در ميان پادشاهان سلسله قاجاريه، محمدشاه بيش از همه به درويشي و علاقه به زهد شهرت دارد. به نظر ميرسد اين روحيه تحت تأثير آموزههاي حاجيميرزا آقاسي در او شكل گرفته باشد. حاجي كه خود را عارف و اهل طريقت معرفي ميكرد، آموزش محمدميرزاي نوجوان را در دستگاه شاهزاده عباسميرزا به عهده گرفت و توانست نفوذ خود را تا پايان عمر محمدشاه بر او حفظ كند. جهانگير ميرزا قاجار در «تاريخ نو» رفتار محمدميرزا را در آن دوران چنين توصيف كرده است: «[محمدميرزا] در اكثر اوقات ليل و نهار به نان و سركهاي قليل... قناعت ميفرمودند و از مأكولات و ملبوساتي كه از ولايت فرنگ ميآوردند مجتنب شدند و از آن تاريخ... قند روسي ميل نفرمودند و ملبوس از اقمشه فرنگ را بدون شستن نميپوشيدند».
محمدشاه اين شيوه سادهزيستي را در دوران سلطنتش نيز تا حدودي حفظ كرد. بيپيرايگي موجود در نقاشيهايي كه از او و دربارش باقي مانده است آشكارا با شكوه و جلال تصاوير عهد فتحعليشاه مغايرت دارد. در واقع او از اين جهت نقطه مقابل پدربزرگش بود. فتحعليشاه علاقهاي عجيب و عطشي سيريناپذير براي نمايش حشمت و جبروت خود داشت. هميشه با لباسهاي بسيار فاخر و جواهرات فراوان در حضور ديگران حاضر ميشد. عدهاي از نمايندگان خارجي كه او را ملاقات كرده بودند، در يادداشتهاي خود نوشتهاند كه لباس شاه به حدي جواهردوزي شده و سنگين بود كه گاه احساس ميشد او هر لحظه ممكن است توان تحمل آن را از دست بدهد. اما محمدشاه بهعكس گاه بيش از اندازه ساده به نظر ميرسيد.
منشور
از جمله تصميمات جالبي كه محمدشاه به واسطه همين روحيه سادهپسند گرفت و آن را با انتشار بيانيهاي اعلام كرد، ترويج نوعي لباس نظام ميان بزرگان و سركردگان سپاهش بود. او در آخرين روزهاي محاصره هرات در سال 1255ه.ق. اين بيانيه را منتشر كرد كه در كتابهاي تاريخ قاجاريه ثبت شده است. متن اين منشور «كه به خط خويش نگاشت و حكم داد» چنين است:
«لباس نظام بهترين لباس است و حكم، اين است كه همه نوكرهاي شمشيربند در اين لباس باشند و منعفتهايي كه منظور ميشود يكي اين كه همهي مردم به صورت توحيد ميشوند و در نظر دشمن مهيب و جنگي و با نظام ميآيند. [اين لباس] سبك است و در پوشيدن و در آوردن آسان است. خرجش كمتر است، البته از قيمت يك دست لباس سابق دو دست لباس نظام دوخته ميشود. اگر آن لباس قديم پنج ماه دوام ميكرد و در بدن تازه بود، اين يك سال دوام ميكند. البته [هر سال] دو كرور به [عنوان] قيمت شال به كشمير و هند ميرفت و در صندوقخانه تنها هر سال سههزار طاقه شال خريده ميشود. همچنين مردم براي جبه و كمر بستن و ارخالق (نيمتنه) و كليجه (سرداري) مبلغهاي گزاف در بهاي آن تبذير و اسراف ميكردند و پول از ايران بيرون ميرفت و حال به جهت لباس نظام اين همه چيز از مردم ايران رفع شد و شال هيچ لازم نيست. مردم متكبر و متفرعن به شال و خز و لباسهاي بلند فخر ميكردند و بر امثال و اقران تفوق ميجستند و مردم نجيبِ از زخارف دنيوي بينصيب هم لازم ميشد كه لباسشان را آنطور كنند. بايستي دويست تومان خرج نمايند تا جبه ترمه يا پوست بخارا تمام كنند و راه روند. [اما] اين لباس نظام همگي از قدك و دارائي (دو نوع پارچه ابريشمي و پنبهاي) و شال ساده كرماني خواهد بود و پوستهاي شيرازي در كليجهها و كلاهها استعمال ميشود كه پول بيجهت به كشمير و هند نرود. و بهترين اصناف مردم سربازها بودند و بزرگان شبيه به آنها نبودند. حالا كه رخت سربازي متداول شده، همه در لباس به آن مردمان غيور و ياران دولت و رواجدهندگان شريعت شبيه شدند. حسن ديگر آنكه [از اين پس] مردمِ نوكر (كارگزارانِ دولت) لباسشان تفاوت با اصناف رعيت و خراجگزار و تجّار دارد. رخت قديم ايران همين لباس نظام بود، چنانكه در تختجمشيد در صورتهاي سنگي كه كشيدهاند [ديده ميشود و] البته اكثر مردم در آنجا ملاحظه كردهاند». («ناسخالتواريخ»، محمدتقي لسانالملك سپهر)
استدلال
در ميان استدلالهاي محمدشاه براي رواج دادن لباس جديد، جنبههاي اقتصادي كه در نظر داشته جالب به نظر ميرسد. نميدانيم رقم دو كرور (يك ميليون تومان) كه به نوشته او صرف خريد پارچههاي گرانبهاي كشميري ميشده يا عدد سههزار طاقه شال كه صندوقخانه سلطنتي هر سال ميخريده رقمهاي دقيق و از سر تحقيقي است يا هدف از به كار بردن آن، افاده تكثير است. هر چه باشد نشان ميدهد كه بزرگان ايران مبلغ گزافي صرف خريد اين گونه پارچهها ميكردهاند.
نكته جالب ديگر ابراز ناخرسندي شاه از روحيه تفاخر و تفرعن محتشمان است كه در شيوه پوشش آنها نمود مييافته. ناگفته پيداست كه حاجي ميرزا آقاسي، اگر خود محرك اين اقدام شاه نبوده باشد، كاملاً با او همراه بوده است. او مهر تأييدش را هم به شيوه خود پاي منشور ملوكانه گذاشته است: «چون اين منشور را شاهنشاه غازي رقم كرد، حاجي ميرزا آقاسي اين حكم را با آيتي چند از قرآن مجيد محكم نمود و [با ذكر و تفسير چند آيه] گفت... اين همه دلالت بر آن كند كه جامه را كوتاه بايد داشت كه نه موجب كبر شود و نه با پليديها آلوده گردد». (همان)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر