شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۳

زلزله
اين ماجراي زلزله حسابي اعصاب خرد كن شده است. كم‌كم دارم به اين نتيجه مي‌رسم كه اصلاً بهتر است كه هر چه زودتر بيايد و خلاصمان كند، يا زنگي زنگ، يا رومي روم. يا مي‌ميريم يا زنده مي‌مانيم و تكليف خودمان را مي‌فهميم.
چند ساعت پس از اينكه دكتر رحيمي‌تبار، استاد دانشگاه شريف (ظاهراً تحت فشار) در توضيحي كه توسط فكس براي رسانه‌ها فرستاد، نوشت: «...مشاهده بعضي از ناهنجاري‌هاي اشاره شده تيم ما را در قالب اين طرح تحقيقاتي به اين نتيجه رساند كه امكان وقوع زمين لرزه در مثلث قم، تهران، ‌سمنان وجود دارد. باتوجه به اينكه ناهنجاري تشعشعات در چند روز گذشته قطع شده است. بنابراين در حال حاضر خطر جدي منطقه را تهديد نمي‌كند.» دانشکده فيزيک دانشگاه شريف وقوع زلزله را با احتمال 36 درصد و عدم وقوع زلزله را با احتمال 64 درصد پيش بيني کرد.
آدم ياد فيلم‌هاي فاجعه‌اي مي‌افتد كه هميشه در آنها يك محققي، دانشمندي، چيزي هست كه مدام جز مي‌زند و فاجعه را پيش‌بيني مي‌كند ولي كسي گوشش بدهكار نيست.
مي‌دانم كه زلزله را نمي‌شود پيش‌بيني كرد، ولي با اين اوضاع و گفته‌هاي دانشگاهي‌ها آدم به صرافت مي‌افتد كه مثلاً آيا دكتر رحيمي‌تبار نمي‌داند كه زلزله را نمي‌شود پيش‌گويي كرد؟
خلاصه كلافه شده‌ام. از روز جمعه هشتم خرداد كه زلزله شمال اتفاق افتاد و تهران به شدت لرزيد، بچه‌هاي من به شدت ترسيده‌اند. ترس آنها از نوع ترس‌هايي است كه اصلاً شوخي بردار نيست و تأثير بدي بر روحيه آنها مي‌گذارد. به فكر افتاده‌ام مرجان و بچه‌ها را مدتي به نطنز بفرستم. هنوز با مرجان صحبت نكرده‌ام. مي‌دانم كه او هم كار دارد و برايش مرخصي گرفتن سخت است، اميدوارم جور شود و بروند.

1 نظر:

در ۵:۲۸ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

لطفا راجع به تصویب اصول شش گانه و آغاز دوره دوم نهضت بنویسید

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی