سه‌شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۳

دوفاكتو
(براي شرق)
عباس آرام، وزير امور خارجه وقت ايران روز سوم تير 1346 به اسرائيل اخطار كرد مناطق اشغالي كشورهاي عربي را تخليه كند. اين هشدار دولت ايران، درپي شكست اعراب در جنگ شش روزه با اسرائيل مطرح ميشد كه در آن مصر، سوريه و اردن بخشهايي از سرزمين خود را از دست داده بودند. جنگ روز 15 خرداد 1346 (5 ژوئن 1967) و در پي بسته شدن خليج عقبه به دستور جمال عبدالناصر آغاز شد و ارتشهاي مصر، عراق، سوريه، اردن و عربستان سعودي در آن شركت داشتند. ايران به هواپيماهاي اتحاد جماهير شوروي، كه از اعراب حمايت ميكرد اجازه داد از طريق آسمان ايران براي كشورهاي عربي درگير در جنگ كمك بفرستد. پس از پايان جنگ هم شاه ايران كه به تركيه سفر كرده بود، روز 26 خرداد در فرودگاه آنكارا گفت دوران تسخير اراضي ديگران گذشته و اسرائيل بايد سرزمينهايي را كه در جنگ تسخير كرده، به اعراب پس دهد. با اين حساب جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل نقطه چرخشي در سياست ايران نسبت به اسرائيل و آغاز دوران تازهاي در روابط با اعراب بود.
شناسايي «دوفاكتو»
دولت ايران 18 سال پيشتر موجوديت اسرائيل را به صورت دوفاكتو (واقعيت موجود) به رسميت شناخته بود. ساعد مراغهاي كه در هنگام به رسميت شناختن اسرائيل نخستوزير بود، بعدها در نطقي در مجلس سنا در اين مورد گفت: «به دولت اطلاعاتي رسيد مبني بر اينكه بعضي از دول عرب با تماس مستقيم و محرمانه با اولياي دولت اسرائيل، مقدمات برقراري روابط رسمي و صلح و سازش را مذاكره مينمايند و بعداً اين خبر تأييد شد كه نمايندگان طرفين روي كشتي انگليسي سازشنامه تنظيم و امضاء نمودهاند ولي نه از اين سازش روي كشتي انگليسي و نه از دعوت به كنفرانس قاهره كه در 21 مارس 1950 تشكيل شد، ممالك عرب لازم ندانسته بودند دولت شاهنشاهي را مطلع نمايند. با ذكر اين مقدمه با توجه به اينكه دولت ايران در مسائل بين المللي هميشه سياست مستقلي دارد و شايسته براي دولت ايران نبوده و نيست كه بعد از اتخاذ تصميم دربارة موضوعي از طرف ديگران، بدون اينكه با دولت ايران تماس و مشورتي شده باشد، تابع تصميمات آنها بشود و اينكه دولت اسرائيل از طرف 50 دولت عضو سازمان ملل به رسميت شناخته شده، موضوع ... در هيأت دولت مطرح و به اتفاق آراء تصميم گرفته شد.»
(ويليام شوكراس در كتاب «آخرين سفر شاه» به نقل از اسناد بايگاني اسرائيل نوشته كه ساعد براي شناسايي دوفاكتوي اين كشور،400 هزار دلار توسط يك «دوست و شريك تجاري» از موساد رشوه گرفته است، اما به نوشته محمد طلوعي در «بازيگران عصر پهلوي» وضعيت زندگي ساعد و ثروتي كه او به جا گذاشت اين اتهام را تأييد نميكند.)
رقابت سرد ميان ايران و كشورهاي عربي كه در اظهارات ساعد در سنا نيز مشهود است بعداً ادامه يافت و روابط ايران و اسرائيل ترجيعبند مناقشات دو طرف بود. اسرائيليها كه همپيمان اصلي ايالات متحده آمريكا در منطقه محسوب ميشدند، در سال 1336 به همراه سيا در سازماندهي «ساواك» به دولت ايران كمك كردند. پس از آن، روابط ايران و اسرائيل بي سروصدا، اما مداوم گسترش مييافت. اين روابط علاوه بر اينكه كشورهاي عربي را ميآزرد، محافل و شخصيتهاي مذهبي داخلي را نيز به خشم ميآورد.
عبد الناصر
با ظهور جمال عبدالناصر در مصر و ترويج ناسيوناليسم عربي توسط او، اختلافات بر سر روابط ايران و اسرائيل بالا گرفت. از يك سو استراتژي اسرائيل اين بود كه ايران و اعراب در حال خصومت دائمي باشند و از سوي ديگر موج ناسيوناليسم عربي، منافع ايران را در خليج فارس تهديد ميكرد. اختلاف بر سر مرز آبي ايران و عراق، دعواي جزاير سهگانه و ماجراي بحرين به همراه تبليغات ناصر عليه دولت ايران، روابط با دنياي عرب و اسرائيل را بسيار پيچيده ميكرد. اوج واكنش عبدالناصر به روابط ايران و اسرائيل هنگامي بود كه شاه ايران در سال 1339 در پاسخ به سئوال خبرنگاري در يك كنفرانس مطبوعاتي دوباره تأكيد كرد كه ايران، اسرائيل را به صورت دوفاكتو به رسميت ميشناسد. شاه از موضوع رابطه با اسرائيل و مخالفت با ناصر براي امتياز گرفتن از ايالات متحده نيز بهره ميبرد، چنانكه وقتي در سال 1345 كنگره آمريكا درخواست ايران براي خريد جنگافزار و هواپيماهاي مدرن بيشتر را رد كرد، شاه از طريق كرميت روزولت، دوست قديمي خود و عامل كودتاي 28 مرداد، به دولت آمريكا پيغام داد كه انتظار دارد با خريد سلاحهاي مورد نظرش موافقت شود زيرا ايران به عنوان يك كشور مقتدر در منطقه بايد در برابر «تندرويهاي جمال عبدالناصر» ايستادگي كند. او در همين پيام به ياد تصميمگيرندگان كاخ سفيد آورد كه ايران با اسرائيل همكاري كرده است. («تاريخ سياسي 25 ساله ايران» غلامرضا نجاتي)
بنابراين پشتيباني دولت ايران از تخليه سرزمينهاي اشغال شده توسط اسرائيل در جنگ شش روزه با اعراب (با توجه به آنچه پيش از آن جريان داشت) نوعي تغيير روش محسوب شد. شاه سه سال پيش از آن هم در جريان سفر حبيب بوقيبه، رئيس جمهور تونس به ايران، پذيرفته بود در اعلاميه مشترك دو كشور از حقوق ملت فلسطين پشتيباني شود و اين نخستين بار بود كه ايران چيزي به نام «ملت فلسطين» را به رسميت ميشناخت.
در سال 1349 عبدالناصر درگذشت و سادات جانشين او شد. او در رمضان سال 1352 به اسرائيل حمله كرد. يوم كيپور، روز عيد مقدس يهوديان به عنوان روز حمله انتخاب شده بود و اين باعث غافلگيري اسرائيليها شد. در ابتداء به نظر ميرسيد مصريها دست بالا را در اين جنگ داشته باشند، بنابراين شاه براي سادات تلگراف تبريك فرستاد. ورق در جنگ برگشت و مصر بار ديگر شكست خورد، اما دوستي سادات و شاه باقي ماند. سياست نزديكي ايران با اعراب، سرانجام نتيجه داد و بسياري از اختلافات دو طرف – دست كم موقتاً - فراموش شد. اعلاميه 1975 الجزاير ميان ايران و عراق يكي از نتايج اين سياست بود.
(بخشي از اطلاعات اين مقاله و سخنان ساعد در سنا از كتاب «در همسايگي خرس»، گفتگوي احمد احرار با احمد ميرفندرسكي به دست آمده است.)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی