جمهوري كوچك
(براي شرق)
ميرزا كوچك خان جنگلى، روز ۱۱ خرداد ۱۳۰۰ براى دومين بار اعلاميه تشكيل جمهورى گيلان را صادر كرد. كسانى كه معناى معاهده دوستى ايران و شوروى را كه تنها چند روز پس از كودتاى ۱۲۹۹ توسط سيد ضياء امضا شده بود مى دانستند، اين اعلاميه را آخرين تلاش ميرزا براى تجديد حيات نهضت جنگل تفسير كردند، اما براى اهل فهم روشن بود كه نهضت جنگل در واقع خيلى پيش از آن، در آذر ۱۲۹۹ مرده بود. ميرزا كوچك (يونس) كه پسر يك زميندار خرد بود، در رشت به دنيا آمد و همانجا مدرسه رفت. در جوانى به همراه مجاهدين گيلانى در دفاع از مشروطه، مقابل استبداد صغير جنگيد و همراه فاتحان تهران به اين شهر وارد شد. ميرزا هنگامى كه مجلس دوم در پى ماجراى شوستر در سال ۱۲۹۰ منحل شد و ۴ سال بعد تهديد روس ها به پيشروى تا تهران را ديد، به فكر افتاد در گيلان گروهى مسلح تشكيل دهد و عليه نفوذ روس ها و زمينداران طرفدار روسيه مبارزه كند. سال بعد و در جريان جنگ جهانى اول، گروه ميرزا كوچك به نهضت اتحاد اسلام كه به ابتكار عثمانى ها تشكيل شده بود پيوست.
• حمله
ميرزا كوچك خان كه مخالف دخالت بيگانه در امور داخلى ايران بود، در سال ۱۲۹۷ كه وثوق الدوله مأمور تشكيل دولت شد، به رشت حمله برد و آنجا را تصرف كرد. اما مدتى بعد، به هنگام عبور «نرپرفورس» (واحد نظامى بريتانيا موسوم به نيروى شمال ايران)، ناچار شد رشت را تخليه كند. «نرپرفورس» به سوى قفقاز در حركت بود و قصد داشت مانع نفوذ امواج انقلاب بلشويكى روسيه به جنوب قفقاز شود. فرماندهان انگليسى با جنگلى ها وارد مذاكره شدند و معاهده اى امضا كردند كه نيروهاى آنها بدون مزاحمت بتوانند به سوى قفقاز حركت كنند و در عوض جنگلى ها هم در جنگل از تعرض مصون بمانند. «نرپرفورس» كه در قفقاز موفق نبود، در شهريور ۱۲۹۷ به قزوين بازگشت و آنجا مستقر شد. البته واحدهايى از اين نيرو در انزلى و رشت باقى ماند.
وحشت از بلشويك ها كه به سرعت به مناطق تحت نفوذ بريتانيا در عراق و هندوستان نزديك مى شدند، انگليسى ها را به صرافت انداخت از ايران به عنوان حائل استفاده كنند. قرارداد ۱۹۱۹ ميان دولت وثوق و انگلستان حاصل همين شرايط بود. با آشكار شدن مفاد قرارداد و بالا گرفتن مخالفت هاى داخلى با آن، كوچك خان دوباره طغيان كرد. حركت او به وسيله نيروهاى قزاق و «نرپرفورس» عقب رانده شد. در همين هنگام بلشويك هاى قفقاز او را به همكارى فرا خواندند. ميرزا، مسلمانى معتقد و احتمالاً از گسترش انديشه هاى بلشويكى نگران بود، بنابراين حاضر به همكارى با بلشويك ها نشد و حتى به وسيله نايب الولايه گيلان براى دولت وثوق پيشنهاد مصالحه فرستاد. ارسال يك جلد قرآن امضا شده به همراه پيشنهاد صلح براى دولت، جنس نگرانى هاى ميرزا را به خوبى نشان مى داد. حتى با وجود اينكه والى وقت گيلان در مورد كوچك خان با دورويى رفتار كرد و پيشنهاد مصالحه او هم عملاً به جايى نرسيد، ميرزا در گفت وگو با يك نماينده سياسى بريتانيايى، بر تلاشش در جلوگيرى از تحركات بلشويكى در گيلان تأكيد كرد.
• جمهورى
افزايش خطر بلشويسم و سردرگمى در سياست بريتانيا، وثوق را به فكر مذاكره مستقيم با بلشويك ها انداخت. اين انديشه در زمان وثوق عملى نشد. پس از سقوط دولت او بود كه مشاورالممالك از طرف ايران به مذاكره با شوروى ها فرستاده شد، آن هم پس از اينكه بلشويك ها در انزلى نيرو پياده كردند. روز ۲۹ ارديبهشت ۱۲۹۹ كشتى بلشويك ها به ساحل ايران نزديك شد، غازيان را بمباران كرد و در انزلى نيرو پياده كرد. «نوپرفورس» فوراً از انزلى خارج شد. حدود ۲۰ هزار بلشويك انزلى را اشغال كردند. بلشويك هاى ايرانى كميته «عدالت» تشكيل دادند و مشغول مصادره اموال ايرانيان شدند. كوچك خان در اين هنگام به انزلى رفت و با بلشويك ها مذاكره كرد. او در بازگشت از انزلى، به حاكم گيلان در رشت قول داد در حفظ نظم به او كمك كند. اما هنگامى كه اواسط خردادماه «نوپرفورس» رشت را هم تخليه كرد، كوچك خان به رشت وارد شد و با حمايت بلشويك هاى ايرانى «جمهورى شوروى سوسياليستى گيلان» را تشكيل داد. نصرت الدوله، وزير خارجه ايران كه در اروپا به سر مى برد بلافاصله به جامعه ملل شكايت برد (همين شكايت بعدها كمك كرد تا اتحاد جماهير شوروى زودتر به رسميت شناخته شود). جمهورى گيلان را عملاً دستياران بلشويك ميرزا كوچك خان (به ويژه حيدرخان عمو اوغلى و جعفر پيشه ورى) اداره مى كردند. آنها به نفوذ مردمى ميرزا نياز داشتند اما انديشه هاى او را نمى پسنديدند.
تنها يك ماه پس از تشكيل جمهورى گيلان، ميرزا به قهر رشت را ترك كرد و به جنگل رفت. گفته مى شود حتى درگيرى هاى نظامى هم ميان او و بلشويك ها در گرفت كه حيدرخان در يكى از آنها كشته شد. تشكيل جمهورى گيلان به سقوط دولت وثوق كمك كرد. مشيرالدوله كه جانشين وثوق شد، فكر مذاكره با شوروى را پى گرفت. مذاكرات به طول انجاميد تا سرانجام در آذرماه ۱۲۹۹ پيش نويس معاهده دوستى آماده شد. پيش از امضاى آن، كودتاى سوم اسفند ۱۲۹۹ به وقوع پيوست و امضاى سيد ضياء الدين طباطبايى پاى معاهده نشست، هرچند منفعت آن بيش از هركس ديگر، به سردارسپه رسيد. پس از امضاى اين معاهده، شوروى حمايت خود را از جمهورى گيلان برداشت. كوشش ميرزا براى تجديد حيات نهضت بى نتيجه ماند. مدتى بعد، سردار سپه توانست نهضت جنگل را كه ديگر حامى قدرتمندى نداشت شكست دهد و سركوب «شورش جنگلى ها» را از افتخارات خود قلمداد كند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی