشت و مهمان عزيز و ارجمند اين دولت بود. به اين سبب اعزاز و اكرام او را چندان ميداشتيم و حفظ حراست او را آنقدر لازم ميشمرديم كه نسبت به هيچ رسول و سفير آنطور سلوك و رفتار نشده بود. غافل از اينكه اقتضاي تقدير بر خلاف انديشه و تدبير است و حادثه چنان كه تذكر خاطر آن مهرمظاهر ما را به غايت منقبض و ملول ميسازد ناگاه و بيخبر روي خواهد داد. بر عالم السراير واضح و ظاهر است كه از اين غائله ناگزير تا چه حد تأسف و تأثر داشتيم و هيچ راه تسلي و تسكين نميجوئيم جز اينكه حسن مدرك و صفاي وجدان آن پادشاه والاجاه صيقل غبار اشتباه است... مبدأ و منشأ اين حادثه جز مشاجره چند نفر كسان ايلچي (گريبايدوف) با چند نفر اوباش بازاري نبود و نوعي اتفاق افتاد كه مجال هيچ چاره و تدبير نشد؛ وليكن عليايوجهكان، اركان اين دولت را از نواب آن اعليحضرت نوع خجالتي هست كه غبار آن را جز به آب معذرتخواهي نميتوان شست».
در اين ميان ياري تنها بازمانده هيأت گريبايدوف كه نزد مقامات روس رفتار تحريكآميز سفير را بازگو كرده بود نيز مؤثر افتاد. خسروميرزا در سنپطرزبورگ مورد استقبال و احترام قرار گرفت، عذرخواهي مقامات ايران پذيرفته شد و حتي از مبلغ غرامت، قدري كاسته شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر