بررسي آخرين مراحل ماجراي ميرزا تقيخان اميركبير را با مقايسه روايتهاي دكتر فريدون آدميت و دكتر عباس امانت آغاز كرديم. كار به صبح روز 25 محرم سال 1268ه.ق. رسيد كه دكتر ديكسون (پزشك سفارت بريتانيا) خوشحال از اينكه امير پيشنهاد حكومت كاشان را با ضمانت سفارت بريتانيا پذيرفته است نزد جاستين شيل (وزيرمختار انگليس) بازگشت و او را مطلع كرد، اما ساعتي بعد خبر رسيد كه هفت عضو سفارت روسيه نزد امير رفتهاند و رسماً پيشنهاد حمايت امپراتور روسيه را به او تقديم كردهاند. در روايت آدميت كه در كتاب «اميركبير و ايران» آمده است اشارهاي به واكنش امير به پيشنهاد روسها نميشود. گويي واكنش شيل و خشم شاه تنها از اقدام دالگوروكي (وزيرمختار روسيه) و حضور نظاميان روس در خانه امير (كه خواهر شاه همسرش بود) بوده است. اما در روايت امانت ماجرا چيز ديگري است.
چرخش
امانت در «قبله عالم» مينويسد: «ظاهراً وقتي اميركبير تصميم گرفت پيشنهاد متقابل روسها را بپذيرد، منشي اول ايراني سفارت انگليس، حسينقليخان نواب، هنوز در اتاق منتظر توافق كتبي او با قرارمدارهاي شيل بود. به روايت شيل اميركبير به نواب منشي سفارت ميگويد كه «به حرف شاه گوش نميدهد، به كاشان نميرود، هيچوقت هم عزم رفتن نداشته است، و تصميم دارد تهران را ترك نكند».» (ص223)
واكنش شاه و نوري به اين واقعه در دو منبع تقريباً يكسان روايت شده است. چنانكه واتسون منشي سفارت بريتانيا گزارش داده است، نوري فوراً از موقعيت استفاده كرد و به شاه گفت چنانچه حقوق سلطنت را نسبت به تبعه خود (اميركبير) اعمال نكند، مردم او را سلطاني مستقل نخواهند دانست، بلكه دستنشانده روسيه ميشمارند. «اين شماتت نيشي بود كه كارگر افتاد، شاه برآشفت و از دالگوروكي خواست اعضاي [سفارت] خود را از خانهاي كه مادر و خواهرش در آنجا زيست ميكنند بردارد و اعلام كرد اگر اين كار را نكند مأموران شاه امير را توقيف خواهند نمود». (نقل شده در آدميت ص708) گزارش شيل خشم شاه را بيشتر نشان ميدهد: «اعتمادالدوله به من اطلاع داده بود كه هر آينه اعضاي سفارت از سراي امير نميرفتند شاه تصميم داشت با ملازمانش به آنجا برود و گردن امير را بزند»! (همان)
امانت هم مينويسد: «رنجش عميق شيل از تغيير رأي اميركبير و تلاش آشكارش در بهرهبرداري از اقدام روسيه بسيار عيان بود. وزيرمختار خشمگين، در مصاف حيثيت سياسي، ظاهراً صلاح آن ديد كه در برابر روسيه بايستد. در پاسخ نوري كه نظر او را در مورد پيشنهاد تحتالحمايگي دالگوروكي خواسته بود، شيل گفت: «وزيرمختار روسيه به هيچوجه حق نداشت بدين طريق خشن عمل نمايد و خارج از خانه خود حمايت اعطاء كند (سفارت روسيه در همسايگي ديوار به ديوار سراي اميركبير قرار داشت)». ميزان آزردگي شيل از دالگوروكي به حدي بود كه به صدراعظم جديد توصيه كرد حتي «چنانچه اولياي دولت ايران، عليرغم حضور رايزنان روسي، اميرنظام را بگيرند» اگرچه در اين صورت پرنس دالگوروكي ممكن است به علامت اعتراض تهران را ترك كند، ولي دولتش از او پشتيباني نخواهد كرد». (امانت، ص224)
عزل
هرچه بود دالگوروكي ناچار به عقبنشيني شد و قزاقها را از سراي امير فراخواند. او تنها از طريق محمدحسنخان ايرواني، يكي از تحتالحمايگان روسيه در دربار، از شاه اطمينان گرفت كه جان امير محفوظ ميماند. سه ساعت كه از شب گذشت مأموران حكومتي امير را در خانهاش بازداشت كردند و به جاي ديگري بردند. روز بعد، 26 محرم، متن زير در روزنامه وقايع اتفاقيه منتشر شد:
«سركار اعليحضرت قويشوكت شاهنشاهي به اقتضاي رأي جهانآراي ملوكانه صلاح و صرفه ملك دو دولت و خير و ثواب امور سلطنت را در اين معني ملاحظه فرمودند كه ميرزا تقيخان از پيشكاري دربار همايون و مداخله در امور داخله و خارجه و منصب امارت نظام و لقب اتابكي و غيرذلك و كل اشغال و مناسبي كه به او محول بود، به كلي خلع و معزول فرمايند. لهذا روز چهارشنبه بيستوپنجم اين ماه حكم از مصدر سلطنت عظمي به همين صراحت شرف صدور و نفاذ يافت و او بر حسب امر قدر قدرت همايون از تمامي امور و مشاغل معزول و مسلوب الاختيار گرديد...» (نقل شده در آدميت صص 714 و 715)
عزل امير همان روز در نامهاي رسمي از سوي ميرزا محمدعليخان وزير امور خارجه به سفارتخانههاي روسيه، انگلستان و عثماني ابلاغ شد: «...ميرزا تقيخان را به واسطه غرورهاي شخصاني و حركات ناهنجار و آثار و اسباب بدهوايي و بدخيالي كه سابقاً و لاحقاً از او ديده شد، از جميع مناصب... عزل فرمودند و حالا نه منصبي براي او محول است و نه در امورات ديواني مدخليتي دارد بلكه يكي از آحاد رعيت ايران است». (همان ص715)
آدميت مينويسد: «در ضمن شاه دستخطي به ميرزا تقيخان فرستاد». تصوير پاسخ امير به دستخط شاه ضميمه كتاب است: «دستخط همايون زيارت شد و مايه شكرگزاري شد. فقرهاي از مرحمت قلبي خودتان مرقوم فرموده بوديد و از خدا خواسته بوديد كه مدتالعمر در زير سايه مرحمت شما به همين اعتبار و حال خوش زندگاني شود...» (آدميت ضميمه شماره 9) پيداست كه شاه حتي پس از عزل امير از تمام مناصب و القاب هنوز با او به خشم سخن نميگويد.
(ادامه دارد)
۲ نظر:
با سلام
در مورد دخالت محمد حسن خان سردار ایروانی یا همان سارواصلان در داستان امیر کبیر تردیدی نیست ولی اینکه ایشان از عوامل روس بوده اند مشکوک به نظر میرسد چرا که همانطور که میدانید کسی بیشتر از ایشان و برادرشان از روسها نکشیده اند.
با سلام
در مورد دخالت محمد حسن خان سردار ایروانی یا همان سارواصلان در داستان امیر کبیر تردیدی نیست ولی اینکه ایشان از عوامل روس بوده اند مشکوک به نظر میرسد چرا که همانطور که میدانید کسی بیشتر از ایشان و برادرشان از روسها نکشیده اند
ارسال یک نظر