15 خرداد
(براي شرق)
يك مأمور سازمان امنيت و اطلاعات كشور (ساواك) وضعيت بازار تهران و خيابانهاي اطراف آن را در روز شانزدهم خرداد 1342 چنين گزارش كرده است: «در قسمت بازار از سهراه سيروس تا گلوبندك كاملاً به وسيله پليس اشغال است. خيابان خيام، درب اندرون ناصر خسرو تا توپخانه در اختيار ارتش و پليس ميباشد. آمد و رفت به كلي قطع است و تظاهراتي نيست. داخل بازار نيز به كلي آمد و رفت قدغن است. در خيابان خيام، ميدان اعدام، خيابان شوش، خيابان ري و ميدان شهباز وضع به كلي عادي است. اتوبوسها نيز كار ميكند... مأمورين سيار اطلاع ميدهند كه اكثر نقاط تهران مغازهها بسته است. پشت انبار نفت، جنوب شهر و سرچشمه، مردم در كوچهها هستند و چون ماشينهاي پليس كه سيار است از محل دور ميشود، شعار ميدهند و فرار ميكنند... متظاهرين تصميم دارند چنانچه بتوانند بعد از ظهر دنباله تظاهرات و آشوب را ادامه دهند.» («نقش بازار در قيام 15 خرداد» - مركز اسناد انقلاب اسلامي) يك روز پيش از آن گروهي از مردم در جنوب شهر و بازار تهران، در اعتراض به دستگيري آيتالله خميني دست به قيام زده بودند.
رژيم شاه تا يكي دو سال پيش از آن، هرگز خود را در برابر روحانيت قرار نداده بود. احساس خطري كه علماء از ترويج انديشههاي كمونيستي داشتند باعث ميشد آنها هم كمتر در برابر رژيم قرار گيرند. مشخصاً آيت الله بروجردي، مرجع بزرگ شيعيان، در طول دهه 30 نه تنها در برابر شاه قرار نگرفت، بلكه حتي روحانيون پر شوري چون آيتالله خميني را از وارد شدن به مبارزه بركنار داشت.
بحران اقتصادي
دولت ايران از سال 1333 به اين نتيجه رسيد كه درآمد حاصل از فروش نفت براي اجراي برنامه هفت ساله توسعه و تأمين هزينه خريدهاي نظامي (كه شاه بسيار به آن علاقهمند بود) كافي نيست، بنا بر اين براي جبران كسري بودجهاش به استقراض خارجي روي آورد. بحران اقتصادي كه دولت با آن رو به رو بود، با فشارهاي بين المللي همراه شد و كشور را بيثبات كرد. هنگامي كه كندي در آمريكا بر سر كار آمد، از آنجا كه عقيده داشت انجام اصلاحات ليبرالي، بهترين راه جلوگيري از نفوذ كمونيسم در كشورهاي جهان سوم است، پرداخت يك كمك 85 ميليون دلاري به ايران را به ورود ليبرالها به كابينه مشروط كرد. نتيجهي اين وضع، افزايش نسبي بيثباتي در سالهاي 1336 تا 1340 بود.
دكتر علي اميني در ارديبهشت 1340، با حمايت واشينگتن به نخست وزيري رسيد. او مجلس بيستم را كه تعداد زيادي از اعضاي آن، زميندارانِ محافظهكار بودند منحل كرد و حسن ارسنجاني (روزنامهنگار تندرو، همكار نزديك قوام و هوادار اصلاحات ارضي) را به وزارت كشاورزي برگزيد. ارسنجاني با هدف ايجاد يك طبقه مستقل از كشاورزان، برنامه اصلاحات ارضي را آغاز كرد. اما اميني بيش از چهار ماه دوام نياورد و اختلاف با شاه بر سر كاهش هزينههاي نظامي، به سقوط دولت او انجاميد. اسدالله علم، رهبر حزب مردم، از سوي شاه مأمور تشكيل دولت شد. دولت علم در مهر 1341 لايحه جديد تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي را تصويب كرد. مطابق اين لايحه، قيد مسلمان بودن از شرايط انتخاب شوندگان حذف ميشد، منتخبان به «كتاب آسماني» (و نه لزوماً قرآن) سوگند ميخوردند و به زنان حق رأي داده ميشد.
اعتراض حوزه
حوزه علميه قم به شكل بيسابقهاي با اين تصميمات مخالفت كرد. آيت الله بروجردي در سال 1340 درگذشته بود و روحانيون جوانتري همچون آيت الله خميني در فضاي جديد با تصميمات دولت علم به مخالفت پرداختند. دولت پس از يك كشمكش چند ماهه تسليم خواست قم شد و تصويبنامه خود را لغو كرد. شاه يكماه بعد، اصول ششگانه خود را - كه بعداً به انقلاب سفيد شهرت يافت - اعلام كرد. مطابق اين اصول، برنامه تعديل شده اصلاحات ارضي به اجرا در ميآمد، جنگلها ملي اعلام ميشد، دولت كارخانههاي دولتي را به بخش خصوصي ميفروخت، بخشي از سهام كارخانهها به كارگران واگذار ميشد، به زنان حق رأي پيدا ميكردند و سپاه دانش براي مقابله با بيسوادي تشكيل ميشد. هنگامي كه رژيم خواست در بهمن ماه 1341 براي اصول ششگانه شاه رفراندوم برگزار كند، آيتالله خميني با صدور اعلاميهاي رفراندوم را غيرقانويي خواند و آن را تحريم كرد. دو روز پس از صدور اين اعلاميه، شاه براي نمايش قدرت به قم رفت. او در يك سخنراني پرخاشجويانه به آنچه «ارتجاع سياه» ميخواند حمله كرد و تلويحاً روحانيون را «مفتخور» ناميد. چندي بعد مأموران پليس و ساواك به مدرسه فيضيه قم هجوم بردند و عده زيادي از طلاب را مجروح و مضروب كردند. هنگامي كه ماه محرم نزديك شد، دولت هشدار داد كه مراسم عزاداري را محدود خواهد كرد.
آيتالله خميني روز 13 خرداد 1342 كه با عاشورا مصادف بود، در سخنراني بسيار تندي به اقدامات رژيم پاسخ داد. او «دستگاه جبار ايران» را با «دستگاه يزيد ابن معاويه» مقايسه كرد و خطاب به شاه گفت: «بدبخت بيچاره! 45 سال از عمرت ميرود... قدري عواقب امور را تأمل كن، كمي عبرت بگير، عبرت از پدرت بگير.» آيت الله خميني در اين سخنراني به تلويح واعظان و خطيبان را تشويق كرد كه از شاه بدگويي كنند. مأموران انتظامي و امنيتي، بامداد روز 15 خرداد آيتالله خميني را در خانهاش بازداشت و به تهران منتقل كردند. بازاريان و بارفروشان تهران به همراه عده زيادي از مردم صبح همان روز به خيابان ريختند و در اعتراض به دستگيري آيتالله خميني تظاهرات كردند. تظاهرات مردم، به دستور علم به سختي سركوب شد. در تهران حكومت نظامي برقرار شد و وضعيت شهر چند روز متشنج بود.
قيام 15 خرداد، از آنجا كه خود جوش بود و سازماندهي درستي نداشت به سرعت و آساني مهار شد، اما به نوشته يك صاحبنظر تاريخ ايران: «همچنان كه بحران تنباكو... تمريني براي انقلاب مشروطه بود، رويدادهاي خرداد 1342 نيز تمريني بود براي انقلاب اسلامي 1357.» (يرواند آبراهاميان - «ايران بين دو انقلاب»)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی