ارتش رضاشاه
اميد پارسانژاد
دانشگاه جنگ به رياست سرلشگر عزيز الله خان ضرغامي (رئيس وقت ستاد ارتش) روز اول شهريور 1314 در تهران كار خود را آغاز كرد. امر آموزش در اين دانشگاه به عهده يك هيأت فرانسوي به رياست سپهبد ژندار بود و افسران ارتش ميتوانستند به دانشگاه وارد شوند و دوره دو ساله آموزشهاي آن را بگذرانند. بسياري از افسران ايراني كه در خارج از كشور تحصيل كرده بودند براي تدريس در دانشگاه جنگ به تهران احضار شدند. محمدرضا پهلوي (وليعهد) و ساير پسران رضاشاه نيز هركدام مدتي در اين دانشگاه تحصيل كردند. تأسيس اين دانشگاه نشاندهنده توجه و علاقه رضاشاه به ارتش بود، هر چند ارتشي كه او ساخت به رغم توانايي در ايجاد امنيت در داخل كشور، توانايي مقابله با تهديدات خارجي را نداشت و در جريان نقض بيطرفي ايران در جنگ جهاني دوم به سرعت از هم پاشيد. گفته ميشود رضاشاه روزي در يك رژه نظامي از ژندار فرانسوي پرسيده بود: به نظر شما اين ارتش در برابر تهاجم خارجي چقدر مقاومت خواهد كرد؟ و پاسخ شنيده بود: دو ساعت قربان!
پيشينه
نيروهاي نظامي ايران تا پيش از ظهور رضاخان عمدتاً از قزاقخانه و ژاندارمري تشكيل شده بود. بريگاد قزاق در عهد ناصرالدين شاه و در اثر رقابت روسيه و بريتانيا تأسيس شد. به نوشته دكتر باقر عاقلي: «وقتي انگليسيها در گرفتن امتياز كشيدن خط تلگراف بين هند و اروپا از راه بغداد-تهران-بوشهر در 1864 و نيز امتياز رويتر براي توسعه اقتصادي ايران پيشقدم شدند، روسها نيز به نوبه خود از سفر دوم ناصرالدين شاه به روسيه در سال 1878 استفاده نموده و موافقت وي را با تأسيس يك بريگاد قزاق به سبك روسي در ايران جلب نمودند.» («روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي» بخش ضمائم)
بر اساس همين موافقت بود كه پالكونيك دومانتوويچ در زمستان 1257 خورشيدي به همراه هزار قبضه تفگ و دو عراده توپ به ايران آمد و «قزاقخانه شاهنشاهي» را تأسيس كرد. او كه در آموزش نظامي واحدهاي سواره نظام تخصص داشت يك نيروي سوار 850 نفري به سبك سواره نظم روسي تشكيل داد. پس از دومانتوويچ، در سال 1260 پالكونيك چاركوفسكي به عنوان مستشار، مأمور اداره نيروي قزاق در ايران شد و در اين نيرو در زمان او توسعه پيدا كرد و به عنوان «بريگاد قزاق» شهرت يافت. پس از چاركوفسكي نوبت به پالكونيك كاساكوفسكي رسيد كه او نيز در توسعه بريگاد قزاق كوشيد. كاساكوفسكي به هنگام ترور ناصرالدين شاه قاجار توانست نظم پايتخت را تا رسيدن مظفرالدين ميرزا (وليعهد) به تهران حفظ كند و مورد توجه شاه جديد قرار گيرد.
فرماندهي بريگاد قزاق در زمان محمدعلي شاه به عهده كلنل لياخوف بود كه در اقدام عليه مشروطه و به ويژه به توپ بستن مجلس نقش مهمي ايفاء كرد. او پس از فتح تهران به دست مجاهدان مشروطهخواه بركنار شد و جاي خود را پرنس وادبولسكي داد. پس از سقوط حكومت تزاري در روسيه كشاكش بر سر فرماندهي قواي قزاق در ايران بالا گرفت و بريتانياييها كوشيدند اين نيروي نظامي را تحت فرمان بگيرند. ناتواني دولت ورشكسته ايران در تأمين مواجب نيروهاي قزاق از مهمترين عوامل فراهم شدن شرايط كودتاي 1299 بود.
نيروي ژاندارمري نيز تا آن زمان بيشتر تحت فرماندهي مستشاران سوئدي اداره ميشد و تأمين امنيت راهها و گذرگاههاي مرزي را بر عهده داشت. در جريان جنگ جهاني اول، نيروي ژاندارم ايران كه به متحدين متمايل بود در مناطق مركزي و جنوب با مأموران آلماني (مانند واسموس) همكاري كرد و به همين دليل پس از پايان جنگ و شكست متفقين وضعيت نامناسبي يافت.
ارتش واحد
پس از كودتاي 1299 و ظهور رضاخان سردار سپه، اهميت نيروي نظامي و لزوم يكپارچگي آن مورد توجه قرار گرفت. سردار سپه، وزير جنگ وقت در روز 14 دي 1300 (كمي بيش از ده ماه پس از كودتا) قزاقخانه، ژاندارمري و ساير قواي مسلح را در يكديگر ادغام كرد و ارتشي واحد پديد آورد. به دستور او درجات سابق نظامي (مانند اميرتومان، اميرپنجه، كلنل، ماژور و كاپيتان) لغو و به جاي آن درجاتي چون امرلشكر، سرتيپ، سرهنگ، ياور، سلطان و نايب متداول شد. در تشكيلات جديد ارتش ايران پنج لشكر، يك اركان حرب و يك شوراي قشون پيشبيني شد. سردارسپه شخصاً فرماندهي لشكر مركز را به عهده گرفت و اميرلشكر احمد آقاخان (اميراحمدي) به فرماندهي لشكر غرب، اميرلشكر حسينآقا خزاعي به فرماندهي لشكر شرق، اميرلشكر اسماعيلخان (اميرفضلي) به فرماندهي لشكر آذربايجان و اميرلشكر محمود آقاخان (آيرام) به فرماندهي لشكر جنوب منصوب شدند. امير لشكر عبدالحميد خان غفاري (سردار مقتدر) به رياست شوراي قشون و سرتيپ امانالله ميرزا نيز به رياست اركان حرب تعيين شدند.
تشكيلات جديد قواي مسلح كه تحت نظر سردارسپه اداره ميشد مهمترين عامل پيشرفت او بود. ارتش جديد توانست امنيت را در سراسر كشور تأمين و بسياري از نافرمانيها را سركوب كند. رجال سياسي و دولتمرداني كه از هرج و مرج و ناآراميهاي پس از جنگ جهاني به ستوه آمده و نگران از هم پاشيدن ايران بودند، اقدامات سردارسپه را ستايش و از او در مسير پيشرفت سياسي حمايت كردند.
اهميت ارتش، پس از انقراض قاجاريه و به سلطنت رسيدن رضاشاه نيز حفظ شد. رضاشاه در تمام سالهاي حكومتش روحيه نظاميگري داشت و ارتش را به عنوان مهمترين پايه اقتدار، ميشناخت و حفظ ميكرد. علاقه او به ارتش و امور نظامي به حدي بود كه تمام پسرانش را به تحصيل در دانشگاه جنگ واداشت و مايل بود در آنها نيز روحيه نظاميگري به وجود آورد. گفته ميشود او خانهاش را نيز چون يك پادگان اداره ميكرد، هميشه لباس نظامي ميپوشيد و مانند دوران سربازي روي زمين ميخوابيد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی