جمعه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۴

شورش عليه صدراعظم

شورش سربازان آذربايجاني مقيم تهران كه حدود چهارماه و نيم پس از بر تخت نشستن ناصرالدين‌شاه قاجار رخ‌داد، از جمله نخستين دسيسه‌هايي بود كه اميركبير (صدراعظم) را مستقيماً هدف مي‌گرفت. كوشش امير در اين مدت براي استقرار نظم ديواني و انضباط مالي كه با تمركز قدرت در دستان او همراه بود، بسياري از درباريان و بزرگان خاندان سلطنتي را عليه او به خشم آورد. از سوي ديگر رد درخواست تزار روسيه براي دادن اجازه بازگشت به شاهزاده بهمن‌ميرزا (پسر عباس‌ميرزا و عموي ناصرالدين‌شاه) به كشور، همسايه شمالي را نيز عليه امير برانگيخت.
بهمن ميرزا كه سال‌ها حكومت آذربايجان را به عهده داشت، در اواخر دوران سلطنت محمدشاه به توطئه عليه شاه متهم شد و به قفقاز گريخت. او اينك پس از به سلطنت رسيدن برادرزاده‌اش انتظار داشت به آذربايجان باز گردد و موقعيت پيشين خود را احياء كند. بهمن‌ميرزا اين انتظار را به صراحت در نامه‌اي خطاب به ناصرالدين‌شاه مطرح كرد. او در اين عريضه خصوصي «دوستي سابقش را با ناصرالدين‌شاه متذكر شده و آمادگي خود را براي خدمت صادقانه به او اعلام كرده و افزوده بود: «اگر جواب اين عريضه نامساعد باشد، من دوباره مي‌نويسم و پياده تا سن‌پترزبورگ مي‌روم. من لايق آذربايجانم و نه غير از آن. كار مرا زود انجام دهيد. به تبريز كه آمدم هداياي لازم را مي‌فرستم». با اين خواسته‌هاي علني، ناصرالدين‌شاه حق داشت نسبت به نقشه‌‌هاي بهمن‌ميرزا شديداً بدگمان باشد». («قبله عالم»، عباس‌امانت)
تهديد
شاهزاده بهمن‌ميرزا آشكارا به سياست روسيه در ايران گرايش داشت و به همين دليل روس‌ها مي‌خواستند او را به ايران باز گردانند و در آذربايجان نايب‌السلطنه كنند. اما اميركبير (و به پيروي از او شاه) با اين خواسته به شدت مخالف بودند. آنها استدلال مي‌كردند كه بازگشت بهمن‌ميرزا به آذربايجان از سويي عملاً به جدايي اين ايالت مي‌انجامد و از سوي ديگر باعث مي‌شود انگليسي‌ها هم در مقابل براي بازگشت آصف‌الدوله از عتبات به خراسان بيشتر فشار بياورند. فتنه سالار در اين هنگام در خراسان جريان داشت و صدور اجازه بازگشت آصف‌الدوله به منزله دست كشيدن دولت مركزي از اين ايالت بود. بنابراين دولت ايران خواسته تزار روس را براي بازگرداندن بهمن‌ميرزا به كشور رد كرد. روس‌ها با وجود استدلال‌هايي كه مطرح شده بود، پاسخ ايران را به منزله گرايش به سياست بريتانيا تلقي كردند و به خشم آمدند. تزار از پذيرفتن هيأتي كه براي اعلام سلطنت ناصرالدين‌شاه به پترزبورگ رفته بود سرباز زد. پرنس دالگوروكي، وزير مختار روسيه در تهران نيز با اميركبير به زبان تندي و تهديد سخن گفت. او امير را متهم كرد كه مي‌خواهد قلب مهربان شاه جوان را خراب كند و با اشاره تلويحي به سرنوشت حاجي‌ميرزا آقاسي كه عملاً به كربلا تبعيد شده بود گفت: «كربلا جاي بزرگي است، هنوز خيلي جا دارد»!
اقدام
دالگوروكي براي عملي كردن تهديد خود، دقيقاً از بزرگترين نقطه قوت امير آغاز كرد. ميرزا تقي‌خان پس از مرگ محمدشاه با استفاده از آگاهي‌اش از امور لشكري (كه در اثر تصدّي امارت نظام آذربايجان به دست آمده بود) توانست فوج‌هايي از نظام جديد سازمان دهد و با كمك آن وليعهد را بدون دردسر بر تخت بنشاند. اين فوج‌ها در تهران استقرار داشتند و از مهم‌ترين پشتوانه‌هاي قدرت امير به حساب مي‌آمدند. اما در ميان صفوف ايشان هنوز عناصر وفادار به بهمن‌ميرزا حاضر بودند كه از قضا دل خوشي هم از امير نداشتند. ميرزا تقي‌خان پس از آنكه به صدارت رسيد، برادر نه چندان خوشنام خود ميرزا حسن‌خان را به عنوان وزيرنظام جديد آذربايجان تعيين كرد. به نوشته محمدتقي لسان‌الملك سپهر، «لشكريان از خشونت طبع و سورت (تندي) خوي او رنجه و شكنجه بودند و بيم داشتند كه در نزد اميرنظام از برادر او شكايت آورند». (ناسخ‌التواريخ)
علاوه‌بر اين، چنانكه اقتضاي خزانه خالي و اوضاع پريشان آن دوران بود، پرداخت مواجب و آذوقه به سپاهيان به تأخير افتاده بود و سربازان خشمگين بودند. در چنين شرايطي تحريك آنها توسط عوامل روسيه و درباريان ناراضي كار ساده‌اي بود.
روز دوشنبه 15 ربيع‌الثاني 1265ه.ق. (19 اسفند 1227ه.ش. – 10 مارس 1849م.) سه فوج از سربازان آذربايجاني از جمله فوج نخبه قهرمانيه بر افسران خود شوريدند و به سوي خانه امير به راه افتادند. پشت در خانه به آنها وعده داده شد كه موضوع مواجب و سختگيري برادر امير بررسي مي‌شود و جبران مافات خواهد شد. اما آنها صبح روز بعد بار ديگر به خانه امير رفتند و كوشيدند به زور وارد خانه شوند. محافاظان خانه به سوي آنها گلوله اندختند و دو تن از سربازان را كشتند. سربازان كه غير مسلح بودند به سربازخانه بازگشتند و اينبار با اسلحه خانه امير را محاصره كردند و خواستار عزل او شدند. آنها تهديد كردند كه صدراعظم را خواهند كشت. امير كه در محاصره بود از طريق نوشتن نامه با شاه و ديگران تماس داشت. او، شاه و ميرزا ابوالقاسم امام‌جمعه از سفارت انگليس درخواست كمك كردند. كلنل فرانت كه پيش‌تر در نظام جديد آذربايجان امر آموزش سپاهيان را به عهده داشت با لباس نظامي به ميان سربازان شورشي رفت تا آنها را آرام كند، اما فريادهاي شورشيان براي عزل امير امكان گفتگو را از او گرفت. فرانت با توجه به رفتار سربازان به اين نتيجه رسيد كه اين شورش با تحريك عناصري از بالا صورت گرفته است. بنابراين آماده شد كه به شيوه خود در اين كار تدبير كند.
(ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی