مستشاران سوئدي نظميه
(براي شرق)
وستداهل، مستشار سوئدي كه براي اداره نظميه استخدام شده بود، روز اول تيرماه 1292 تشكيلات جديد نظميه را معرفي كرد. او پنج ماه پيش از آن به همراه دو تن از همكارانش وارد تهران شد و اين مدت را به مطالعه وضعيت شهر و برنامهريزي فعاليتهايي كه بايد انجام ميشد، گذراند. در ده سالي كه وستداهل رياست نظميه كشور را به عهده داشت، اتفاقات مهمي روي داد و نظميه ايران تا حدودي سامان گرفت. اما او نخستين مستشار خارجي نظميه ايران نبود.
سالها پيش از آن، ناصرالدين شاه قاجار در بازگشت از دومين سفر خود به فرنگستان، به فكر تشكيل نظميه به سبك اروپايي افتاد. دولت ايران براي اين كار «كنت دومنت فرت»، مستشار اتريشي را استخدام و به رياست دستگاه تازهاي به نام «وزارت نظميه» گمارد. كوششهاي كنت با مقاومت و بيميلي درباريان و صاحبان نفوذ روبرو شد و چندان نتيجهبخش نبود. پس از دوران استبداد صغير سردار يپرمخان ارمني كه فرماندهي مجاهدان گيلاني فاتح تهران را به عهده داشت، به رياست نظميه پايتخت منصوب شد. او با تشكيل كميسريا (كلانتري) در قسمتهاي مختلف شهر، تشكيل اداره تحقيق و برقرار كردن گشتهاي منظم تا حدودي در برقراري نظم موفق شد. جانشينان يپرمخان پس از كشته شدن او در نبردي در غرب كشور، نتوانستند اين نظم را حفظ كنند و دولتهاي ناتواني كه يكي پس از ديگري بر سر كار ميآمدند، دوباره به فكر استفاده از مستشاران خارجي افتادند.
تشكيلات تازه
سرانجام دولت علاءالسلطنه، وستداهل و همكاران او را با معرفي «يالمارسن»، مستشار سوئدي ژاندارمري كه مدتي قبل كار خود را آغاز كرده بود، استخدام كرد. وستداهل در آغاز كار ششصد نفر را براي آموزش ديدن به ساخلوهاي تحت فرماندهي ژاندارمري فرستاد. او همزمان دو آموزشگاه در ميدان سپه در كنار اداره مركزي نظميه داير كرد و فرماندهي آن را به همكارش «ارفاس» سپرد. در يكي از اين آموزشگاهها خواندن و نوشتن فارسي و كار پليس به كساني كه قرار بود «آژان نظميه» باشند آموزش داده ميشد و در آموزشگاه ديگر تعليماتي با سطح بالاتر به صاحبمنصبان و كارمندان شاغل در نظميه ارائه ميشد؛ مدرسه دوم را مدرسه آسپيراني ميگفتند.
هنگامي كه وستداهل نظميه را به عنوان رئيس كل تحويل گرفت، «برگدال» همكار ديگر خود را كه پيش از آن در استكهلم مأمور اداره آگاهي بود، به رياست اداره تأمينات و ارفاس را به رياست اداره پليس منصوب كرد. مدتي بعد ميان وستداهل و ارفاس اختلاف بروز كرد و ارفاس به سوئد بازگشت. وستداهل در سفري به كشورش شش همكار ديگر با خود به ايران آورد.
دولتهاي روسيه و انگلستان در اين سالها با توجه به قرارداد 1907، ايران را به دو حوزه نفوذ تقسيم كرده بودند و به دولت مركزي اجازه نميدادند تشكيلات نظميه را در شهرهاي تحت نفوذ آنها مستقر كند. انگلستان تشكيلات پليس جنوب را ايجاد كرد و استقرار نظم در شهرهاي شمالي هم تحت نظر صاحبمنصبان روس بود. وستداهل توانست موافقت سفارتخانههاي روسيه و انگلستان را براي تشكيل اداره نظميه در قزوين و گيلان جلب كند و دو تن از همكاران خود را به رشت و قزوين بفرست.
از جمله اقدامات ديگر وستداهل تقسيم تهران به ده حوزه انتظامي، طبقهبندي جرائم و تشكيل شعبههاي مختلف تأمينات براي رسيدگي به هر نوع جرم، استفاده از انگشتنگاري و روشهاي علمي تشخيص هويت و برقراري سلسله مراتب روشن و دقيق در تشكيلات نظميه بود.
از جمله مهمترين حوادثي كه در زمان رياست وستداهل بر نظميه ايران اتفاق افتاد، ماجراي كميته مجازات بود. هدف اعضاي اين كميته مخفي، كه به ابتكار اسداللهخان ابولفتحزاده و ميرزا ابراهيمخان منشيزاده تشكيل شده بود، مجازات «خائنان» اعلام شد. كميته مجازات كه كار عملياتي خود را با ترور ميرزا اسماعيل خان، رئيس انبار غله آغاز كرد، در كمتر از يكسال پنج تن را از ميان برد. كريم دواتگر، عضو سابق كميته و يك مأمور نظميه جزو قربانيان بودند. بهادرالسلطنه عضو ديگر رانده شده كميته، از ترس دچار شدن به سرنوشت كريم دواتگر، به وستداهل مراجعه و رازهاي كميته را فاش كرد. اداره نظميه اعضاي كميته را دستگير كرد، اما برخورد جدي با آنها نشد. مدتي بعد با روي كار آمدن وثوق الدوله برخورد شديد با اعضاي كميته آغاز شد. دو تن از اعضاء اعدام و دو تن ديگر در راه تبعيد به طرز مشكوكي كشته شدند.
دستگيري و اعدام ماشاءالله خان و نايب حسين كاشي، ياغيان معروف مناطق مركزي كشور نيز در دوران رئيسالوزرايي وثوق الدوله و رياست نظميه وستداهل انجام شد.
كودتا و بركناري
به نظر ميرسد وستداهل به هنگام كودتاي 1299، از ماجرا مطلع بوده و با كودتاگران همكاري كرده است. در يادداشتهاي نورمن، وزير مختار وقت بريتانيا در تهران اشاره شده كه به وستداهل تلفني هشدار داده است كه هنگام ورود قزاقها به تهران، در برابر آنها ايستادگي نكند. در عمل هم تنها در يك كلانتري مختصر مقاومتي صورت گرفت كه به كشته شدن دو مأمور نظميه انجاميد. سفير وقت آمريكا در ايران نيز مدتها بعد در گزارشي به دولت خود نوشته است كه وستداهل و فرمانده ژاندارمري به نيروهاي خود دستور داده بودهاند كه شب دوم و سوم اسفند از مقر خود خارج نشوند و «هر دو بعداً به خاطر وفاداري به منافع بريتانيا در ايران، نشان صليب اعظم شواليهها گرفتند.» («برآمدن رضاخان و برافتادن قاجارها» سيروس غني)
اما به هرحال روشن است كه شرايط پس از كودتا و قدرت گرفتن سردارسپه با ماندن وستداهل در رأس تشكيلات نظميه جور در نميآمد. سردارسپه دو بار كوشيد نظميه را تحت قدرت خود در آورد، اما هر دو بار با مقاومت قوامالسلطنه، رئيسالوزراء روبرو شد. حتي يكبار به هنگام بازديد سردارسپه از زندان، ميان او و وستداهل مشاجرهاي صورت گرفت. ملكالشعراي بهار در تاريخ مختصر احزاب ايران در اين مورد نوشته است: «در اين بازديد حركات سوئديانِ رؤساي شهرباني به نظر وزير جنگ و فرمانده كل قوا خوش نيامد و به مشاراليه متغيّر شد كه در حضور وزير جنگ چرا باادبتر از اين نميايستد. جوابي كه مسيو وستداهل داد مناسب نبود و بر خشم وزير جنگ افزود. از همان جا كلك حضرات معناً كنده شد!»
سرانجام پس از رئيسالوزراء شدن رضاخان، وستداهل بركنار و سرتيپ درگاهي به جاي او رئيس نظميه كل كشور شد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی